Listen now for free
شکلگیری کتاب مقدس
درود میگم به شما دوستان
این برنامه در مورد نحوه شکلگیری کتاب مقدس و نحوه گردآوری آن اختصاص داره که توسط یک الهیدان سوئیسی به اسم روژه لیبی که بین آلمانیزبانها خیلی معروفه، سخنرانی شده است. او چندین سال استاد دانشگاه در رشته باستان شناسی اسرائیل و خاورمیانه بود و نویسنده کتابهای زیادی هست و همینطور، مترجم کتاب مقدس است.
تو کانال یوتیوب او، «روژه لیبی لایو»، سخنرانی های زیادی به آلمانی و همچنین تعدادی هم به انگلیسی میتوانید پیدا کنید.
از آنجایی که من و دوستانم از این سخنرانی و تعلیم، خیلی لذت بردیم، دوست داشتیم که این برنامه به زبان فارسی ترجمه و روخوانی بشه و همینطور تو نُسَخه تصویری که در یوتیوب قرار دادیم، میتوانید عکسها و منابعی را که مربوط به تصاویر همان بخش مثل دیوار اریحا یا نُسَخ خطی هست، تماشا کنید و در صورتی که فایل پاورپوینت را نیاز داشتید، میتوانید از طریق ایمیل، این برای ما بنویسید تا برای شما ارسال کنیم.
این برنامه حدود ۳ ساعت هست که آن را به ۶ برنامه تقسیم کردیم که ۴ قسمت اول، مربوط به عهد عتیق هست و ۲ قسمت دوم، مربوط به شرایط و نوشتههای عهد جدید.
در بخش اول، یکی از معروفترین و کاملترین نُسَخ خطی به اسم نُسخه حَلَب را نگاه میکنیم و بعد به ۶ کتابی که موسی نوشته، تورات و ایوب را بررسی میکنیم و با فوت موسی بخش اول تمام میشه.
بخش دوم، کتاب یوشع را تا زمان مرگ سلیمان بررسی میکنیم.
و بخش سوم، به تقسیم شدن اسرائیل تا برگشت یهودیان از تبعید و بازسازی معبد اختصاص داره.
بخش چهارم، به نوشتههای پایانی عهد عتیق و آپوکریفا نگاه میکنیم.
تو بخش پنحم، نقلقولهای تاریخی و شرایط برای ظهور مسیح را خواهیم دید و در قسمت ششم، به بررسی نوشتههای عهد جدید میرسیم.
امیدوارم این برنامه همانطور که برای ما برکت زیادی داشت، برای شما هم پر برکت باشه.
این برنامه، با اجازه آقای لیبی انجام شده و ممکنه بخشهایی از این سخنرانی، موافقت کامل شما را جلب نکنه، میخوام شما را تشویق کنم که با دقت این برنامه را گوش بدید و نظرات خودتان را برای ما ارسال کنید.
برکت خدا با شما باشد.
امین افشارنادری
پادکستهای کلمه حیات
-
-
- 01
- شکلگیری کتاب مقدس: ۲- بررسی تاریخی کتاب یوشع تا زمان مرگ سلیمان
نص:
درود مجدد به شما دوستان
این بخش دوم هست که امروز بررسی میکنیم.
در برنامه قبل دیدیم که چطور ۶ کتاب اول عهد عتیق و همینطور مزمور ۹۰ نوشته شدند و امروز به کتاب یوشع و کتب تاریخی نگاه میکنیم و با مرگ سلیمان به پایان میرسیم.
شما را دعوت به شنیدن بخش دوم میکنم.
پاورپوینت صفحه ۱۰
یوشع جانشین موسی شد و قوم را به سرزمین موعد هدایت کرد. اسم یوشع جالب است. به عبری اسمش «یِهُشوعا» است، یا کوتاه «یِشوع». یشوع اسم عیسی به عبری است. ترجمه هفتاد قدیمی ترین ترجمه کتاب مقدس به یونانی، اسم کتاب یوشع را «کتاب عیسی» گذاشتند. «عیسی» قوم را به برکات سرزمین موعد هدایت کرد. موسی، تجسم شریعت، فقط اجازه داشت آن را ببیند و به آن اشاره کند.
این نشانه ای است از اینکه شریعت با تمام فرمان هایش نمیتواند ما را نجات دهد بلکه فقط نشان می دهد که قادر نیستیم خدا را خشنود سازیم. ما گناهکاریم و به یک منجی نیاز داریم، به کسی که ما را به سرزمین موعد پر برکت هدایت کند. بنابراین شخصیت یوشع، جانشین موسی، به مسیح اشاره می کند.
آن که در کتاب تثنیه فصل ۳۴ از آیه ۹ به بعد می خوانیم خیلی مهم است: «و یوشع پسر نون پر از حکمت بود، از آن رو که موسی دستان خود را بر وی نهاده بود. پس بنی اسرائیل از او اطاعت می کردند و مطابق آنچه خداوند به موسی فرمان داده بود، عمل می نمودند. تاکنون پیامبری همچون موسی در اسرائیل برنخاسته است که خداوند او را رو در رو شناخته باشد، با آن همه آیات و معجزات که خداوند او را فرستاد تا در سرزمین مصر انجام دهد، در برابر فرعون و همه خادمان او، و در تمامی سرزمینش، و با آن قدرت عظیم و کارهای مهیب که موسی در برابر دیدگان همه اسرائیل به عمل آورد.» این پایان کتاب تثنیه است.
موسی در پایان عمرش هشت سخنرانی ایراد کرد که کتاب تثنیه را تشکیل می دهند. محلی که این سخنرانی ها را ایراد کرد نزدیک کوه نِبو در ناحیه موآب بود که امروزه جزو کشور اردن است، روبروی شهر اَریحا، ولی طرف دیگه رود اردن.
بعد فصل ۳۴ کتاب تثنیه شرح میدهد که موسی فوت کرد که پیش از آن، یوشع را به عنوان جایگزین منصوب و تائید کرده بود. بنابراین اسرائیل یوشع را به عنوان پیامبر پذیرفت چونکه موسی طبق فرمان خدا او را جایگزین خود گماشت.
همین یوشع – یِهُشوعا، یشوع، عیسی – قوم را به سرزمین موعد هدایت کرد و اول شهر اَریحا را تسخیر کردند. درباره این واقعه در کتاب یوشع فصل ۶ می خوانیم. در تصویر، قسمت پایین دیوار اَریحا را می بینید. قسمت پايینی دیوار را میبینیم که از دیوار فروریخته است و کاشیهای سفالی بالای آن به سمت بیرون از شهر فرو ریخته شده است. این ۴۰ سال پس از خروج از مصر اتفاق افتاد، در سال ۱۵۶۶ پیش از میلاد.
کتاب یوشع نوشته یوشع است و به این دلیل برای قوم اسرائیل واضح بود که کلام خداست و آن را به عنوان ادامه اسفار خمسه، کتاب ایوب و مزمور ۹۰ پذیرفتند. در آن زمان، کتاب مقدس آنها شامل همین کتاب ها بود. لازم نبود شورایی تصمیم بگیرد که کدام کتاب ها معتبر هستند، بلکه کاملا واضح بود چون موسی تائید کرد که یوشع پیامبر است و موسی خودش هم در مصر و هم در دورانی که بنی اسرائیل در بیابان به سر می بردند به وسیله آیات و معجزات مهیب به عنوان پیامبر تائید شد.
پاورپوینت صفحه ۱۱
پس از آن، دوران داوران فرا رسید، دورانی که ۴۵۰ سال طول کشید. اگر تمام ذکر زمان از اولین داور تا سموئیل نبی را جمع می کنیم، دقیقا به ۴۵۰ سال می رسیم. پولس رسول هم در کتاب اعمال رسولان می گوید که خدا به مدت ۴۵۰ سال تا زمان سموئیل نبی داوران مختلف به قوم داد.
در دوران داوران، در زمان دبوره داور، شهر حاصور تسخیر شد. در این تصویر، کاخ یابین پادشاه را می بینید که در حاصور قرار دارد.
سموئیل نبی کتاب داوران را نوشت و علاوه بر آن کتاب روت را نیز نوشت. داستان روت در زمان داوران اتفاق افتاد. پس چرا سموئیل نبی داستان روت را به کتاب داوران اضافه نکرد؟ داوران و روت چرا دو کتاب مجزا هستند؟ باید دو کتاب مجزا باشند چون کتاب داوران نشان می دهد که بنی اسرائیل در آن دوران هفت بار از خدا روی گرداندند، ولی موضوع کتاب روت خیلی با آن فرق دارد: کتاب روت داستان زنی است که از قوم بت پرست موآب آمد و با خدای حقیقی آشنا شد و بتها را کنار گذاشت و میخواست با تمام قلب فقط خدای اسرائیل را عبادت کند. این داستان در همان زمان اتفاق افتاد که قوم اسرائیل، که در اصل خدای حقیقی را می شناختند، بارها از او روی گرداندند.
امروزه هم خیلی از کسانی که در خانواده ای مسیحی بزرگ شدهاند و شناختی از ایمان مسیحی و کتاب مقدس دارند، دیگر اشتیاقی برای دیدن اعمال خدا و شناخت عمیق تر از کتاب مقدس ندارند اما برعکس آنهایی که آشنایی زیادی با کتاب مقدس ندارند، از شناخت و فهمیدن کلام خدا شوق و ذوق دارند. به نظر میآید که گویا داوران و روت در زمان امروزه ماست.
بر اساس روایت یهودیان، قسمتی از کتاب سموئیل توسط سموئیل نبی نوشته شد، البته نه شرح بخشی که پس از مرگش روی داد. آن بخش را جاد نبی و ناتان نبی نوشتند.
پاورپوینت صفحه ۱۲
روایاتی که ذکر کردم، بخشی از تلمود است، «باوا باترا ۱۵ آ». آنجا اطلاعات مهمی پیدا می کنیم، به طور مثال اینکه کتاب ایوب توسط موسی نوشته شد و همچنین سموئیل نبی کتاب داوران را نوشت.
این روایات در قوم یهود نسل اندر نسل نقل شدند و کسانی که اول آنها را نقل کردند از درستی آنها آگاه بودند. ولی الاهیدانان آزاداندیش (لیبرال) جز «دانشِ» خودشان هیچ چیزی را قبول ندارند و می گویند موسی کتاب پنجگانه را ننوشت و یوشع کتاب یوشع را ننوشت. آنانی که چند هزار سال بعد از موسی و یوشع زندگی می کنند، معتقدند که قادرند تشخیص دهند که این روایات عین حقیقت نیست. ولی روایات یهودیان، کسانی که عهد عتیق به آنها سپرده شد، بیشتر قابل اعتماد است تا نظر الاهیدانان امروزه.
تصویری که می بینید، صفحه ای از تلمود را نشان می دهد. تلمود بعد از عهد عتیق مهمترین اثر فقهی یهودیان است. تلمود بدون الهام نوشته شد و فقط مجموعه ای از روایات، مباحثات بین روحانیان و تحلیل گری آنان است.
کسی که به یکباره و بدون شناخت، شروع به مطالعه تلمود کند، ممکن است گیج شود، چون لازم است تشخیص دهیم چه قسمت هایی جزو «هَلاخا» هستند و چه قسمتهایی جزو «هَگادا». هگادا بخش ادبی است و شامل افسانه ها نیز هست، در صورتی که هلاخا مثلاً مطالب شرعی را شرح می دهد که روحانیان به طور قطعی درباره آنها تصمیم گرفتند. کسی که از تشخیص این دو گروه آگاهی ندارد در مطالعه تلمود سریعاً سردرگم می شود.
یهودیان اورتدکس تلمود را بیشتر از عهد عتیق می خوانند. به این دلیل اغلب عهد عتیق را خوب نمی شناسند. خیلی از مسیحیان عهد عتیق را بهتر می شناسند تا یهودیان اورتدکس. یهودیان اورتدکس برای مطالعه تلمود خیلی وقت میگذارند. تلمود اثری است که انگار پایان ندارد. من یک چاپ آلمانی از آن دارم که شامل ۱۲ جلد بزرگ است. ممکن است آدم کلاً خود را در آن گم کند.
در ضمن، آنچه در تصویر می بینید فقط قسمتی که به خط بزرگ نوشته است، خود تلمود است. قسمت های دیگر تفسیرهایی از تلمود از رابی های مختلف هستند، یا حتی تفسیرِ تفسیر. بنابراین تلمود می تواند خیلی گیج کننده باشد. ولی در تلمود اطلاعات مفید نیز پیدا می شوند.
می توان گفت که با اینترنت شباهت دارد. کسانی هستند که در اینترنت کلاً سردرگم می شوند و کسانی هم هستند که دقیقا می دانند که چه چیزی را می خواهند پیدا کنند و مستقیم به آن سایت ها می روند که برایشان مفید هستند. در تلمود هم اگر می دانیم به چه قسمتهایی باید رجوع کنیم، می توانیم از روایات ارزشمند یهودیان بهره ببریم. مثلاً باوا باترا قسمت مفیدی است.
پاورپوینت صفحه ۱۳
حالا می خواهم به طور کلی توضیح دهم که کتاب هایی که توسط نویسنده هایی بغیر از موسی نوشته شدند چطور به عنوان کتاب های معتبر شناخته شدند.
موسی به طور واضح به وسیله آیات و معجزات به عنوان پیامبر خدا تائید شد و به این هم باید توجه کنیم که مثلاً وقتی خیمه مقدس طبق دستوراتی که خدا به موسی داده بود ساخته شد، خدا آن را با ابری تائید کرد که هر روز بالای خیمه قرار داشت و شبها این ابر به ستونی آتشین تبدیل شد، ولی خیمه آتش نگرفت. برای هر کس در اسرائیل آشکار بود که این از لحاظ انسانی قابل توضیح نیست. در قوم های دیگر، «شکینا»، یعنی همان حضور خدا به شکلی قابل دیدن، وجود نداشت. مصریان خدایان زیادی داشتند، ولی در معبدهایشان شکینا نبود. کنعانیان هم معبدهای زیادی داشتند، ولی شکینا هیچ جا نبود بجز نزد خیمه مقدس اسرائیل، قدس خدای کتاب مقدس. وجود شکینا، موسی را به عنوان پیامبر خدای حقیقی تائید کرد.
اما پیامبران پس از موسی می بایست یک آزمایش پس می دادند متشکل از دو نکته اصلی. نکته اول: تعالیم ایشان می بایست منطبق با تورات موسی باشد. نکته دوم: هر پیشگویی آنها می بایست کاملا به حقیقت بپیوندد.
درباره نکته اول در تثنیه فصل ۱۳ می خوانیم: «هرگاه از میان شما نبی یا خواب بیننده ای برخیزد و آیات یا علامتی به شما بدهد، و آن آیات یا علامت که شما را از آن خبر داده، واقع شود، و به شما گوید: «بیایید تا خدایان غیر را – که شما نمی شناسید – پیروی کنیم؛ بیایید آنها را عبادت نماییم،» به سخنان آن نبی یا خواب بیننده گوش مگیرید، زیرا یهوه خدایتان شما را می آزماید تا بدانید آیا یهوه خدای خود را با تمامی دل و تمامی جان خود دوست میدارید یا نه؟ شما باید یهوه خدای خود را پیروی کنید و از او بترسید و فرمانهای او را به جا آورید و به صدای او گوش فرا دهید و او را عبادت نمایید و به او بچسبید. آن نبی یا خواب بیننده کشته شود، زیرا بر ضد یهوه خدایتان که شما را از سرزمین مصر بیرون آورده و از خانه بندگی فدیه کرد، سخنان فتنه انگیز گفته است تا شما را از راهی که به فرمان یهوه خدایتان باید در آن سلوک نمایید، منحرف سازد. بدینگونه بدی را از میان خود خواهید زدود.»
در این آیات می بینیم که وقتی یک نبی پیشگویی می کند و آن پیشگویی واقع می شود، این ثابت نمی کند که او یک پیامبر خدا است. ممکن است انبیای دروغین هم گاهی اوقات درست پیشگویی کنند. کتاب مقدس تعلیم می دهد که انبیای دروغین زیر سلطه دیو هستند یا فقط از قلب خود سخن می گویند.
دیوها، فرشتگانی سقوط کرده هستند. شیطان هم یک فرشته سقوط کرده است. کتاب مقدس توضیح می دهد که فرشتگان مثل انسان ها طوری آفریده شدند که به مکان و زمان بسته اند و به این دلیل از آینده آگاهی ندارند و همه جا حاضر نیستند و فقط برای خدا یک روز مانند هزار سال است و هزار سال مانند یک روز. خدا بر زمان و مکان برتری دارد، او خدای ابدی است و از ازل بوده، قبل از اینکه زمان و مکان وجود داشته باشد.
فرشتگان از آینده خبر ندارند. ولی مثلاً در کتاب ایوب می بینیم که فرشتگان جلوی تخت خدا حاضر می شوند و خدا می گوید که ایوب مردی پارسا است. شیطان می گوید که فقط به این دلیل پارسا است که زندگی خوبی دارد و اگر دارایی وی از او گرفته شود، به خدا کفر خواهد گفت. خدا به شیطان اجازه می دهد که اموال ایوب را از وی بگیرد. در این شرایط، شیطان از آینده آگاه بود و می دانست که ایوب تمام دارایی خود را از دست خواهد داد. شیطان پس می توانست به یک پیامبر دروغین اطلاع دهد که ایوب به زودی اموال خود را از دست خواهد داد. بعد وقتی واقع می شود انگار این پیامبر یک پیامبر راستین است، ولی فقط به این دلیل درست پیشگویی کرد که شیطان از قبل از همین ماجرا آگاهی داشت.
ولی شیطان قادر نیست به طور کلی درباره آینده پیشگویی کند. مثلاً مرتّباً وقتی جادوگران پیشگویی می کنند که کدام کشور جام جهانی فوتبال را خواهد برد، پیشگویی آنها به حقیقت نمی پیوندد چون شیطان از آینده آگاه نیست و این پیشگویی ها فقط حدس و گمان هستند.
حالا به کتاب تثنیه برگردیم. موسی در آیاتی که قبلاً خواندیم می گوید که وقتی، یک پیامبر پیشگویی می کند و پیشگویی وی به حقیقت می پیوندد ولی تعلیم وی درست نیست و می خواهد قوم را از پیروی از آنچه در کتب مقدس نوشته است منحرف کند. می گوید که چنین پیامبری را باید رد کنند چون تعلیم او منطبق با تورات نیست. نکته دوم آزمایش پیامبران این است که هر پیشگویی باید درست باشد، نه فقط بعضی از پیشگویی ها. مرغ کور هم اگر زیاد نوک بزند بعضی وقت ها دانه پیدا می کند.
در تثنیه فصل ۱۸ آیه ۲۰ خدا می گوید: «اما اگر نبی ای خودسرانه به نام من سخنی بگوید که من به گفتنش فرمان نداده ام یا به نام خدایان غیر سخن بگوید، آن نبی باید کشته شود. ممکن است با خود بگویید: «سخنی را که خدا نگفته است چگونه تشخیص دهیم؟» هنگامی که نبی ای به نام خداوند سخن می گوید، اگر کلام او به انجام نرسید و واقع نشود، کلام او از طرف خداوند نبوده، بلکه نبی خودسرانه آن را گفته است. پس از او مترسید.»
حتی تنها اگر یک پیشگویی به حقیقت نپیوندد، ثابت می کند که نبی، نبی دروغین است. یعنی انبیای کتاب مقدس هر آنچه که پیشگویی کردند به حقیقت پیوست و این انبیا هیچوقت در اشتباه نبودند. البته باید گفت که مثلاً اشعیای نبی درباره زمانی پیشگویی کرد که از زمان خودش، بعد از هزاران سال آینده بود. پس در زمان خودش ممکن نبود بفهمند که واقع می شود با نه. ولی تمام انبیا درباره اتفاقاتی در زمان خودشان هم پیشگویی کردند و قوم در همان نسل قادر بود تشخیص دهد که آن نبی یک پیامبر خدا است یا نه.
تمام کتب معتبر کتاب مقدس توسط افرادی نوشته شدند که آزمایش پس دادند و ثابت شد که نبی هستند. مثلاً درباره سموئیل نبی در کتاب اول سموئیل فصل ۳ آیه ۲۰ نوشته است: «و تمامی اسرائیل از دان تا بِئِرشبَع دانستند که سموئیل برقرار شده است تا نبی خداوند باشد.» بنابراین سموئیل می توانست کتاب های روت و داوران و قسمتی از کتاب سموئیل را بنویسد.
درمورد تورات نیز هنوز باید اضافه کنم که آن قسمت تورات که وفات موسی را شرح می دهد، تثنیه فصل ۳۴، خود موسی آن را ننوشت. در باوا باتا می خوانیم که یوشع آن را نوشت. البته موسی چون نبی بود ممکن بود درباره مرگ خود نیز بنویسد، ولی چنین نشد و یوشع آن قسمت تورات را نوشت، و همچنین کتاب یوشع را.
پاورپوینت صفحه ۱۴
داوود از سال ۱۰۵۶ تا ۱۰۱۶ پیش از میلاد، یعنی به مدت ۴۰ سال، پادشاه بود. او صهیون – یعنی اورشلیم، شهر داوود – را تسخیر کرد و آن را پایتخت اسرائیل تعیین نمود.
داوود پادشاه، نبی بود و حداقل ۷۵ مزمور برای اسرائیل نوشت. در تیتر ۷۳ تا از مزامیر در کتاب مزامیر نوشته شده است «مزمور داوود». و در عهد جدید، در کتاب اعمال رسولان می خوانیم که مزمور ۲ هم از داوود نوشته شد، و همچنین یک مزمور دیگر. بنابراین می دانیم که داوود حداقل ۷۵ مزمور نوشت، و ممکن است بعضی از مزامیر که معلوم نیست نوشته کی هستند هم از داوود باشند. اگر مزمور موسی را هم حساب می کنیم تا حالا به حداقل ۷۶ مزمور رسیدیم.
ولی پسران قورَح که خواننده هایی با عطای نبوّت بودند، در زمان داوود و سلیمان مزامیر بیشتری هم نوشتند، و همچنین یِدوتون و آساف. آساف یکی از سه رهبر ارکستر و کُر معبد بود. این ارکستر و کُر در زمان سلیمان شامل ۴ هزار موسیقیدان بود. معبد شبیه یک هنرستان عالی موسیقی بود و سه رهبر اصلی این ۴ هزار موسیقی دان را رهبری می کردند.
در ضمن معنی دقیق کلمه عبری برای «رهبر ارکستر» به معنی «غلبه کننده» است. رهبر ارکستر باید دستور دادن را خوب بلد باشد. در معبد، مترونوم وجود نداشت و ریتم به سخن و نفس بستگی داشت. رهبر می بایست دستور دهد که موسیقی کی باید آهسته تر شود و کی دوباره به ریتم تندتر برگردد تا موسیقی دانان مختلف خودسرانه ریتم خود را تعیین نکنند. یعنی رهبر می بایست بر موسیقی دانان «چیره شود». آساف یکی از این رهبران ارکستر و مزمورنویس بود.
هیمان و ایتان، که از حکیمان زمان داوود و سلیمان بودند، همچنین مزمور نوشتند. می بینیم که حجم کتاب مقدس کمکم بیشتر شد و فقط انبیایی که خدا آنها را تائید کرد، به این کتب معتبر اضافه کردند.
پاورپوینت صفحه ۱۵
پس از سلطنت داوود، سلیمان از سال ۱۰۱۶ تا ۹۷۶ پیش از میلاد پادشاه بود، یعنی به مدت ۴۰ سال. او غزل غزلها و اکثر امثال را نوشت. فصل ۳۰ کتاب امثال را آگور پسر نوشت و آخرین فصل کتاب را لموئیل شاه نوشت که به نظر میآید اسم دیگری از سلیمان است. آگور پسر یاکه، یک مرد حکیم بود و به عنوان نبی تائید شده بود و به این دلیل، فصلی که او نوشت قسمتی معتبر از کتاب امثال شد.
سلیمان کتاب جامعه و مزمور ۱۲۷ را هم نوشت. این تنها مزموری است که در تیترش نوشته شده است که نوشته سلیمان است: «سرود صعود، مزمور سلیمان. اگر خداوند خانه را بنا نکند، بنایانش زحمت بیهوده می کشند…».
در کتاب اول پادشاهان می خوانیم که سلیمان ۱۰۰۵ شعر نوشت. تمام آنها در کتاب مقدس یافت نمی شوند. پس هر آنچه را که سلیمان نوشت، الهام نبود و خودش می دانست کدام از نوشته هایش کلام خدا هستند و باید جزو کتب مقدس حساب شوند و کدام نوشته ها کلام خدا نیستند.
غزل غزلهای سلیمان جزو کتب مقدس است. به عبری اسمش «شِرْ هاشِریم» است، به معنی «بزرگترین (یا زیباترین) غزل ها». سلیمان ۱۰۰۵ شعر نوشت، یکی از آنها مزمور ۱۲۷ که بسیار قشنگ است، ولی حتی غزل غزلها، زیباتر است.
سلیمان غزل غزلها را در دوران جوانی اش نوشت، وقتی با شولامیت ازدواج کرد. اسم سلیمان به عبری «شلومو» است، به معنی «مرد صلح». معنی اسم شولامیت، «زن صلح» است. موضوع غزل غزلها، رابطه زناشویی زیبای سلیمان و شولامیت است. سلیمان، شولامیت را عروس می نامد چون تازه با هم ازدواج کردند. شولامیت، فقط نامزد سلیمان نیست، بلکه به تازگی زنش شده است. غزل غزلها زیبایی رابطه جنسی را هم توصیف می کند و بسیار مهم است که بفهمیم چارچوب این شعر ازدواج است، تا به تفسیر غلطی نرسیم.
در سنی که سلیمان به پختگی رسیده بود، کتاب امثال را خطاب به پسران بالغ نوشت. به وسیله امثال حکمت بخش، به ایشان می آموزد و توضیح می دهد که چطور مطابق خواست خدا زندگی کنند. طرز زندگی خداپسندانه را به آنها یاد می دهد.
در پایان عمر، سلیمان بعد از تجربیات تلخ، کتاب جامعه را نوشت. او از خدا رویگردان شده بود و بدنبال مفهوم زندگی رفت. او بسیار ثروتمند بود و امکانات زیادی داشت تا هر راهی را برای رسیدن به خوشبختی واقعی و مفهوم زندگی امتحان کند. آخر به این نتیجه رسید که زندگی کاملا بیهوده است.
به نظر می رسد که نگرش این کتاب منفی است، ولی اصلا اینطور نیست. درست است که نگرش کتاب به هر آنچه واقعاً منفی و بیهوده است، منفی است ولی نتیجه ارزشمند آن این است که ما اشتباهات سلیمان را در زندگی خودمان تکرار نکنیم و دنبال چیزهای بیهوده نرویم. در فصل ۱۲ کتاب جامعه می خوانیم که سلیمان در سن پیری، به قوم تعلیم می دهد که اشتباهاتش را تکرار نکنند. این کتاب مخصوصا برای جوانان بسیار با ارزش است و باید به آنها گفت که آن را بخوانند تا در زندگی شکست نخورند و بفهمند که کسی که از همه ثروتمند تر بود از تمام امکانات زندگی استفاده کرد و فقط به پوچی رسید.
سلیمان در فصل ۱۲ آیه ۱۳ می گوید: «حال که همه چیز را شنیدیم، ختم کلام این است: از خدا بترس و فرامین او را نگاه دار، چراکه انسان بودن به تمامی همین است.» سلیمان در پایان عمرش به سوی خدا بازگشت و توبه کرد. خدا در کتاب اول سموئيل فصل ۷ آیه ۱۴ به داوود پادشاه وعده داده بود که اگر پسرش گناه کند او را ادب خواهد کرد ولی محبتش را از او دور نخواهد کرد چنان که آن را از شائول دور کرد.
شائول در همگام مرگش از خدا دور بود و ایماندار محسوب نشد. او به سوی خدا بازگشت نکرد. هیچگاه قلباً ایمان نیاورده بود و مثلاً وقتی با سموئیل درباره خدا صحبت می کرد، همیشه می گفت «خدای تو»، چون ارتباط شخصی با خدا نداشت. ولی سلیمان پس از تادیب های سخت به سوی خدا بازگشت کرد و در سن پیری کتاب جامعه را نوشت.
اول غزل غزلها را نوشت، بعد کتاب امثال و آخر کتاب جامعه را، ولی در تجربه بی ایمانان که ایمان می آوردند، این کتاب ها به این ترتیب قرار می گیرند: شخص بی ایمان، ابتدا مثل جامعه به نتیجه می رسد که در زندگی همه چیز بیهوده است، بعد کتاب مقدس را و حکمتی که در آن یافت می شود کشف می کند و می فهمد که خدا در کلامش به ما یاد می دهد که چه درست است و چه غلط و چطور می توانیم خداپسندانه زندگی کنیم. آن شخص بعداً وقتی که ایمان آورده است و ایمانش به تدریج رشد می کند، می فهمد که ایمان به خدای کتاب مقدس فقط به معنی اطاعت کردن از فرمان های او نیست، بلکه این رابطه به شباهت رابطه زناشویی بین خدا و ایماندار است، مثل رابطه سلیمان و شولامیت.
شخصیت سلیمان به مسیح اشاره می کند. شخصیت شولامیت به کلیسای زمان عهد جدید یا به قوم اسرائیل وفادار در زمان عهد عتیق، اشاره می کند. در عمل باید این مرحله ها را در اصل به آن ترتیب که الان دیدیم تجربه کنیم: جامعه، امثال، غزل غزلها. غم انگیز است که سلیمان آنها را به ترتیب وارونه تجربه کرد: غزل غزلها، امثال، جامعه. حالا دیدیم سلیمان کدام کتاب ها را به مجموعه کتاب مقدس اضافه کرد.
بخش دوم اینجا به پایان رسید و تو بخش بعد، به تقسیم پادشاهی اسرائیل، بررسی نوشتهها و کتب انبیا تا بازگشت یهودیان به اسرائیل و بازسازی معبد میرسیم.
خوشحال میشیم که شما را همراه خودمان داشته باشیم. شما میتونید سایر برنامهها را تو وبسایت یا شبکههای اجتماعی کلمه حیات و همینطور یوتیوب دنبال کنید.
برکت خداوند با شما باشد.
Social Media:
Website: https://kalameye-hayat.com
Telegram: https://t.me/KalameyeHayatofficial
Instagram: https://www.instagram.com/kalameyehayat
Youtube: https://www.youtube.com/channel/UCyhbpNCwyvva-yH1gwFNw1w/videos
-
Published: 04/10/2024