Listen now for free
Specials
These are special Episodes and Books
-
-
- 01
- تظاهرات و نقش مسیحیان
نص:
سلام دوستان من
روزای سختی رو پشت سر داریم میزاریم واسه اتفاقایی که شاهدش بودیم و مثل خوره، به جون تکتک ما افتاده. چیزی که میخوام امروز در موردش صحبت کنم، درگیریهای فکری چند سالمه و ببخشید که نمیتونم از انجیل مرقس فعلاً صحبتی کنم. چیزایی که میخوام بهتون بگم، چیزاییه که بارها بهش فکر کردم و نمیخوام نظر خودم رو بهتون تحمیل کنم و یا ممکنه شما نظر یا عقیده دیگهای داشته باشید. این اتفاقات روزهای اخیر و کشته شدن عده زیادی از هموطنهامون، بار دیگه این فکرها خیلی تو من زنده کرد. عصبانیئیم. میخوایم کاری کنیم ولی دستمون از همه جا کوتاهه. کار زیادی خارج از ایران از دستمون برنمیاد و این عصبانیتر و کلافهترمون میکنه. چند بار خواستم جلوی سفارت یا سازمان ملل برم برای اعتراض ولی هر بار چیزایی مانعام میشد. وقتی میخوام شرکت کنم، مرگ خواستنها و لعنتکردنها، منو به عقب هول میده، چون این چیزی نیست که بتونم به عنوان یه مسیحی فریاد بزنمش. این واسم یه چالش بود و ولی تا الان که حدود ۱۱ روزه از اعتراضات سراسری میگذره، نتونستم با خودم کنار بیام و مشخص بفهمم که اراده خدا به عنوان یه مسیحی واسه من تو این شرایط چیه؟
اگه دوست من، از من ناراحت شدی، ببخشید و متاسفم ولی واسم مهمه کاری رو که میکنم، بهش یاور داشته باشم و بتونم ازش دفاع کنم و جدی و منطقی در موردش حرف بزنم.
دوستان اگه هنوز باهام هستین، میخوام بهتون توضیح بدم که چرا این موضوع واسه من اینقدر چالشه. دلم بهم اجازه نمیده که بخوام در برابر این ظلمها سکوت کنم و این اتفاق، بارها و بارها افتاده و ممکن بود واسه من یا هر کسی دیگهای بیفته و از طرفی هم با شناختی که از خودم داشتم، به خودم میگفتم امین نزدیک سیاست نشو چون خیلی غرقاش میشی. چون دوست نداشتم باز هم تجربهای که داشتم رو تجربه کنم. بزارید بهتون توضیح بدم، وقتی تو زندان اوین بودم، تو کتابخانه زندان با زندانیهای سیاسی زیادی آشنا شدم که اسامی شناخته شدهای داشتن و بعضیهاشون هنوز هم تو زندانان یا بعضی شون آزاد شدن و حتی یکشون تو اعتصاب غذا جونش رو از دست داد. این شروع ارتباط من با افراد سیاسی بود. چیز مثبتی که ازشون دیدم، این بود که اهل مطالعه بودن و بعضیاشون تاریخ معاصر خوب میدونستن یا دیدگاههای جالب از شرایط و حکومت داشتن و به همین خاطر ارتباطمون شروع شد. به عنوان زندانی مسیحی، ترجیح میدادم با افراد سیاسی تو ارتباط باشم تا از ازشون چیزهای جدیدی یاد بگیرم نه اینکه فقط با زندانیهایی باشم که بعضیشون درگیر روشهای خلاف یا کلاهبرداری بودن. تا اونجایی باهاشون نزدیک بودم که از خشونت امتناع کنن یا حس کنم که با ایمان مسیحیام همخونی داره. بیانیههای سیاسی میدادیم، تو اعتصابها زندان شرکت میکردم تا جایی که گاهی پیشنهادهایی میکردم که چطور میتونیم سیستم رو بیشتر تحت فشار بزاریم چون همهامون اعتقاد داشتیم جای هیچ کدوم ما اینجا نیست و این حق ما نیستش که عمرمون رو تو این شرایط بگذرونیم.
چند ماهی گذشت و این ارتباطها باعث شدن من بیشتر به یه زندانی سیاسی تبدیل بشم تا یه زندانی مسیحی. زندانیها، دیگه من رو به چشم یه زندانی مسیحی نگاه نمیکردن خودم هم بیشتر از یه شاهد مسیح، به یه شخص سیاسی تبدیل شده بودم. تا اینکه یه روز به خودم اومدم و دیدم که چقدر فکرم از روی مسیح کم شده و چقدر تو رابطهام با مسیح ضعیف شدم و تمرکزم روی چیزهای دیگه گذاشتم. اون روز بود که برگشتم و سعی کردم به عنوان یه مسیحی تو زندان باشم تا هر اسم و لقب دیگهای و تا امروز سعی کردم که همینطوری رفتار کنم. اگه جایی میتونستم از حکومت انتقاد کنم که حس کنم تاثیر گذاره، اینکار رو میکردم ولی سعی کردم مسیح اول باشه بعد چیزای دیگه.
تو شرایطی که ایران یا افغانستان یا خیلی از کشورهای دیگه دارن و این بهشون تحمیل شده، چطور میشه صدای اعتراضها رو گوش مسئولها و حاکمین رسوند؟ وقتی تمام راههای قانونی به بمبست میرسه؟ وقتیکه جواب خیلی از سوالها باتوم و گلولهاست، وقتی که هر روز شرایط سختتر میشه و هر اعتراضی به دشمن نسبت داده میشه، وقتی آرزوها و زندگیهامون هر روز داره جلوی چشمامون نابود میشه و امیدمون هر روز بیشتر کشته میشه و هزاران هزار چیز دیگه، آیا فقط باید نشست و نگاه کرد؟
تو شعارها و ویدئوها و پستها، جوابهای مردم به این سوال داده شده. ما شما را نمیخوایم. ما سر جنگ با هیچ کشوری نداریم. ما از تبعیض خسته شدیم. از اینکه بهمون بگن چیکار کنیم و چیکار نکینم، از اینکه تو بردگی زندگی کنیم، خسته شدیم و از هزاران هزار چیز دیگه خسته شدیم. ما دنبال آزادیایم.
به عنوان یه انسان، به عنوان یه مسیحی، مخالف هرگونه خشونتام. مخالف هرگونه ظلم و ریخته شدن خونام. من طرف مردم هستم که سالها سال مورد ظلم قرار گرفتن. حمایت نکردن از این مردم، حمایت کردن از ظالمه.
فکر میکنم هر کسی تو هر جای جهان تو هر حکومت مشروع یا نامشروعی، خودش باید به نتیجه برسه که روشش واسه مقابله به ظلم چیه؟ چه دعا کردن باشه و چخ روزه گرفتن، چه سخنرانی و راهپیمایی و فعالیتها و اطلاعرسانیها و هشتک زدن ها. از این شرایط همه ما آسیب دیدیم و میخوایم اوضاع عوض شه. خیلی با اشک سر رو بالش میزاریم و بعضی با خون و بعضی ها هم تلاش میکنن رنجهایی که دیدن رو فراموش کنن تا زندگیشون رو بیشتر از این از دست نره.
این نظرات من به عنوان یکی از کوچکترین افراد این جامعهاست.
دعا میکنم که خداوند به رهبرای کشورمون ترس خودش رو بده و فهم ببخشه و حکمت. برای کمک به این مردم بیدار شن و نسبت بهشون محبت داشته باشن و چشماشون باز شه تا درک کنن اراده خدا چیه.
به امید اینکه کشورهامون روی صلح و آرامش و آزادی رو به زودی ببینه.
امین افشارنادری.
-
Published: 30/09/2022