Listen now for free
Gospel of Mark
حدود ۹۰ درصد از مرقس، تو متی و لوقا اومده که اصطلاحاً بهشون اناجیل همنظر میگن و بخاطر همین، خیلی از محققهای کتابمقدس اعتقاد دارن چون تقریباً تمام مرقس تو بقیه اناجیل اومده، احتمالاً، مرقس، اولین انجیلی بوده که نوشته شده، هر چند تا قرن ۱۹ بیشتر باور داشتن که متی، اولین انجیل بوده.
از بین بقیه انجیل نویسها، اسم مرقس بیشتر تو عهد جدید ذکر شده و بعد از اناجیل، تو اعمال رسولان و بعد تو نامههای پولس و پطرس، اسمش رو میبینیم.
-
-
- 01
- مرقس ۹: ۲ الی ۱۳ | Gospel of Mark 9 : 2-13
نص:
از وقتی که شاگردا به مسیح بودن عیسی پی بردن، انگار بعد الهی عیسی، بیشتر از قبل برای شاگردا قابل درک شده. تو عهد عتیق، بارها میشه دید که وقتی فرشتهای با کسی ملاقات میکنه یا خدا جسم گرفته که اصطلاحا بهش میگن (تئوفانی) میبینن، میترسن یا نمیدانن چکار کنن. اینجا با دیدن جلال عیسی و انبیا کنارش، همین اتفاق افتاده و این اتفاق، شباهتهای زیادی داره با داستان عهد عتیق وقتی که موسی، فرمانهای شریعت رو تو کوه سینا از خدا دریافت میکنه.
هر دو این اتفاقات، بالای کوه بلندی میافتن و هر تا دو چهره تغییر میکنن چه چهره موسی و چه عیسی، ابری کوه میپوشونه و از آسمان صدایی شنیده میشه.
این اتفاق، خیلی شبیه عهدی است که با قوم اسرائیل بسته میشه و آخر، موسی با پاشیدن خون گوسفند، این عهد را بین خدا و قوم اسرائیل مهر میکنه و همین اتفاق اینبار با عیسی تکرار میشه که بین خدا و انسان، عهد جدیدی بسته میشه با این تفاوت، که این عهد، ابدیه و بجای خون گوسفند، قراره با خون بره خدا، مهر بشه.
نمیدونم وقتی این اتفاق افتاد، آیا پطرس و یعقوب و یوحنا، متوجه شدن شاهد چه لحظه مهمی هستن یا نه؟
نمیشه مشخص گفت که دلیل بودن موسی و الیاس چیه ولی ممکنه بی ربط نباشه به سوالی که چند روز پیش عیسی از شاگردا پرسید که مردم من رو کی میدونن و شاگردا پاسخ میدن: یحیی، الیاس یا یکی از انبیا. اونها یحیی را دیده بودن و چندتاشون شاگردای سابق اون بودن، ولی موسی که واسط شریعت بود که از نبی خاصی صحبت کرده بود یا الیاس که قرار بود پیش از بازگشت مسیح بیاد، رو ندیده بودن. الان هر ۲ اونا کنار عیسی ایستادن.
و وقتی که این داستان تموم میشه و در حال برگشت پیش بقیه شاگردا هستن، شاگردا هنوز چیزی رو که دیدن، نتونستن بفهمن و متعحبان که عیسی از مرگ و قیامش برای بار دوم صجبت میکنه.
از طرفی بالاخره باور کردن که عیسی همون مسیحیه که منتظرشن، اونو مثل یک فرشته نورانی دیدن، انبیا رو کنارش و صدای خدا که اونو تائید کرده رو، شنیدن ولی از طرفی از چیزی حرف میزنه که قابل باوره.
مرگ مسیح، بزرگترین لغزش برای یه یهودی باورمند و منتظر مسیحه. اینو حتی چند سال بعد تو نامه پولس هم میبینیم که این حرف برای یهودیها، چقدر غیر قابل باور بود. پولس میگه: زیرا یهودیان خواستار آیتاند و یونانیان در پی حکمت، ولی ما مسیح مصلوب را وعظ میکنیم که یهودیان را سنگ لغزش است و غیر یهودیان را جهالت، امّا فرا خواندگان را، چه یهودی و چه یونانی، مسیح، قدرت خدا و حکمت خداست. ۱ قرنتیان ۱: ۲۲ـ۲۴
اشتیاق یهودیان برای مسیح به حدی قوی بود که مرگ عیسی و مرگ مسیح، غیر ممکن بود و اگه مسی نمیتونست این آزادی را واسه یهودیا از دست روم بیاره، پس حتماً اون مسیح دروغین بود.
وقتی به این متن نگاه میکنم، ناخوداگاه یاد عبرانیان ۱: ۱ میفتم که میگه خداوند به روشهای مختلف توسط شریعت یا انبیا یا چیزهایی که خلق کرده، با انسانها صحبت کرده و در آخر توسط عیسی، پسر خودش با ما صحبت کرد. عده زیادی اونو دیدن و با اون زندگی کردن ولی اون رو نتونستن بشناسن با اینکه با کارهایی که انجام میداد، خودش رو ثابت کرد.
گاهی پیش خودم فکر میکنم که چطور میشه یهودیان که کتاب مقدس را اینقدر خوب خوانده بودن، چطور نتونسن مرگ و جلال مسیح رو تو عهد عتیق ببینن؟ بیشتر مواقع فقط به ۲ تا جواب میرسم. یکی اینکه این یه راز بود که تو عهد عتیق پوشیده شده و جز روحالقدس کسی نمیتونست این رو باز کنه و دومی رو شاید بشه یه دلیل انسانی ببینم که ممکنه اینقدر احساس نیاز به مسیح و کاری که اون قراره بکنه، شدید بوده که فکرها و احساسات انسانی، تونسته بودن واقعیتی که جلو چشمهای مردم بود رو محو کنن و مردم نتونن اونو ببینن.
-
Published: 16/12/2022