Listen now for free

مسیحیان و اعتراضات

اعتراضات شهریور و مهر ۱۴۰۱ و نقش ما به عنوان مسیحیان و چالش‌هایی که پیش و رو داریم.

  • Episodes
      • 01 Episode
      • تظاهرات و نقش مسیحیان

      نص:

      سلام دوستان من

      روزای سختی رو پشت سر داریم میزاریم واسه اتفاقایی که شاهدش بودیم و مثل خوره، به جون تک‌تک ما افتاده. چیزی که میخوام امروز در موردش صحبت کنم، درگیری‌های فکری چند سالمه و ببخشید که نمیتونم از انجیل مرقس فعلاً صحبتی کنم. چیزایی که میخوام بهتون بگم، چیزاییه که بارها بهش فکر کردم و نمیخوام نظر خودم رو بهتون تحمیل کنم و یا ممکنه شما نظر یا عقیده‌ دیگه‌ای داشته باشید. این اتفاقات روزهای اخیر و کشته شدن عده زیادی از هم‌وطن‌هامون، بار دیگه این فکرها خیلی تو من زنده کرد. عصبانی‌ئیم. میخوایم کاری کنیم ولی دستمون از همه جا کوتاهه. کار زیادی خارج از ایران از دستمون برنمیاد و این عصبانی‌تر و کلافه‌ترمون میکنه. چند بار خواستم جلوی سفارت یا سازمان‌ ملل برم برای اعتراض ولی هر بار چیزایی مانع‌ام میشد. وقتی میخوام شرکت کنم، مرگ خواستن‌ها و لعنت‌کردن‌ها، منو به عقب هول میده، چون این چیزی نیست که بتونم به عنوان یه مسیحی فریاد بزنمش. این واسم یه چالش بود و  ولی تا الان که حدود ۱۱ روزه از اعتراضات سراسری میگذره، نتونستم با خودم کنار بیام و مشخص بفهمم که اراده خدا به عنوان یه مسیحی واسه من تو این شرایط چیه؟

      اگه دوست من، از من ناراحت شدی، ببخشید و متاسفم ولی واسم مهمه کاری رو که میکنم، بهش یاور داشته باشم و بتونم ازش دفاع کنم و جدی و منطقی در موردش حرف بزنم.

      دوستان اگه هنوز باهام هستین، میخوام بهتون توضیح بدم که چرا این موضوع واسه من اینقدر چالشه. دلم بهم اجازه نمیده که بخوام در برابر این ظلم‌ها سکوت کنم و این اتفاق، بارها و بارها افتاده و ممکن بود واسه من یا هر کسی دیگه‌ای بیفته و از طرفی هم با شناختی که از خودم داشتم، به خودم میگفتم امین نزدیک سیاست نشو چون خیلی غرق‌اش میشی. چون دوست نداشتم باز هم تجربه‌ای که داشتم رو تجربه کنم. بزارید بهتون توضیح بدم، وقتی تو زندان اوین بودم، تو کتابخانه زندان با زندانی‌های سیاسی زیادی آشنا شدم که اسامی شناخته شده‌ای داشتن و بعضی‌هاشون هنوز هم تو زندان‌ان یا بعضی شون آزاد شدن و حتی یکشون تو اعتصاب غذا جونش رو از دست داد. این شروع ارتباط من با افراد سیاسی بود. چیز مثبتی که ازشون دیدم، این بود که اهل مطالعه بودن و بعضی‌اشون تاریخ معاصر خوب میدونستن یا دیدگاه‌های جالب از شرایط و حکومت داشتن و به همین خاطر ارتباطمون شروع شد. به عنوان زندانی مسیحی،‌ ترجیح میدادم با افراد سیاسی تو ارتباط باشم تا از ازشون چیزهای جدیدی یاد بگیرم نه اینکه فقط با زندانی‌هایی باشم که بعضیشون درگیر روش‌های خلاف یا کلاه‌برداری بودن. تا اونجایی باهاشون نزدیک بودم که از خشونت امتناع کنن یا حس کنم که با ایمان مسیحی‌ام همخونی داره. بیانیه‌های سیاسی میدادیم، تو اعتصاب‌ها زندان شرکت میکردم تا جایی که گاهی پیشنهادهایی میکردم که چطور میتونیم سیستم رو بیشتر تحت فشار بزاریم چون همه‌امون اعتقاد داشتیم جای هیچ‌ کدوم ما اینجا نیست و این حق ما نیستش که عمرمون رو تو این شرایط بگذرونیم.

      چند ماهی گذشت و این ارتباط‌ها باعث شدن من بیشتر به یه زندانی سیاسی تبدیل بشم تا یه زندانی مسیحی. زندانی‌ها، دیگه من رو به چشم یه زندانی مسیحی نگاه نمیکردن خودم هم بیشتر از یه شاهد مسیح، به یه شخص سیاسی تبدیل شده بودم. تا اینکه یه روز به خودم اومدم و دیدم که چقدر فکرم از روی مسیح کم شده و چقدر تو رابطه‌ام با مسیح ضعیف شدم و تمرکزم روی چیزهای دیگه گذاشتم. اون روز بود که برگشتم و سعی کردم به عنوان یه مسیحی تو زندان باشم تا هر اسم و لقب دیگه‌ای و تا امروز سعی کردم که همینطوری رفتار کنم. اگه جایی میتونستم از حکومت انتقاد کنم که حس کنم تاثیر گذاره، اینکار رو میکردم ولی سعی کردم مسیح اول باشه بعد چیزای دیگه.

      تو شرایطی که ایران یا افغانستان یا خیلی از کشورهای دیگه دارن و این بهشون تحمیل شده، چطور میشه صدای اعتراض‌ها رو گوش مسئولها و حاکمین رسوند؟ وقتی تمام راه‌های قانونی به بمبست میرسه؟ وقتیکه جواب خیلی از سوال‌ها باتوم و گلوله‌است، وقتی که هر روز شرایط سخت‌تر میشه و هر اعتراضی به دشمن نسبت داده میشه، وقتی آرزوها و زندگی‌هامون هر روز داره جلوی چشمامون نابود میشه و امیدمون هر روز بیشتر کشته میشه و هزاران هزار چیز دیگه، آیا فقط باید نشست و نگاه کرد؟

      تو شعارها و ویدئوها و پست‌ها، جواب‌های مردم به این سوال داده شده. ما شما را نمیخوایم. ما سر جنگ با هیچ کشوری نداریم. ما از تبعیض خسته شدیم. از اینکه بهمون بگن چیکار کنیم و چیکار نکینم، از اینکه تو بردگی زندگی کنیم، خسته شدیم و از هزاران هزار چیز دیگه خسته شدیم. ما دنبال آزادی‌ایم.

      به عنوان یه انسان، به عنوان یه مسیحی، مخالف هرگونه خشونت‌ام. مخالف هرگونه ظلم و ریخته شدن خون‌‌ام. من طرف مردم هستم که سال‌ها سال مورد ظلم قرار گرفتن. حمایت نکردن از این مردم، حمایت کردن از ظالمه.

      فکر میکنم هر کسی تو هر جای جهان تو هر حکومت مشروع یا نامشروعی، خودش باید به نتیجه برسه که روشش واسه مقابله به ظلم چیه؟ چه دعا کردن باشه و چخ روزه گرفتن، چه سخنرانی و راهپیمایی و فعالیت‌‌ها و اطلاع‌رسانی‌ها و هشتک زدن ها. از این شرایط همه ما آسیب دیدیم و میخوایم اوضاع عوض شه. خیلی با اشک سر رو بالش میزاریم و بعضی با خون و بعضی ها هم تلاش میکنن رنج‌هایی که دیدن رو فراموش کنن تا زندگیشون رو بیشتر از این از دست نره.

      این نظرات من به عنوان یکی از کوچکترین افراد این جامعه‌است.

      دعا میکنم که خداوند به رهبرای کشورمون ترس خودش رو بده و فهم ببخشه و حکمت. برای کمک به این مردم بیدار شن و نسبت بهشون محبت داشته باشن و چشماشون باز شه تا درک کنن اراده خدا چیه.

      به امید اینکه کشورهامون روی صلح و آرامش و آزادی رو به زودی ببینه.

      امین افشارنادری.

      • 02 Episode
      • اعتراضات در ایران

      نص:

      از روزهای اولی که اعتراضات شروع شده بود و حکومت، اعتراضات را به خشونت نکشیده بود، چند بار یاد قسمتی از عهد عتیق افتادم که چطور تصمیم اشتباه و رعایت نکردن حق و حقوق مردم، میتونه آتش بزرگی به راه بندازه که بعد از روشن شدنش، اوضاع دیگه به شکل قبل برنگرده.

      بیاید با هم چند لحظه قسمت‌هایی رو از کتاب ۱ پادشاهان رو بخونیم. فصل ۱۲ آیات ۱ تا ۲۴

      چیزی که امروز شاهدش هستیم، اینه که از قدرتی که حکومت برای خدمت کردن به مردم باید استفاده کنه، برای ساکت کردن و قلع و قمع مردم استفاده میکنه. این حجم از خشونت و سقوط انسانیت رو فقط میشه تو کتاب‌های تاریخی خوند.

      ولی قسمت زیبایی که این داستان باهاش تموم میشه، اینه که افرادی که خودشون رو مسلح کرده بودن برای از بین بردن برادراشون، دست از اسلحه برمیدارن و حاضر نمیشن که خونی رو بریزن.

      باشه که خداوند قلب نظامی‌ها رو لمس کنه که یادشون بیاد که برای امنیت مردم، از سرمایه‌های این مردم آموزش دیدن تا تو زمانی که نیاز شد، برای دفاع از این مردم بلند شن و دستشون رو به خون برادرا و خواهراشون آلوده نکنن.

      با این ۲ آیه از مزامیر این پادکست را تمام میکنم و شما را به خداوند می‌سپارم.

      آنانی که با اشک‌ها می‌کارند، با فریاد شادی درو خواهند کرد. آن که گریان بیرون میرود و بذر برای افشاندن می‌برد، با فریاد شادی باز خواهد گشت و بافه‌های خود را خواهد آورد. مزمور ۱۲۶

      • 03 Episode
      • هفته آخر زندگی عیسی

      نص:

      این برنامه رو میخوام اختصاص بدم به هفته پایانی عیسی مسیح روی زمین چرا که اگه به اناجیل نگاه کنید، میبینید که هر ۴ انجیل بخش زیادی رو به هفته آخر، علی‌الخصوص شب آخر و وقایع بعد از قیام عیسی، اختصاص میدن. مثلاً از ۲۱ فصلی که انجیل یوحنا داره، ۱۰ فصل در مورد هفته آخر و درد و رنج اون و آمدن روح‌القدس صحبت شده که تقریبا میشه گفت تقریبا نصف این انجیل رو شامل میشه.

      بزارید قبل از ادامه، یه نگاهی به این اتفاقات هفته آخر عیسی بندازیم.

      روز اول، یکشنبه عیسی رو در حال ورود به اورشلیمه که سوار بر الاغی وارد آن میشه و مردم ورود اون را به اورشلیم جشن میگیرن و فریاد میزنن هوشیانا و با رفتن به معبد و بازگشتش تمام میشه.

      روز دوم، دوشنبه، درخت انجیر رو نفرین میکنه و بعد وارد معبد میشه و معبد رو برای بار دوم تطهیر میکنه و تو بخش امت‌ها می‌ایسته و اجازه نمیده که صراف‌ها و کسایی که حیوانات رو میفروختن، وارد بشن و وبخوان معبد را به یه بازار تبدیل کنن.

      روز سوم، سه‌شنبه، شاگردا میبینن که درخت انجیر خشک شده و عیسی باز به معبد میره که رهبرای مذهبی با اون بحث میکنن که با اجازه کی اینکارها را انجام میده و در نهایت تصمیم میگیرن که عیسی را بکشن.

      چهارشنبه: واقعاً نمیشه گفت که چه اتفاقی اون روز افتاده ولی اگه به انجیل نگاه کنیم میبینیم که مثل‌ها و تعلیم‌های زیادی رو میبینیم که عیسی ذکر میکنه. ممکنه این اتفاقات روز چهارشنبه افتاده باشه.

      روز پنجم، پنج‌شنبه اتفاقات زیادی میفته. ۲ تا از شاگردا رو برای آماده کردن شام فصح میفرسته و پاهای شاگردان رو میشوره و شام آخر را براشون مقرر میکنه و بهشون امر میکنه که اونو نگه دارن. یهودا خیانت میکنه و اونو به ۳۰ سکه میفروشه و بعد از دعا تو باغ جتسیمانی، عیسی را تسلیم میکنه.

      روز ششم، جمعه، عیسی بین رهبران یهود و مقامات رومی، محاکمه میشه، شلاق میخوره، توسط مردم طرد میشه و در نهایت، مصلوب میشه و قبل از اینکه شنبه و شبات شروع شه، در قبر گذاشته میشه.

      روز هفتم که شنبه است،‌عیسی در قبره همچنان و یک‌شنبه، روزیه که قیام میکنه و به شاگردا خودش جلالش را نشان میده.

      ولی چرا نویسنده‌های انجیل اینقدر در مورد هفته آخر زندگی عیسی صحبت کردن و چرا ما هم، باید بیشتر روی این موضوع فکر کنیم؟

      شاید یکی از مهمترین دلائل، اهمیت صلیب و مرگ عیسیائه که به زندگی هر کسی میتونه تاثیر میزاره. فایده‌ای نداره که سال‌ها زندگی کنیم و زمانی که با مرگ روبرو میشیم، ندانیم که مقصد بعدی‌مون کجا هستش. وقتی میبینیم که عیسی چه قیمتی رو پرداخت برای نجات ما، اونوقته که از وضع بد روحانی‌مون با خبر میشیم.

      پولس تو نامه به ۱ قرنتیان ۲: ۲ میگه زیرا عزم جزم کرده بودم در میان شما چیزی ندانم جز عیسی مسیح، آن هم عیسای مصلوب.

      عیسیائی که به صلیب کشیده نشده و فدیه‌ای پرداخت نکرده، عیسیائی نیست که تاثیری روی زندگی ابدی کسی بتونه بزاره.

      مثلاً توی دین و مذهب گذشته‌ خیلی از ما، صلیب از عیسی دور شده و به کس دیگه‌ای تعلق گرفته. اگه مسیح مصلوب نمیشد، کفاره گناهان و پاک شدن ما چطور ممکن میشد یا چطور میشد که خشم و عدالت خدا را نسبت به گناه دید و محبتش رو نسبت به انسان‌ها؟ 

      اگه صلیب و مرگ عیسی رو بخوایم کم اهمیت‌تر از بخش‌های دیگه تو زندگیمون ببینیم، نمیتونیم لایق حیاتی باشیم که تو زندگی بعدی‌مون بهمون داده میشه چرا که عیسی ما رو دعوت کرده که اونو پیروی کنیم و قدم‌هامون رو جای قدم‌های اون بزاریم. عیسی از ما خواست که صلیب خودمون را بردارم هر جایی که اون اراده کرده، راه بیفتیم و برداشتن صلیب، به معنای آماده بودن برای اینه که حاضر باشیم جانمون را برای عیسی بدیم همونطوری که اون برای عمل کرد.

      بخاطر همینه که صحبت از صلیب و مرگ عیسی، تو زندگی یا بشارت‌مون، نباید حذف بشه یا حتی کم‌رنگ. هر چند دنیا بخواد صلیب رو از عیسی حذف کنه یا بخاطر ناپسند بودن یا خشن بودن، بخواد ملایمش کنه، در صورتی انجیل خبر خوش هست که عیسی در آن برای گناهکاران مصلوب بشه تا بهای زندگی آنها پرداخت بشه.

      انجیل یا خبر خوش بدون صلیب، انجیل مسیح نیست و بجز خبر خوش مسیح، خبر خوش دیگه‌ و امید دیگه‌ای وجود نداره.

      مزمور ۸۵: ۱۰ میگه: رحمت و راستی با هم ملاقات کرده‌اند. عدالت و سلامتی یکدیگر را بوسیده‌اند. این بر روی صلیبه که اتفاق میفته که عدالت و قدوسیت خدا، با محبت خدا به خوبی دیده میشه تا نجات را برای ما به همراهش بیاره.

      هفته آخر، مصائب و دردهای عیسی هست که در نهایت با جلال و نجات بخشی عیسی به پایان میرسه، او قیام میکنه و به جلالی که از ابتدا داشت، برمیگرده و این راهیه که واسه هر ایمانداری مقرر شده که از سختی‌ها و مصائب زیادی بگذره تا در نهایت به جلال خداوندش وارد بشه. رومیان ۸: ۱۷ میگه اگر شریک در مصیبت‌های او باشیم، در جلال او نیز شریک خواهیم بود و فقط نیاز هستش که مدتی صبور باشیم تا او باز گردد.

      متشکرم که تا پایان این قسمت همراهم بودید. برکت خداوند با شما باشه و پیشاپیش قیام خداوند به شما مبارک باشه.

      • 04 Episode
      • انجیل چه هست؟

      نص:

      انجیل چیست؟

      What is the Gospel?

      بزارید این برنامه رو با یه سوال شروع کنم.

      انجیل چیه؟ می‌خوام چند ثانیه سکوت کنم تا این سوال رو به خودتان جواب بدید.

      اگه دوست دارید، می‌تونید جواب این سوال را واسم بفرستید یا اگه دارید تو شبکه‌های اجتماعی این پادکست رو می‌شنوید، زیر این قسمت میتونید پاسختون را یادداشت کنید و مطمئنم از کامنت‌هایی که می‌بینید، تعجب می‌کنید که چقدر ممکنه نظرها مختلف و متفاوت باشن.

      چند وقت پیش بود که این سوال رو از خودم پرسیدم که انجیل چیه و اگه کسی این سوال رو ازت بپرسه، چه جوابی واسه گفتن داری.

      کمی که بهش فکر کردم اینطوری شروع کردم که انجیل به معنی خبر خوش هستش که خدا، عیسی را به جهان فرستاد تا قربانی شه و بهای گناه ما را بپردازه تا کسایی که اونو پذیرفتن، نجات بده.

      بعد دیدم تعریفی که از انجیل میکنم بیشتر به نتیجه انجیل مربوط میشه تا به خود انجیل. اینها دو چیز مختلف هستن.

      فقط تو پرانتز یه چیزی رو بگم که امروز نمیخوام درباره عهد جدید که بین مردم بیشتر انجیل گفته میشه صحبت کنم بلکه میخوام از این صحبت کنم که انجیل چی هست و چی انجیل نیست.

      مثلاً تو کلیسای غلاطیه می‌بینیم که کلیسا بعد از مدتی، به سوی انجیلی کشیده شده که پولس شدیداً باهاش مخالفت میکنه و امروز هم دنیا پر از تعالیم و ادیان هست که ممکنه شبیه انجیل باشن ولی انجیل نیست، پس نتیجه و ثمری که با خودش میاره هم، ثمره‌ی انجیل نمیتونه باشه.

      پس امروز میخوام به این نگاه کنیم که:

      • انجیل از دید کتاب مقدس چیه؟
      • تفاوت انجیل عیسی با اناجیل دروغین چیه؟
      • نتیجه و ثمره‌ی انجیل برای ما چیه؟

      بنظرم انجیل، خیلی بزرگتر از اون چیزیه که بتونیم درکش کنیم بخاطرابعاد مختلفی که داره. مثلاً تجسم عیسی و ترک کردن جلال‌ آسمان، مرگ یا قیام‌اش از مردگان، آمدن پادشاهی خدا بر زمین و …. اینها چیزی نیست که بشه راجع بهش صحبت کرد چون مطالعات زیادی میخواد و زمان خیلی زیادی می‌خواد که بگیم هر کدام از اینا چه مفهومی داره و اینطوری برنامه خیلی طولانی خواهیم داشت.

      ولی اگه بخوایم به عهد عتیق نگاه کنیم، می‌بینیم یهودیان همیشه منتظر بشارت و اتفاق خاصی بودن که تو اشعیا ۵۲ در موردش صحبت شده بود که میگه: خداوند میان قومش میاد، پادشاهی‌ و سلطنت‌اش رو شروع میکنه و قوم‌ اسرائیل رو احیا میکنه و همه چیز عوض خواهد شد.

      اگه یادتون باشه، شروع بشارت انجیل هم همینطوره. یحیی و عیسی موعظه مشابهی داشتن که میگفتن توبه کنید و آماده آمدن پادشاهی خدا باشید.

      پس یکی از اولین و مهمترین موضوع انجیل اینه که آمدن پادشاهی خدا نزدیکه و بزودی سلطنت‌اش رو روی زمین شروع می‌کنه.

      این پادشاهی با آمدن عیسی شروع میشه، با زندگی‌ و کارهاش ادامه پیدا میکنه، مثلاً تو لوقا ۱۱ می‌خونیم که عیسی میگه اگه با انگشت خدا، دیوها را اخراج میکنم، بدانید که پادشاهی خدا بر شما آمده است. پس اینجا پادشاهی خدا چیزیه که اتفاق افتاده و در حال رشده و با مرگ و قیام عیسی، قدرت مرگ و قدرت شیطان شکسته میشه و پادشاهی خدا با قدرت ادامه پیدا میکنه.

      اگه بخوایم لغت انجیل رو تو کتاب مقدس پیدا کنیم که ببینیم انجیل تو عهد جدید چه معانی میده، ممکنه کمی گیج شیم چون این لغت نزدیک ۷۰ بار تو موقعیت‌های مختلفی آمده و جاهایی هم مثل فصل ۲ اعمال که پطرس تو روز پنتیکاست موعظه میکنه، با اینکه از انجیل میگه ولی نمی‌بینیم که از انجیل انجیل استفاده کنه. پس با خواندن این آیات، تضمینی نیست که بشه فهمید که مفهوم انجیل دقیقاً چیه بلکه انجیل یک مجموعه کاملی از کار خداست برای فرستادن عیسی روی زمین، مرگ و قیامش، شروع پادشاهی خدا و نجات ما و عادل و پارسا شمرده شدن ما.

      همینطور هم می‌بینیم که انجیل تو کتاب مقدس به روش‌های مختلفی موعظه میشه مثلاً اگه نامه رومیان نگاه کنیم، همون ابتدا از آرامش و خبر خوش و بخشایش و این چیزها صحبت نمیکنه بلکه پولس تو فصل‌های ۱ و ۲ میگه که غیر یهودیان، خدا را رد کردن، خدائی که آنها را آفریده و حفظ کرده و بخاطر همین داوری در انتظارشون هست اواسط ۲ و ۳ هم می‌بینیم که یهودیان که شریعت خدا، داشتید سرکشی کردن و طبیعتاً داوری در انتظار اونا هم هست.

      اگه تا همینجا کلام رو بخونیم، این قسمت‌ها چیزی نیست که بتونیم انجیل یا خبر خوب رو توش ببینیم چرا که دائماً داره درباره داوری صحبت میکنه و خبر خوش تو آیه ۲۱ فصل ۳ میاد که میگه الان بدون شریعت، عدالت خدا ظاهر شده توسط ایمان به عیسی مسیح به همه و کسانی که ایمان آوردند.

      اگر ما ندانیم که چقدر اوضاع روحانی‌اشون نسبت به خدا بد بوده یا هست، شاید حس نکنیم که به انجیل نیاز داریم، بخاطر همینه که گاهی تو قسمت‌هایی از کتاب مقدس مثلا ابتدای رومیان یا اعمال ۱۷، پولس درباره این خبر خوش صحبتی نمیکنه بلکه بیشتر از خدا که جهان را خلق کرده و انسان نسبت بهش گناه میکنه، صحبت میکنه تا افراد نسبت به داوری که در انتظارشونه، فکر کنن و بیدار بشن و بی‌ایمانان از اهمیت انجیل تو زندگی‌شون مطلع بشن.

      اگه این بخش رو تو بشارت از انجیل حذف کنیم، دیگه چیزی که میگیم، انجیل نیست و اینجاست که به بخش دوم میرسیم تفاوت انجیل دروغینه با انجیل عیسی مسیح.

      ممکنه افرادی بخوان از قسمت گناه و کفاره بگذرن یا راجع بهش صحبت نکنن تا پیام انجیل آسان‌تر و قابل قبول‌تر باشه ولی این انجیل اشتباهیه که داره موعظه میشه.

      عیسی میگه وقتی روح‌القدس میاد، جهان را بر گناه و عدالت و داوری ملزم میکنه و این باعث میشه که افراد یا توبه کنن یا نیازشون به انجیل را رد کنن. پیام انجیل، برای دنیا تیز و برنده هستش و بدون پذیرش این پیام تیز، به آرامش و پادشاهی خدا هم نمیشه رسید چون اگر ندانیم که چقدر وضعیت‌ ما بد هست، نمی‌تونیم خبر خوش را درک کنیم که مسیح چطور ما را عادل کرده و اینطوری خبر خوش برای ما بی معنی میشه.

      موعظه‌ای یا بشارتی که اعلام کنه ما خوبیم، نیاز به توبه یا عوض کردن راه‌های اشتباه‌مون نداریم و یا با کارهای خوبمون می‌تونیم نجات پیدا کنیم و ، …. اناجیل اشتباهی هستن. ممکنه شباهت‌های زیادی به انجیل داشته باشه یا حرف‌های خوب و قشنگی هم بزنه ولی این انجیل عیسی نیست و نمیتونه برای ما ثمره و نتیجه انجیل رو به همراه بیاره.

      یا چیزه دیگه‌ای که تو کلیساهای غلاطیه می‌بینیم، عده‌ای وارد میشن و انجیل عیسی را با پیامی که برای خودشان قابل پذیرشه، میکس میکنن و تو کلیسا موعظه میکنن و کلیسا را با این تعلیم و انجیل ناسالم منحرف میشه.

      همونطوری که سعی کردیم امروز خلاصه به انجیل نگاه کنیم، در آخر میخوام خیلی کوتاه از نتیجه انجیل صحبت کنم که چه ثمراتی برای ما داره.

      بهترین خبر اینه برای ما اینه عیسی مسیح روی زمین اومده و با مرگ و قیام‌اش، ما هم امیدوار شدیم که روزی بتونیم مثل اون قیام کنیم. اون لعنت‌های ما و اسارت‌های ما را گرفت، ما را از هر گناهی آزاد کرد و عدالت خودش را روی ما گذاشت، دیوار جدایی که بین ما و خدا بود، شکسته شد و پادشاه خدا شروع شد و ادامه داره و روزی میرسه که خداوند همه چیز را سر و سامان میده و همه این حقایق به طور کامل انجام میشه.

      اینها فقط بخشی از ثمره انجیل و کار مسیح تو زندگی ماست.

      انجیلی که بر پایۀ کتاب‌ مقدسی داشته باشه، مثل یک ثروت بی پایانه. هرچه بیشتر درک‌اش می‌کنیم، هرچه بیشتر باورش می‌کنیم، هرچه بیشتر بهش تکیه می‌کنیم، خدا را بیشتر می‌پرستیم، هم به خاطر کسی که هست، هم به خاطر کاری که توسط مسیح برامون انجام داده.

      شما را به دستان خدا می‌سپارم. تا هفته آینده.

      Social Media

      https://kalameye-hayat.com

      Telegram: https://t.me/KalameyeHayatofficial

      Instagram: https://www.instagram.com/kalameyehayat/

      #کلمه_حیات #پادکست_مسیحی #پادکست #مسیح #مسیحی#مسیح_موعود #عیسی_مسیح #غلاطیان #غلاتیان #انجیل #انجیل_کامل #انجیل_عیسی #خبر_خوش #پولس #معلمین_دروغین #تعلیم_اشتباه #تعلیم_غلط #تعالیم_اشتباه # ثمره_انجیل #پادشاهی_خدا #پادشاهی_عیسی #سلطنت_عیسی #ملکوت

      • 05 Episode
      • ابراهیم

      نص:

      چرا ابراهیم اینقدر تو کتاب مقدس مهمه و تاثیر داره تو زندگی ما مسیحیان؟

      برنامه امروز اختصاص داره به ابراهیم.

      ابراهیم اولین پاتریارخ که تو سیستم پدر سالاری کتاب مقدس هست و بعد، این لقب به اسحاق و یعقوب هم میرسه و بعدا از اون، این رسم زندگی تو اسرائیل تقریبا تموم میشه و سیستم به حالت قبیله‌ای یا بعد سلطنتی در میاد.

      با ابراهیم وقتی تو کتاب مقدس آشنا میشیم که طوفان نوح اتفاق افتاده و نسل نوح روی زمین پخش شدن و باز گناهان و بت‌پرستی‌ شیوع پیدا میکنه که خدا ابرام را می‌بینه و اونو دعوت میکنه که شهر پدری‌اش رو ترک کنه و به سرزمینی بره که بهش نشان میده و از فصل ۱۱ پیدایش تا ۲۵ می‌تونیم درباره زندگی تا فوت ابراهیم بخونیم.

      کتاب مقدس به ما میگه که ابراهیم در ۷۵ سالگی دعوت خدا را شنید و سرزمین پدری‌اش اور را ترک میکنه و خدا به اون بارها خودش رو نشان میده و با ابراهیم عهد می‌بنده و برکتش میده که مهمترین برکت‌هایی که به ابراهیم داده میشه اینا هستن که زمین کنعانیان را به فرزندان تو می‌بخشم، از تو قوم بزرگی می‌سازم و تو را برکت می‌دهم و از تو تمام قوم‌ها جهان برکت میگیرن و نسل تو را به اندازه ستارگان آسمان و شن‌های ساحل بی شمار می‌کنم.

      و بعد اسم ابرام را به ابراهیم و اسم ساره را به سارا تغییر می‌ده و هویت تازه‌ای به عنوان پدر و مادر ملت‌های مختلف بهشون میده و ختنه را نشانه‌ای از عهد میزاره و به سارا وعده میده که مادر اسحاق میشه.

      شاید عمیق‌ترین تجربه زندگی ابراهیم، ​​زمانی بود که ازش خواسته میشه اسحاق را قربانی کنه.

      می‌دانیم که تو بین‌النهرین بتی وجود داشت به اسم مولک، که مردم فرزندانشان را واسه این بت قربانی میکردن و خدا هیچ‌وقت قربانی انسانی نخواسته بود.

      خدا به ابراهیم دستور میده که اسحاق را تو کوه موریا که بعدا معبد در آنجا ساخته میشه که الان بهش میگن کوه معبد، به عنوان قربانی تقدیم کنه، ولی تو لحظه آخر، مانع این کار میشه و قوچی را برای قربانی به ابراهیم میده.

      فکر میکنم خدا با این کار نه تنها ایمان ابراهیم را داره تائید میکنه، بلکه داشت درباره قربانی شدن عیسی، پسر خدا به ما نشانه‌ای میداد.

      وعده‌هایی که به ابراهیم خدا میده، تا زمانی که ابراهیم زنده است، نمیتونه همه‌اش را ببینه ولی برکت خدا را تو زندگیش و تولد فرزندش اسحاق را می‌بینه و بعد از مرگ سارا، باز هم ازدواج میکنه با زنی به نام قطوره که از آن صاحب ۶ پسر میشه که فصل ۲۵ میگه که چه قوم‌هایی از ابراهیم شکل میگیرن و بعد در زمان فوت‌اش، اسماعیل و اسحاق اون را دفن می‌کنن.

      این قسمت کاملا مربوط میشد به ابراهیم ولی ما می‌بینیم که بعد‌ها خدا با موسی و اسرائیل عهد می‌بنده، هیچ‌وقت این به معنی باطل کردن عهد با ابراهیم نبود بلکه عهدی بود که به رابطه خدا با قوم اسرائیل متمرکز میشه و وظایف اخلاقی و مذهبی رو به قوم اسرائیل را بهشون نشان میده.

      و وعده‌هایی که به ابراهیم داده شد، وقتی قوم اسرائیل تو تبعید یا فشارهای مختلف قرار میگرفتن، نقطه امیدی بود واسشون و انبیا همیشه از آن به واسه یادآوری به قوم اسرائیل به وفاداری خدا و تعهد استفاده می‌کردن.

      پس ما دیدیم که عهد قدیم، مجموعه از قوانین با اسرائیل بود که عهدی که خدا با ابراهیم بست را هیچ‌وقت لغو و یا جایگزین نکرد.

      کتاب مقدس ابراهیم رو کسی معرفی میکنه که بخاطر ایمانش، جلوی خدا عادل شمرده میشه و ایمان ابراهیم، تاثیر مهمی تو ایمان مسیحی داشت چون مبنای ایمان مسیحی، عادل شمرده شدن توسط ایمان به کار خداست نه عهد و شریعت موسی که مبنا بر کارها و دستورات شریعت میشه.

      تو ایمان مسیحی، ما با ایمان نجات پیدا میکنیم و اعمال و کارهایی که انجام میدیم، میوه و ثمری هستش که از ایمان ما نشان داده میشه. تو برنامه قبلی هم گفتم که معیار خدا برای نجات انسان‌ها همیشه ایمانشان بوده یعنی حتی کسی که تو شریعت موسی هم بوده، باز با ایمان به خدا نجات پیدا میکرده نه انجام تشریفات و کارهای شریعت.

      امروز که این برنامه بیشتر اختصاص داره به ابراهیم، می‌خوام چند نکته رو بگم که ببینیم چطور برکتی که ابراهیم دریافت میکنه از خدا، بعد از قرن‌ها به ما میرسه.

      • اول از همه اینکه خدا به ابراهیم وعده میده که همه قوم‌ها از تو برکت خواهند یافت.

      خیلی از ما، از خون و نژاد ابراهیم نیستیم بلکه از نژادهای دیگه هستیم که بخاطر ایمان به عیسی، فرزندان خدا و فرزندان ابراهیم شدیم. غلاطیان ۳: ۷ تا ۹ میگه کسایی که به مسیح ایمان دارن، فرزندان ابراهیم هستند.

      • دومین چیز اینه که توسط ایمان، مثل ابراهیم عادل شمرده میشیم.

      ابراهیم الگویی ماست واسه عادل شمرده شدن و پذیرفته شدن توسط خدا. این چیزیه که عهد جدید روی اون بنا میشه که با ایمان به کار مسیح و پذیرش مرگ آن روی صلیب، عادل شمرده میشیم. کلمه‌ای که تو پیدایش به عبری تو فصل ۱۵ برای ایمان و عادل شدن ابراهیم استفاده میشه، به معنی یک ایمان مستمره و که همیشه به خدا ایمان داشت و بخاطر همین عادل محسوب میشه.

      • سومین چیز اینه که رومیان ۴: ۱۳ میگه ما هم مثل فرزندان ابراهیم ارث خواهیم برد و این ارث، بخاطر اینه که ما هم فرزندان ابراهیم هستیم.
      • چهارمین چیز اینه که ایمان اساس رابطه و عهد با خداست. عبرانیان میگه که ایمان، گارانتی و تضمین کننده وعده‌هایی که به ما داده شده و بدون ایمان، نمیشه بهش وعده خدا دست پیدا کرد. ایمان ابراهیم به وعده‌های خدا، نمونه و الگویی واسه ما برای ایمان به مسیح هستش.
      • پنجمین چیز اینه که وعده‌های ابراهیم در عیسی کاملا محقق میشن.

      عیسی، نسل واقعی ابراهیم در نظر گرفته میشه و از طریق اون برکات عهد به طور کامل تحقق پیدا میکنه. مثلاً غلاطیان ۳: ۱۶ میگه: وعده‌ها به ابراهیم و فرزند او داده شد و نمی‌گوید: «فرزندان» که شامل بسیاری گردد. بلکه به یک فرزند یعنی به مسیح اشاره می‌کند.

      می‌بینید، همه این چیزها بخاطر ایمان ما به مسیح تو زندگی ما تحقق پیدا میکنه و همینطور زندگی ابراهیم چیزهای زیادی را به ما یاد میدن:

      میدانیم ابراهیم ۲۵ سال طول کشید تا صاحب فرزندی بشه که خدا بهش وعده داده بود. صبور بودن و صبر کردن چیزی نیست که راحت باشه. امروز تو دنیا، همه چیز رو می‌تونیم با زدن یکی دو تا کلیک سفارش بدیم و خیلی زود دستمون میرسه و وقتی بخوایم اعتماد کنیم به چیزی که نمیشه دید و این همه برای ما یه چیزه زمان بره و بخوایم به این شک نکنیم، کار خیلی سختیه. همانطوری که ابراهیم تا سن پیری انتظار کشید و در نهایت وعده‌ خدا را بدست میاره.

      اعتماد به خدا و وفاداری به وعده‌هایش.

      گاهی به نظر میرسه وعده های خدا تاخیر دارن ولی اون همیشه به وعده‌هاش عمل میکنه و زمان بندی او عالی است و همیشه ثابت کرده که میشه به خدا اعتماد کرد حتی تو بدترین شرایط.

      یا اینکه چطور چیزی ممکنه ظاهرا بی معنی باشه، ولی باز باید از خدا اطاعت کرد.

      گاهی اطاعت کردن از خدا، میتونه برخلاف چیزی باشه که ما فکر می‌کنیم بهتره. میتونیم انتخاب کنیم به خدا ایمان داشته باشیم یا مطابق خواسته‌های خودمون رفتار کنیم.

      ترک کردن خانه پدری و زندگی کردن در بیابان که امکانات خاصی نداره، شاید بی معنی یا اشتباه بنظر بیاد ولی اونجاست که به ابراهیم خدا برکت میرسه.

      عهد جدید، عهدی که خدا با ابراهیم می‌بنده را موضوع مهمی تو ایمان مسیحی می‌دانه چون موضوعات مختلفی که الان در موردش گفتم، همه از عهدی میاد که خدا با ابراهیم بست و توسط مسیح به ما رسید.

      امیدوارم این برنامه که درباره ابراهیم بود، کمکی کرده باشه که ببینیم که زندگی این مرد، چطور تو ایمان ما تاثیر داشته و بتونیم بیشتر ازش یاد بگیریم که تو زندگی ما تاثیر داشته باشه.

      خداوند به همه شما برکت بده تا هفته آینده که باز پیش شما برگردیم.

      روز خوش

      Social Media:

      https://kalameye-hayat.com

      Telegram: https://t.me/KalameyeHayatofficial

      Instagram: https://www.instagram.com/kalameyehayat/

      #کلمه_حیات #پادکست_مسیحی #پادکست #مسیح #مسیحی #مسیح_موعود #عیسی_مسیح #غلاطیان #غلاتیان #کلیسا #ابراهیم #ابرام #سارا #ساره #نسل_ابراهیم#پاتریاخ #پدرسالاری #ختنه #فیض #نجات #یهودی #شریعت #برکت #وعده #عهد #پیمان #موسی #عادل_شمرده_شدگی #عدالت #پارسا #پارسایی #صبر #وفاداری #خدا #خداوند #اعتماد_به_خدا

      • 06 Episode
      • شریعتگرایی چیست؟

      نص:

      شریعت گرایی چیه و شریعت‌گرا کیه؟

      آیا میشه به هر کسی که رو زندگی مقدس تاکید داره، برچسب شریعت‌گرا بزنیم؟

      اگه تا اینجا نامه غلاطیان را با من دنبال کرده باشید، متوجه می‌شید که یکی از چالش بزرگ برای کلیساهای اولیه، تعالیم شریعت‌گراها بود که معمولاً پیش زمینه یهودی داشتن و سعی میکردن که مسیحیان را به نگه‌داشتن شریعت و علی‌الخصوص ختنه ملزم کنن.

      این موضوع تا حد زیادی با شورای اورشلیم در فصل ۱۵ اعمال توسط کلیسا پاسخ داده شد که نیازی نیست که غیر یهودیان، مثل یهودیان رفتار کنن، ولی در عمل، شریعت‌گراها با تعصبی که داشتن، نظر شورای اورشلیم را هم ندیده گرفتن و به جاهای مختلف که کلیساها وجود داشت، وارد میشدند و آنجا را درگیر شریعت میکنن.

      رویایی که پطرس رو پشت‌بام می‌بینه، چیزی بود که هر یهودی رو می‌تونست به هم بریزه که چطور این حیوانات حرام گوشت و چندش آور میتونه واسه خوراک استفاده بشه و این تفکر و روش زندگی، چیزی بود که از کودکی در ذهن یهودیان ثابت شده بود و تعلیم داده شده بود، پس نمیشه انتظار داشت که به همین راحتی تو جوامع سنتی و مذهبی کنار گذاشته بشه.

      بخاطر همین موضوعه که بعداً پولس، تیموتائوس را تو افسس میزاره که به کلیسا گوشزد کنه تا به این تعالیم یا این داستان‌ها گوش ندن و خودشان را درگیر این بحث‌ها نکنن.

      اصطلاح شریعت‌گرایی، مثل خیلی از اصطلاحات دیگه مثل تثلیث، تو کتاب مقدس دیده نمیشه بلکه بخاطر تاکید این افراد به شریعت، بعدها این لغت بین مسیحیان رایج میشه.

      عهد جدید، شریعت‌گراها را افرادی معرفی میکنه که ایماندران غیر یهودی را تعلیم میدادن که بدون ختنه و نگه داشتن شریعت، نمیتونن مسیحیان واقعی باشن و میگفتن که انجیل فیض که به آنها موعظه شده، انجیل کامل نیست و فقط با نگه داشتن شریعته که میشه نجات پیدا کرد و فیض به تنهایی کافی نیست. پس خلاصه‌اش میشه این که، شریعت گرایی یعنی نگه‌داشتن شریعت برای اینکه مسیحی واقعی باشی و بدون تن دادن به شریعت، تو نمیتونی مسیحی واقعی باشی.

      ما تا اینجا دیدیم که کتاب مقدس به چه کسایی شریعت‌گرا میگه و تعالیم این افراد، یکی از مهمترین دلائل نوشتن نامه به کلیساهای غلاطیه هستش و حتی رد این تعالیم، تو کلیسای کولسی هم دیده میشد.

      ولی این اصطلاح، امروز هم تو کلیسا شنیده میشه و معمولاً به اشتباه توسط افراد به کار میره و معمولاً این برچسب را به افرادی که رو زندگی مقدس تاکید دارن یا با خدمت کردن افراد نو ایمان در کلیسا مخالف هستن، زده میشه.

      مدتی قبل داشتم با یه میسیونر که ۱۸ سال تو تاجیکستان خدمت می‌کرد و کتاب مقدس را به زبان تاجیکی ترجمه کرده بود صحبت می‌کردم، متوجه شدم که این برچسب را بارها به اون و خانواده‌اش هم زده شده و گاهی کلیساها یا خادمین دیگه این اصطلاح را برای افرادی که باهاشون هم‌نظر نیستن، به کار میبرن.

      من فکر میکنم که اگه الان پولس زنده بود و نظراتش که امروز تو عهد جدید داریم را بازگو میکرد، بیشتر از همه به شریعتگرایی یا مذهبی و سختگیر بودن یا ضد زن بودن متهم میشد با اینکه با نامه‌های پولس با این خطر و تعلیم آشنا میشیم.

      شریعت‌گرایی تو دنیای امروز هم وجود داره، مثلاً وقتی تاریخ کلیسا را بخوانیم، قبل از اصلاحات این موضوع شایع بود و بعد از اصلاحات کلیسا هم رواج داشت. مثلاً وقتی کالوین وارد شهر ژنو شد، شهر ژنو بخاطر اصلاحات، شهر نسبتا مذهبی شده بود و مدتی که کالوین در ژنو بود، این حکومت مذهبی خیلی سختگیرانه تر هم شده بود به طوری که شورای رهبری اصلاحات تصمیم گرفتند که ژنو، شهر وقف شده برای خدا باشه و تمام دستورات اخلاقی باید رعایت بشه و در غیر این صورت افراد خاطی، تکفیر می‌شدند. افراد اجازه نداشتن جلسات کلیسا را حضور نداشته باشن یا کسانی که قمار میکردن، به درخت میبستن یا افرادی که روابط خارج از ازدواج داشتن، از شهر اخراج شدند و حتی حکم اعدام برای کفرگویی یا جادوگری یا زنا افرادی صادر شد.

      این شریعت‌گرایی هست که افراد، زیر بار اعتقاد کلیسا یا دیدگاه الاهیاتی افراد بشن یا حتی دیدگاه الهیاتی ما.

      یه مثال که خودم تجربه‌اش کردم این بود که تو ساختمانی که زندگی می‌کردیم، همسایه ایماندار داشتیم و تو این آپارتمان، وسائلی مثل لباس‌شویی و خشک‌کن لباس، چیزهایی بود که با همسایه‌های دیگه اشتراکی استفاده میشد فقط کافی بود اسم نوشته بشه.

      روزهای تعطیلی رسمی یا یک‌شنبه، قانوناً نباید کاری انجام داد که باعث مزاحمت کسی بشه مثل لباس شستن یا چمن زدن و من و همسرم بخاطر مشغله‌هایی که داشتیم، چاره‌ای نداشتیم جز اینکه روز ۲۴ دسامبر که تعطیل هست، لباس‌ها را بشوریم و بعد به شهر دیگه‌ای بریم.

      اتفاقی که افتاد این بود پیامی به تندی رو دیدیم که توسط همسایه‌امون نوشته شده بود که خاطر احترام به کریسمس، شما حق ندارید این کار را انجام بدید.

      از لحاظ قانونی، ما قانون را زیر پا گذاشته بودیم، ولی وقتی از عنوان قانون مذهبی و دینی بهش نگاه بشه، این شریعت‌گراییه.

      امروزه هم اگر کسی بخواد ما رو موظف به کارهایی کنه که ایمان مسیحی باری روی ما نذاشته، این نوع شریعت‌گرائی دنیای جدیده، مثلا تماشا کردن تلویزیون یا رقصیدن و تنباکو و الکل …

      اشتباه خیلی از ایمانداران امروزه که خودشون را ملزم به تبعیت بی قید و شرط، از تفاسیر کتاب مقدسی خودشان یا سنت‌ها کلیسایی می‌کنند.

      صرفاً انجام دادن قانون‌های شریعت نه عمل کردن به روح شریعت، میشه شریعت‌گرایی.

      رعایت کردن مسائل اخلاقی، شریعت گرایی نیست. اینکه حاضر نباشم هر لباسی را تنم کنم، به این معنی نیست که من شریعت‌گرا هستم، ولی وقتی که طوری لباسی بپوشم یا رفتار کنم که حس کنم این میتونه من رو تو چشم خدا عادل‌تر نشان بده یا من این کارها را میکنم، تو چشم خدا شایسته‌تر باشم، این چیزیه که شریعت‌گرا میکنه.

      شریعت گرایایی و تبعیت سختگیرانه از قواعد و قانون، چیزیه که بر ضد لطف و فیض خداست.

      عیسی ما را دعوت کرده به شراب و عهد تازه که نه اطاعت خشک و بی روحه، بلکه داشتن رابطه صمیمی و محبت بین ما و خودش و ما با همدیگه است.

      امیدوارم که این برنامه کمی کمکتون کرده باشه که ببینید شریعت‌گرایی تو چشم کتاب مقدس چی هست و چطور ما این پتانسیل را داریم که افراد شریعت‌گرایی بشیم و همیشه روح‌القدس داره ما را هدایت میکنه که به فیض مسیح بچسبیم چرا که خارج از فیض، هیچ نجاتی نیست.

      روز خوش

      Social Media:

      https://kalameye-hayat.com

      Telegram: https://t.me/KalameyeHayatofficial

      Instagram: https://www.instagram.com/kalameyehayat/

      Youtube: https://www.youtube.com/channel/UCyhbpNCwyvva-yH1gwFNw1w/videos

      #کلمه_حیات #پادکست_مسیحی #پادکست #مسیح #مسیحی #مسیح_موعود #عیسی_مسیح #غلاطیان #غلاتیان #شریعتگرا # شریعت_گرا #شریعتگرایی #نجات #غیر_یهودیان #غیر_یهودی #شورای_اورشلیم #تعصب_دینی #تعصب #انجیل #انجیل_فیض #پولس #ژان_کالوین #اصلاحات #اصلاحات_کلیسا #سنت_کلیسا

      • 07 Episode
      • شکل‌گیری کتاب مقدس: ۱ـ بررسی ۶ کتاب موسی تا فوت او

      نص:

      پاورپوینت صفحه ۱

      سوالی که در این سخنرانی بررسی میکنیم اینه که کتاب مقدس چطور شکل گرفت، یعنی کتاب هایی که به طور کلی، مجموعه‌ کتاب مقدس را تشکیل می دهند، چطور به وجود آمدند.

      این بخش اوله و ما به تورات، کتاب ایوب و همینطور مزمور ۹۰ نگاه خواهیم کرد و با مرگ موسی، بخش اول را به پایان می‌رسونیم.

      برای آشنایی با این مطلب، به طور ساده با تقسیم بندی کتاب مقدس شروع می کنیم.

      پاورپوینت صفحه ۲

      کتاب مقدس دو بخش دارد، عهد عتیق و عهد جدید.

      بخش اول، عهد عتیق، شامل ۳۹ کتاب است. عهد عتیق از زمان موسی تا زمان ملاکی، آخرین نبی عهد عتیق نوشته شده است، یعنی بر اساس زمانبندی دقیق از سال ۱۶۰۶ پیش از میلاد تا حدود سال ۴۲۰ پیش از میلاد. آن چیزی که تمام کتاب های عهد عتیق را با هم پیوند می دهد، یک وعده است: مسیح، نجات دهنده موعد، خواهد آمد. توضیحات در مورد مسیح از اولین تا آخرین کتاب عهد عتیق، دائما دقیق تر می شود و جزئیات بیشتری به آن اضافه می شوند.

      ۲۰۰۰ سال پیش، عیسی مسیح ظهور کرد. او به پیشگویی های عهد عتیق درباره مسیح رنج دیده تحقق بخشید، یعنی بیشتر از ۳۰۰ پیشگویی در عهد عتیق. او طبق پیشگویی های عهد عتیق، مثلاً اشعیا فصل ۵۳، مزمور ۲۲ و بسیاری قسمت‌های دیگر، بر روی صلیب کشته شد و پس از مرگ دوباره زنده شد.

      شاگردانش وظیفه داشتند که عهد جدید را بنویسند. عهد جدید، بخش دوم کتاب مقدس، مجموعه ای از ۲۷ کتاب است و بین سال ۳۲ تا ۱۰۰ پس از میلاد نوشته شد. یعنی اولین کتاب بعد از سال ۳۲ پس از میلاد نوشته شد و آخرین کتاب کمی قبل از سال ۱۰۰ میلادی، تقریبا در سال ۹۸. آن چیزی که کتاب های عهد جدید را با هم پیوند می دهد، تحقق وعده آمدن مسیح است. عهد جدید نشان می دهد که وعده ‌‌های عهد عتیق درباره مسیح، یعنی اینکه نجات دهنده موعد خواهد آمد، دیگر تحقق یافته است.

      پاورپوینت صفحه ۳

      در مجموعه کامل عهد عتیق و عهد جدید، از کتاب پیدایش، ابتدای کتاب مقدس، تا کتاب مکاشفه، انتهای کتاب مقدس، تمام تاریخ، از آفرینش اول تا آفرینش جدید شرح داده شده است.

      کتاب مقدس با این آیه شروع می شود: «در آغاز، خدا آسمان‌ها و زمین را آفرید». و در پایان، کتاب مکاشفه شرح می دهد که خدا ماهیت  این آسمان‌ها و زمین را تغییر خواهند کرد و یک جهان جدید پدید خواهد آمد. خدا یک آسمان جدید و یک زمین جدید را خواهد آفرید. این را در کتاب مکاشفه فصل ۲۱، آیه ۱ می خوانیم.

      همانطور که در تصویر می بینید، عهد عتیق و عهد جدید تمام تاریخ بشر را از آفرینش اول تا آفرینش جدید شرح می دهد و عیسی مسیح،  شخص مرکزی عهد عتیق و عهد جدید است.

      پاورپوینت صفحه ۴

      کتاب مقدس به سه زبان اصلی نوشته شد.

      عهد عتیق به زبان عبری نوشته شد. در تصویر سمت راست یک نسخه خطی عبری می بینید. این «دفترنامه یا نسخه خطی (کُدکس) حَلَب است، با شکوه ترین دست نوشته عبری که وجود دارد. از هزاران نسخه های خطی که داریم، این بهترین است.

      نسخه خطی حَلَب در قرون وسطی نوشته شد، ولی متن آن با متن نسخه خطی که تا سال ۷۰ پس از میلاد در معبد اورشلیم نگهداری شد، یکسان است.

      در خط عبری، اغلب فقط حروف بی صدا را می نویسند، ولی نسخه خطی حَلَب، فقط شامل حروف بی صدا نمی‌باشد، بلکه شامل علائم و حروف صدا دار به شکل خط و یا نقطه نیز هست. همچنین شامل علائم موسیقی است که نشان می دهند متن باید چطور تو معبد خوانده شود.

      علاوه بر این، این نسخه خطی حاشیه نویسی و پانویسی هم دارد که مثلاً ذکر می کنند که یک اصطلاح در عهد عتیق چند بار یافت می شود یا که یک اصطلاح ویژه در تمام عهد عتیق فقط یک بار به کار رفته است، یا تاکید می کنند که املأ خاص یک اصطلاح به هیچ وجه نباید عوض شود. بخاطر این توصیف ها، نسخه خطی حَلَب کامل ترین دست نوشته است.

      اسمش نسخه خطی حَلَب است چون مدت طولانی در کنیسه شهر حَلَب در شمال سوریه نگهداری شد. حَلَب متاسفانه در این اواخر بخاطر اتفاقات جنگ وحشتناک و غم انگیز معروف شد، ولی در اصل می بایست قبل از آن هم معروف باشد، بخاطر نسخه خطی حَلَب.

      در ضمن، در سال ۱۹۴۸، سال تاسیس کشور اسرائیل، در سوریه، درگیری هایی ضد یهودیان رخ دادند و این نسخه خطی گم شد. سالها بعد دوباره پیدا شد، ولی یک قسمت کم داشت و آن قسمت واقعاً گم شده است.

      نسخه خطی حَلَب یک نمونه از نسخه های خطی عبری است. ولی باید گفت که چند قسمت از عهد عتیق نه به عبری، بلکه به زبان آرامی هستند. این قسمت ها عبارت هستند از کتاب دانیال فصل ۲ آیه ۴ تا آخر فصل ۷، قسمتهای مختلف در کتاب عِزرا و یک آیه در فصل ۱۰ از کتاب ارمیا.

      زبان های عبری و آرامی هر دو از یک خانواده هستند. آرامی فقط یک لهجه نیست، بلکه یک زبان متفاوت است، با اینکه به عبری خیلی نزدیک است.

      اما عهد جدید، تماماً به زبان یونانی نوشته شد. یک دست خطی یونانی هم به عنوان مثال می بینید.

      پاورپوینت صفحه ۵

      الان یک نگاه دقیق تر به عهد عتیق می اندازیم.

      همانطور که قبلاً گفتم، عهد عتیق از زمان موسی، یعنی از خروج بنی اسرائیل از مصر در سال ۱۶۰۶ پیش از میلاد، تا زمان ملاکی، ۴۰۰ یا ۴۲۰ پیش از میلاد نوشته شد.

      همچنین قبلاً  گفتم که عهد عتیق، مجموعه ای از ۳۹ کتاب است: پیدایش، خروج، لاویان، اعداد، تثنیه، یوشع، روت، اول و دوم سموئیل و غیره.

      این مجموعه، به مدت تقریبا ۱۲۰۰ سال نوشته شد و تقریبا ۳۰ نویسنده مختلف آن را نوشتند، از جمله پادشاهان، کارمندان دولت، چوپانان، موسیقی دانان و افراد دیگری از رشته های دیگر. نویسندگان، طبقات اجتماعی متفاوتی نیز داشتند و در محل‌های مختلف کتاب های خود را نوشتند و سرانجام این مجموعه تشکیل شد.

      اگر می گوییم کتاب مقدس شامل ۳۹ کتاب است، این همان تعداد کتاب است که در یک ترجمه معمولی آلمانی می یابیم.

      مثلاً کتاب های اول و دوم سموئیل در ابتدا دو کتاب جدا نبودند. بعدا به دو کتاب تقسیم شد ولی خود نوشته اصلا عوض نشد و زیاد مهم نیست که آن را یک یا دو کتاب به حساب آوریم. ولی باز هم خوب است که بدانیم در ابتدا فقط یک کتاب بود. اول و دوم پادشاهان هم یک کتاب بود، و همچنین اول و دوم تواریخ.

      یعنی عدد ۳۹، تعداد کتاب‌ها، معنی خاصی ندارد چون در ابتدا نوشته ها به طور دیگری تقسیم بندی شدند. بعضی از کتاب ها به دو بخش تقسیم شدند تا طومارها کوچک تر شوند.

      تقسیم بندی عهد عتیق عبری یهودیان با تقسیم بندی ترجمه های معمولی آلمانی کمی فرق دارد. دلیل این است که برای ترجمه های آلمانی از تقسیم بندی قدیمی ترین ترجمه کتاب مقدس تقلید شد.

      این قدیمی ترین ترجمه یونانی، سِپْتُوجْنت یا ترجمه هفتاد نام دارد و در قرن ۳ پیش از میلاد در اسکندریه توسط یهودیان ترجمه شد. این مترجمان تقسیم بندی را کمی تغییر دادند و این تغییرات برای ترجمه آلمانی پذیرفته شدند. ولی متن اصلاً عوض نشد، فقط تقسیم بندی.

      پاورپوینت صفحه ۶

      کتاب مقدس عبری مثل کتاب مقدس آلمانی با اَسفار خمسه شروع می شود، یعنی تورات موسی.

      اسم عبری آن «توراه» است و به معنی شریعت یا فرمان است. ریشه این کلمه، اصطلاحی به معنی «با انگشت اشاره کردن» است، یعنی تعلیم دادن یا اطلاع دادن.

      تورات، اراده خدا و فرمان های او را به ما معرفی می کند و به نجات دهنده‌ای اشاره می کند که برای ما مشکل را حل می کند زمانی که پی می بریم خودمان قادر نیستیم طبق فرمان های خدا زندگی کنیم. در واقع، تورات به مسیح اشاره می کند.

      دومین بخش عهد عتیق عبری «کتب انبیا است، به عبری «نِوِئیم». این بخش به «کتب انبیای پیشین» و کتب انبیای پسین» تقسیم میشود.

      «کتب انبیای پیشین» عبارتند از یوشع، داوران، سموئیل و پادشاهان. این آثار تاریخی به چه علت کتب انبیا بحساب می آیند؟ چون توسط انبیا نوشته شده‌اند.

      یوشع یک نبی بود که با الهام روح القدس کتاب خود را نوشت. کتاب داوران را سموئیل نبی نوشت و جاد نبی و ناتان نبی آن را تکمیل کردند. کتاب پادشاهان را ارمیای نبی نوشت.

      «کتب انبیای پسین» همان کتاب ها هستند که ما هم آنها را به عنوان کتب انبیا می شناسیم: انبیای بزرگ – اشعیا، ارمیا، حزقیال – و ۱۲ انبیای کوچک.

      در عهد عتیق عبری امروزه، کتاب دانیال جزو کتب انبیا حساب نمیشود، بلکه جزو «مکتوبات»، بخش سوم عهد عتیق. ولی یکی از نسخه های خطی قمران به اسم «فلُریلگیوم»، «دانیال نبی» را نام می برد و عیسی مسیح هم در انجیل متی فصل ۲۴ آیه ۱۵ او را «دانیال نبی» می نامد.

      این نشان می دهد که دانیال، نبی به حساب آمد و در ابتدا کتابش جزو کتب انبیا بود. چرا بعداً به بخش مکتوبات منتقل شد؟ چون دانیال نبی زمان دقیق ظهور مسیح را پیشگویی کرد.

      بر اساس ذکر زمان در فصل ۹ کتاب دانیال، در پیشگویی درباره «هفته» (که به معنی سال هست)، می توانیم حساب کنیم که مسیح می بایست در سال ۳۲ پس از میلاد ظهور کند. و دقیقاً اینطور شد، پیشگویی با ورود عیسی مسیح به اورشلیم در یکشنبه نخل سال ۳۲ تحقق یافت.

      در ادامه آن پیشگویی دانیال در فصل ۹ می خوانیم که مسیح بعد از آن کشته خواهد شد و یک قوم خواهد آمد و شهر اورشلیم و معبد را ویران خواهد کرد. این هم تحقق یافت. مسیح ۵ روز بعد از یکشنبه نخل بر صلیب کشته شد و در سال۷۰ پس از میلاد رومیان آمدند و شهر اورشلیم و معبد را ویران کردند.

      یکی از بزرگترین رابی (عالم) های  یهود در قرون وسطی، موسی بن میمون، در نامه اش به یک مجمع یهودی در یمن نوشت: «دانیال از علم اعداد به ما اطلاع داد، اما حکیمان در زمان گذشته گفته اند که تا هنگامی که معنی آن بر ما آشکار نشود نباید آن اعداد را محاسبه کنیم، مبادا ایمان مردم ساده سست شود اگر بفهمند که زمان معین تحقق پیشگویی گذشته ولی مسیح ظهور نکرده است.»

      بنابراین تا امروز یهودیان دیگر اصلاً به اعداد در پیشگویی ها توجه نمی کنند و می گویند هر محاسبه ای بر اساس پیشگویی دانیال، تحلیل گری است و چیز بیشتری نیست تا کمتر با کتاب دانیال برخورد کنند و کمتر کسی بهش توجه کند و آن را به بخش سوم عهد عتیق به میان «مکتوبات» گذاشتند.

      جالب است که تقسیم بندی اصلی کتاب مقدس در ابتدا از این قرار بود: تورات موسی شامل ۵ کتاب است. بخش «کتب انبیا» شامل ۲۰ کتاب است اگر کتاب دانیال را جزو آن حساب می کنیم. بخش «مکتوبات» ۱۰ کتاب دارد اگر کتاب دانیال را از آنجا برداریم و به جای اصلیش در بخش «کتب انبیا» برگردانیم.

      اگر کتاب دانیال را منتقل نکنیم، تناسب تعداد کتاب در بخش دوم و سوم مختل می‌شود و ۱۹ کتاب از انبیا و ۱۱ مکتوب داریم. ولی اگر دانیال در جای درست قرار بگیرد، ۲۰ کتاب انبیا و ۱۰ مکتوب داریم و این اعداد مضرب ۵ هستند و این مناسب است چون کتاب پنجگانه تورات پایه تمام عهد عتیق است. یعنی تقسیم بندی اصلی عهد عتیق ۵ کتاب به اضافه ۲۰ کتاب به اضافه ۱۰ کتاب است.

      بخش سوم عهد عتیق، «مکتوبات» یا «مزامیر» نام دارد، به عبری «کِتوویم». این بخش با کتاب مزامیر شروع می شود و به همین دلیل آن را «مزامیر» هم می نامند. به غیر از مزامیر، بخش «مکتوبات» شامل امثال، ایوب، غزل غزلها، روت، مراثی ارمیا، جامعه، استر و دانیال و چنانکه قبلاً دیدیم جای اصلی آن در بخش کتب انبیا است – عزرا و نحمیا، در ابتدا فقط یک کتاب بوده‌اند و کتب تواریخ، آن هم فقط یک کتاب بوده، هست. این ۱۰ کتاب – بدون دانیال – بخش مکتوبیات را تشکیل می دهند.

      یهودیان، عهد عتیق را «تَنَخ» می نامند. این اختصاری از اسم های سه بخش است، ت برای «توراه»، ن برای «نوییم» و خ برای «کتوویم» چون اسم سه بخش با هم به عبری «توراه، نوییم اوخْتوویم» تلفظ میشود و ک به خ تبدیل میشود.

      خداوند عیسی این تقسیم بندی به سه بخش را قبول داشت. در انجیل لوقا فصل ۲۴ می خوانیم که عیسی مسیح پس از قیام، به دو نفر از پیروانش ظاهر می شود وقتی در راه از اورشلیم به دهکده عِمائوس هستند و تمام قسمت های عهد عتیق که درباره مسیح رنج‌دیده سخن می گویند، برای ایشان توضیح می دهد. در لوقا فصل ۲۴ از آیه ۲۵ می گوید: ««ای بی خردان که دلی دیر فهم برای باور کردن گفته های انبیا دارید! آیا نمیبایست مسیح این رنجها را ببیند و سپس به جلال خود درآید؟» سپس از موسی و همه انبیا آغاز کرد و آنچه را که در تمامی کتب مقدس درباره او گفته شده بود، برایشان توضیح داد.»

      بعداً مسیح به ۱۱ رسول ظاهر شد و در آیه ۴۴ همان فصل می گویید: «این همان است که وقتی با شما بودم، می گفتم؛ اینکه تمام آنچه در تورات موسی و کتب انبیا و مزامیر درباره من نوشته شده است، باید به حقیقت بپیوندد.» اینجا مسیح هر سه بخش عهد عتیق را نام می برد.

      در ادامه نوشته است: «سپس، ذهن ایشان را روشن ساخت تا بتوانند کتب مقدس را درک کنند». ذهنشان را روشن کرد و آنوقت قادر بودند عهد عتیق را بفهمند. یعنی وقتی عهد عتیق را نمی فهمیم، ذهن ما تاریک است و باید روشن شود، و خدا می تواند ذهن ما را روشن سازد و درک و فهم به ما بدهد.

      شاگردان از عمائوس، که مسیح در آن راه به آنها ظاهر شد، بعد از آنکه مسیح تقریباً دو و نیم ساعت عهد عتیق را برایشان توضیح داده بود در آیه ۳۲ چنین می گویند: «آیا هنگامی که در راه با ما سخن می گفت و کتب مقدس را برایمان تفسیر می کرد، دل در درون ما نمی تپید؟» ذهن روشن و شنیدن تفسیر کتب مقدس – هر دو لازم است. باید کتاب مقدس را بخوانیم و تفسیر آن را بشنویم، ولی ذهن هم باید روشن شود تا بتوانیم کتب مقدس و تفسیر آن را بفهمیم.

      پاورپوینت صفحه ۷

      قبلاً دیدیم که همه چیز در سال ۱۶۰۶ پیش از میلاد شروع می شود، سال خروج بنی اسرائیل از مصر. آنها در شهرهای فیتوم و رعمسیس، در دلتای رود نیل بردگی کردند و خدا آنها را زیر رهبری موسی از مصر بیرون آورد و از راه دریای سرخ به بیابان سینا هدایت کرد.

      پاورپوینت صفحه ۸

      آنجا، در کوه حورَیب، ده فرمان را دریافت کردند. این ابتدای همه چیز است. خدا خودش ده فرمان را بر روی دو لوح سنگی نوشت – به یک خط الفبایی. این خیلی مهم و تاثیرگذار بود.

      خدا نه از هیروگلیف و نه از خط میخی استفاده نکرد، که هر دو بسیار پیچیده هستند. آموختن این خطوط بسیار طول می کشد و تقریبا ۶۰۰ نشانه مختلف لازم است حفظ شوند.

      یک خط الفبایی با ۲۲ حروف در قیاس خیلی آسان است و حتی بچه های کوچک می توانند آن را یاد بگیرند. چند وقت پیش در سنگاپور بودم و یاد گرفتم که آنجا بچه ها قبل از اینکه به کودکستان بروند باید نوشتن بلد باشند. پدر و مادر ها مسئول هستند که بچه ها نوشتن را یاد بگیرند چون در کودکستان باید بلد باشند. و اینجا هم بچه هایی هستند که به میل خود از خواهر و برادران بزرگتر نوشتن را یاد می گیرند و بعد می توانند مثلاً کارت یا نامه های ساده برای مادربزرگشان بنویسند قبل از اینکه به مدرسه بروند. دلیل این نیست که این بچه ها نابغه هستند، بلکه یادگیری خط الفبایی خیلی آسان است.

      اعطای ده فرمان با حروف الفبایی نشان می دهد که نقشه خدا این است که همه مردم بتوانند کلامش را بخوانند، نه فقط کاتبان، بلکه همه انسان ها. چون هر کس که به حد معمولی با استعداد است می تواند چند حروف یک خط الفبایی را یاد بگیرد تا بتواند بخواند.

      خدا دو لوح با ده فرمان داد، این را در کتاب خروج فصل ۲۰ می خوانیم. من نگاه کردم و دیدم که با ۱۰ فرمان می توان تمام ۲۲ حروف عبری را یاد گرفت، همه آنها در ۱۰ فرمان به کار می روند.

      پاورپوینت صفحه ۹

      موسی در طول ۴۰ سال که قوم اسرائیل در بیابان به سر می بردند تمام اسفار خمسه را تکمیل کرد و آنها را به قوم داد و اسرائیل « قومی دارای کتاب » شد.

      خدا توسط موسی تورات را به آنها عطا کرد، ولی همچنین کتاب ایوب را. کتاب ایوب داستان مردی است که در سرزمین عوص زندگی می کرد، ناحی ه ای که امروز جزو اردن است که کتاب مقدس آن را اَدوم نیز می نامد. او بعد از طوفان نوح و قبل از زمان ابراهیم زندگی می کرد. این را می دانیم چون در کتاب ایوب پاتریارک های (پدران) اسرائیل، یعنی ابراهیم، اسحاق و یعقوب ذکر نمی شوند. ایوب یک مرد پارسا بود و خدای حقیقی را می شناخت. از روایات یهودیان می فهمیم که موسی کتاب ایوب را به قوم اسرائیل نوشت. در مورد این روایات بعداً بیشتر خواهم گفت.

      موسی، مزمور ۹۰ را نیز نوشت. اسرائیلیان بعد از خروج هنوز کتاب مزامیر را نداشتند، ولی مزمور ۹۰ را به عنوان یک متن تکی دارا بودند. آغاز این مزمور از این قرار است: «دعای موسی مرد خدا». بعد موسی درباره آن دوران که بنی اسرائیل در بیابان به سر می بردند، می نویسد و درباره اینکه زندگی چقدر کوتاه و زودگذر است.

      تمام آن نسل که از مصر خارج شده بودند، بخاطر گناهانشان می بایست در بیابان بمیرند و فقط نسل بعدی اجازه داشت وارد سرزمین موعد شود. در مزمور ۹۰، آیه ۹ و ۱۰، می خوانیم: «زیرا روزهایمان به تمامی در خشمت کاهیده می شود، و سالهایمان را چون آهی به سر می رسانیم؛ روزهای عمر ما هفتاد سال است و اگر قوی باشیم، هشتاد سال. اما مایه فخری در آنها جز محنت و اندوه نیست؛ زیرا به سرعت می گذرند و پرواز می کنیم.» بعد در آیه ۱۲: «پس ما را بیاموز تا روزهای خود را بشماریم، تا دلی خردمند حاصل کنیم.» این تعلیمی بیشتر برای بنی اسرائیل علاوه بر تورات و کتاب ایوب بود.

      موسی به وسیله آیات و معجزات به عنوان پیامبر خدا تائید شد: ده بلا در مصر که باعث نابودی فرعون مصر شدند، معجزاتی که موسی در حضور فرعون کرد، یعنی دستش که پر از جذام شد بعد دوباره خوب شد، عصا که به مار تبدیل شد بعد دوباره شکل عصا  شد، و تمام معجزات در کوه سینا: زلزله، دود و آتش که از کوه بیرون آمد و صدایی که از درون ابر شنیدند. خدا ده فرمان را به طور شفاهی به اسرائیل داد و تمام قوم آن را شنیدند: تقریبا ۴ میلیون نفر با گوش خود صدای خدا را شنیدند. موسی بالای کوه رفت تا ۱۰ فرمان را از آنجا بیاورد. به این ترتیب موسی به وسیله آیات و معجزات به عنوان پیامبر خدا تائید شد و برای اسرائیل شکی نبود که نوشته هایی که موسی به آنها داد نوشته های یک انسان نیستند، بلکه با الهام روح خدا نوشته شده بودند.

      بنی اسرائیل تا پایان عمر موسی در بیابان به سر می بردند. موسی چون در یک موضوع از فرمان خدا سرپیچی کرد و صخره را زد به جای آنکه آن را فرا خواند، خدا به وی اجازه نداد که وارد سرزمین موعد شود، بلکه فقط از دور آن را ببیند. داستان نااطاعتی موسی را در کتاب اعداد فصل ۲۰ می خوانیم. پس موسی سرزمین موعد را فقط از بالای کوه نِبو دید و بعد از آن فوت کرد و خدا او را دفن کرد.

      تو بخش دوم، به بررسی کتب تاریخی عهد عتیق میرسیم از زمان یوشع تا مرگ سلیمان.

      خوشحال میشیم که شما را همراه خودمان داشته باشیم. شما میتونید سایر برنامه‌ها را تو وب‌سایت یا شبکه‌های اجتماعی کلمه حیات و همینطور یوتیوب دنبال کنید.

      برکت خداوند با شما باشد.

      Social Media:

      Website: https://kalameye-hayat.com

      Telegram: https://t.me/KalameyeHayatofficial

      Instagram: https://www.instagram.com/kalameyehayat

      Youtube: https://www.youtube.com/channel/UCyhbpNCwyvva-yH1gwFNw1w/videos

      • 08 Episode
      • شکل‌گیری کتاب مقدس: ۲- بررسی تاریخی کتاب یوشع تا زمان مرگ سلیمان

      نص:

      درود مجدد به شما دوستان

      این بخش دوم هست که امروز بررسی میکنیم.

      در برنامه قبل دیدیم که چطور ۶ کتاب اول عهد عتیق و همینطور مزمور ۹۰ نوشته شدند و امروز به کتاب یوشع و کتب تاریخی نگاه میکنیم و با مرگ سلیمان به پایان میرسیم.

      شما را دعوت به شنیدن بخش دوم میکنم.

      پاورپوینت صفحه ۱۰

      یوشع جانشین موسی شد و قوم را به سرزمین موعد هدایت کرد. اسم یوشع جالب است. به عبری اسمش «یِهُشوعا» است، یا کوتاه «یِشوع». یشوع اسم عیسی به عبری است. ترجمه هفتاد قدیمی ترین ترجمه کتاب مقدس به یونانی، اسم کتاب یوشع را «کتاب عیسی» گذاشتند. «عیسی» قوم را به برکات سرزمین موعد هدایت کرد. موسی، تجسم شریعت، فقط اجازه داشت آن را ببیند و به آن اشاره کند.

      این نشانه ای است از اینکه شریعت با تمام فرمان هایش نمیتواند ما را نجات دهد بلکه فقط نشان می دهد که قادر نیستیم خدا را خشنود سازیم. ما گناهکاریم و به یک منجی نیاز داریم، به کسی که ما را به سرزمین موعد پر برکت هدایت کند. بنابراین شخصیت یوشع، جانشین موسی، به مسیح اشاره می کند.

      آن که در کتاب تثنیه فصل ۳۴ از آیه ۹ به بعد می خوانیم خیلی مهم است: «و یوشع پسر نون پر از حکمت بود، از آن رو که موسی دستان خود را بر وی نهاده بود. پس بنی اسرائیل از او اطاعت می کردند و مطابق آنچه خداوند به موسی فرمان داده بود، عمل می نمودند. تاکنون پیامبری همچون موسی در اسرائیل برنخاسته است که خداوند او را رو در رو شناخته باشد، با آن همه آیات و معجزات که خداوند او را فرستاد تا در سرزمین مصر انجام دهد، در برابر فرعون و همه خادمان او، و در تمامی سرزمینش، و با آن قدرت عظیم و کارهای مهیب که موسی در برابر دیدگان همه اسرائیل به عمل آورد.» این پایان کتاب تثنیه است.

      موسی در پایان عمرش هشت سخنرانی ایراد کرد که کتاب تثنیه را تشکیل می دهند. محلی که این سخنرانی ها را ایراد کرد نزدیک کوه نِبو در ناحیه موآب بود که امروزه جزو کشور اردن است، روبروی شهر اَریحا، ولی طرف دیگه رود اردن.

      بعد فصل ۳۴ کتاب تثنیه شرح میدهد که موسی فوت کرد که پیش از آن، یوشع را به عنوان جایگزین منصوب و تائید کرده بود. بنابراین اسرائیل یوشع را به عنوان پیامبر پذیرفت چونکه موسی طبق فرمان خدا او را جایگزین خود گماشت.

      همین یوشع – یِهُشوعا، یشوع، عیسی – قوم را به سرزمین موعد هدایت کرد و اول شهر اَریحا را تسخیر کردند. درباره این واقعه در کتاب یوشع فصل ۶ می خوانیم. در تصویر، قسمت پایین دیوار اَریحا را می بینید. قسمت پايینی دیوار را می‌بینیم که از دیوار فروریخته است و کاشی‌های سفالی بالای آن به سمت بیرون از شهر فرو ریخته شده است. این ۴۰ سال پس از خروج از مصر اتفاق افتاد، در سال ۱۵۶۶ پیش از میلاد.

      کتاب یوشع نوشته یوشع است و به این دلیل برای قوم اسرائیل واضح بود که کلام خداست و آن را به عنوان ادامه اسفار خمسه، کتاب ایوب و مزمور ۹۰ پذیرفتند. در آن زمان، کتاب مقدس آنها شامل همین کتاب ها بود. لازم نبود شورایی تصمیم بگیرد که کدام کتاب ها معتبر هستند، بلکه کاملا واضح بود چون موسی تائید کرد که یوشع پیامبر است و موسی خودش هم در مصر و هم در دورانی که بنی اسرائیل در بیابان به سر می بردند به وسیله آیات و معجزات مهیب به عنوان پیامبر تائید شد.

      پاورپوینت صفحه ۱۱

      پس از آن، دوران داوران فرا رسید، دورانی که ۴۵۰ سال طول کشید. اگر تمام ذکر زمان از اولین داور تا سموئیل نبی را جمع می کنیم، دقیقا به ۴۵۰ سال می رسیم. پولس رسول هم در کتاب اعمال رسولان می گوید که خدا به مدت ۴۵۰ سال تا زمان سموئیل نبی داوران مختلف به قوم داد.

      در دوران داوران، در زمان دبوره داور، شهر حاصور تسخیر شد. در این تصویر، کاخ یابین پادشاه را می بینید که در حاصور قرار دارد.

      سموئیل نبی کتاب داوران را نوشت و علاوه بر آن کتاب روت را نیز نوشت. داستان روت در زمان داوران اتفاق افتاد. پس چرا سموئیل نبی داستان روت را به کتاب داوران اضافه نکرد؟ داوران و روت چرا دو کتاب مجزا هستند؟ باید دو کتاب مجزا باشند چون کتاب داوران نشان می دهد که بنی اسرائیل در آن دوران هفت بار از خدا روی گرداندند، ولی موضوع کتاب روت خیلی با آن فرق دارد: کتاب روت داستان زنی است که از قوم بت ‌پرست موآب آمد و با خدای حقیقی آشنا شد و بتها را کنار گذاشت و میخواست با تمام قلب فقط خدای اسرائیل را عبادت کند. این داستان در همان زمان اتفاق افتاد که قوم اسرائیل، که در اصل خدای حقیقی را می شناختند، بارها از او روی گرداندند.

      امروزه هم خیلی از کسانی که در خانواده‌ ای مسیحی بزرگ شده‌اند و شناختی از ایمان مسیحی و کتاب‌ مقدس دارند، دیگر اشتیاقی برای دیدن اعمال خدا و شناخت عمیق ‌تر از کتاب مقدس ندارند اما برعکس آنهایی که آشنایی زیادی با کتاب مقدس ندارند، از شناخت و فهمیدن کلام خدا شوق و ذوق دارند. به نظر می‌آید که گویا داوران و روت در زمان امروزه ماست.

      بر اساس روایت یهودیان، قسمتی از کتاب سموئیل توسط سموئیل نبی نوشته شد، البته نه شرح بخشی که پس از مرگش روی داد. آن بخش را جاد نبی و ناتان نبی نوشتند.

      پاورپوینت صفحه ۱۲

      روایاتی که ذکر کردم، بخشی از تلمود است، «باوا باترا ۱۵ آ». آنجا اطلاعات مهمی پیدا می کنیم، به طور مثال اینکه کتاب ایوب توسط موسی نوشته شد و همچنین سموئیل نبی کتاب داوران را نوشت.

      این روایات در قوم یهود نسل اندر نسل نقل شدند و کسانی که اول آنها را نقل کردند از درستی آنها آگاه بودند. ولی الاهیدانان آزاداندیش (لیبرال) جز «دانشِ» خودشان هیچ چیزی را قبول ندارند و می گویند موسی کتاب پنجگانه را ننوشت و یوشع کتاب یوشع را ننوشت. آنانی که چند هزار سال بعد از موسی و یوشع زندگی می کنند، معتقدند که قادرند تشخیص دهند که این روایات عین حقیقت نیست. ولی روایات یهودیان، کسانی که عهد عتیق به آنها سپرده شد، بیشتر قابل اعتماد است تا نظر الاهیدانان امروزه.

      تصویری که می بینید، صفحه ای از تلمود را نشان می دهد. تلمود بعد از عهد عتیق مهمترین اثر فقهی یهودیان است. تلمود بدون الهام نوشته شد و فقط مجموعه ای از روایات، مباحثات بین روحانیان و تحلیل گری آنان است.

      کسی که به یکباره و بدون شناخت، شروع به مطالعه تلمود کند، ممکن است گیج شود، چون لازم است تشخیص دهیم چه قسمت هایی جزو «هَلاخا» هستند و چه قسمتهایی جزو «هَگادا». هگادا بخش ادبی است و شامل افسانه ها نیز هست، در صورتی که هلاخا مثلاً مطالب شرعی را شرح می دهد که روحانیان به طور قطعی درباره آنها تصمیم گرفتند. کسی که از تشخیص این دو گروه آگاهی ندارد در مطالعه تلمود سریعاً سردرگم می شود.

      یهودیان اورتدکس تلمود را بیشتر از عهد عتیق می خوانند. به این دلیل اغلب عهد عتیق را خوب نمی شناسند. خیلی از مسیحیان عهد عتیق را بهتر می شناسند تا یهودیان اورتدکس. یهودیان اورتدکس برای مطالعه تلمود خیلی وقت میگذارند. تلمود اثری است که انگار پایان ندارد. من یک چاپ آلمانی از آن دارم که شامل ۱۲ جلد بزرگ است. ممکن است آدم کلاً خود را در آن گم کند.

      در ضمن، آنچه در تصویر می بینید فقط قسمتی که به خط بزرگ نوشته است، خود تلمود است. قسمت های دیگر تفسیرهایی از تلمود از رابی های مختلف هستند، یا حتی تفسیرِ تفسیر. بنابراین تلمود می تواند خیلی گیج کننده باشد. ولی در تلمود اطلاعات مفید نیز پیدا می شوند.

      می توان گفت که با اینترنت شباهت دارد. کسانی هستند که در اینترنت کلاً سردرگم می شوند و کسانی هم هستند که دقیقا می دانند که چه چیزی را می خواهند پیدا کنند و مستقیم به آن سایت ها می روند که برایشان مفید هستند. در تلمود هم اگر می دانیم به چه قسمتهایی باید رجوع کنیم، می توانیم از روایات ارزشمند یهودیان بهره ببریم. مثلاً باوا باترا قسمت مفیدی است.

      پاورپوینت صفحه ۱۳

      حالا می خواهم به طور کلی توضیح دهم که کتاب هایی که توسط نویسنده هایی بغیر از موسی نوشته شدند چطور به عنوان کتاب های معتبر شناخته شدند.

      موسی به طور واضح به وسیله آیات و معجزات به عنوان پیامبر خدا تائید شد و به این هم باید توجه کنیم که مثلاً وقتی خیمه مقدس طبق دستوراتی که خدا به موسی داده بود ساخته شد، خدا آن را با ابری تائید کرد که هر روز بالای خیمه قرار داشت و شبها این ابر به ستونی آتشین تبدیل شد، ولی خیمه آتش نگرفت. برای هر کس در اسرائیل آشکار بود که این از لحاظ انسانی قابل توضیح نیست. در قوم های دیگر، «شکینا»، یعنی همان حضور خدا به شکلی قابل دیدن، وجود نداشت. مصریان خدایان زیادی داشتند، ولی در معبدهایشان شکینا نبود. کنعانیان هم معبدهای زیادی داشتند، ولی شکینا هیچ جا نبود بجز نزد خیمه مقدس اسرائیل، قدس خدای کتاب مقدس. وجود شکینا، موسی را به عنوان پیامبر خدای حقیقی تائید کرد.

      اما پیامبران پس از موسی می بایست یک آزمایش پس می دادند متشکل از دو نکته اصلی. نکته اول: تعالیم ایشان می بایست منطبق با تورات موسی باشد. نکته دوم: هر پیشگویی آنها می بایست کاملا به حقیقت بپیوندد.

      درباره نکته اول در تثنیه فصل ۱۳ می خوانیم: «هرگاه از میان شما نبی یا خواب بیننده ای برخیزد و آیات یا علامتی به شما بدهد، و آن آیات یا علامت که شما را از آن خبر داده، واقع شود، و به شما گوید: «بیایید تا خدایان غیر را – که شما نمی شناسید – پیروی کنیم؛ بیایید آنها را عبادت نماییم،» به سخنان آن نبی یا خواب بیننده گوش مگیرید، زیرا یهوه خدایتان شما را می آزماید تا بدانید آیا یهوه خدای خود را با تمامی دل و تمامی جان خود دوست میدارید یا نه؟ شما باید یهوه خدای خود را پیروی کنید و از او بترسید و فرمانهای او را به جا آورید و به صدای او گوش فرا دهید و او را عبادت نمایید و به او بچسبید. آن نبی یا خواب بیننده کشته شود، زیرا بر ضد یهوه خدایتان که شما را از سرزمین مصر بیرون آورده و از خانه بندگی فدیه کرد، سخنان فتنه انگیز گفته است تا شما را از راهی که به فرمان یهوه خدایتان باید در آن سلوک نمایید، منحرف سازد. بدینگونه بدی را از میان خود خواهید زدود.»

      در این آیات می بینیم که وقتی یک نبی پیشگویی می کند و آن پیشگویی واقع می شود، این ثابت نمی کند که او یک پیامبر خدا است. ممکن است انبیای دروغین هم گاهی اوقات درست پیشگویی کنند. کتاب مقدس تعلیم می دهد که انبیای دروغین زیر سلطه دیو هستند یا فقط از قلب خود سخن می گویند.

      دیوها، فرشتگانی سقوط کرده هستند. شیطان هم یک فرشته سقوط کرده است. کتاب مقدس توضیح می دهد که فرشتگان مثل انسان ها طوری آفریده شدند که به مکان و زمان بسته اند و به این دلیل از آینده آگاهی ندارند و همه جا حاضر نیستند و فقط برای خدا یک روز مانند هزار سال است و هزار سال مانند یک روز. خدا بر زمان و مکان برتری دارد، او خدای ابدی است و از ازل بوده، قبل از اینکه زمان و مکان وجود داشته باشد.

      فرشتگان از آینده خبر ندارند. ولی مثلاً در کتاب ایوب می بینیم که فرشتگان جلوی تخت خدا حاضر می شوند و خدا می گوید که ایوب مردی پارسا است. شیطان می گوید که فقط به این دلیل پارسا است که زندگی خوبی دارد و اگر دارایی وی از او گرفته شود، به خدا کفر خواهد گفت. خدا به شیطان اجازه می دهد که اموال ایوب را از وی بگیرد. در این شرایط، شیطان از آینده آگاه بود و می دانست که ایوب تمام دارایی خود را از دست خواهد داد. شیطان پس می توانست به یک پیامبر دروغین اطلاع دهد که ایوب به زودی اموال خود را از دست خواهد داد. بعد وقتی واقع می شود انگار این پیامبر یک پیامبر راستین است، ولی فقط به این دلیل درست پیشگویی کرد که شیطان از قبل از همین ماجرا آگاهی داشت.

      ولی شیطان قادر نیست به طور کلی درباره آینده پیشگویی کند. مثلاً مرتّباً وقتی جادوگران پیشگویی می کنند که کدام کشور جام جهانی فوتبال را خواهد برد، پیشگویی آنها به حقیقت نمی پیوندد چون شیطان از آینده آگاه نیست و این پیشگویی ها فقط حدس و گمان هستند.

      حالا به کتاب تثنیه برگردیم. موسی در آیاتی که قبلاً خواندیم می گوید که وقتی، یک پیامبر پیشگویی می کند و پیشگویی وی به حقیقت می پیوندد ولی تعلیم وی درست نیست و می خواهد قوم را از پیروی از آنچه در کتب مقدس نوشته است منحرف کند. می گوید که چنین پیامبری را باید رد کنند چون تعلیم او منطبق با تورات نیست. نکته دوم آزمایش پیامبران این است که هر پیشگویی باید درست باشد، نه فقط بعضی از پیشگویی ها. مرغ کور هم اگر زیاد نوک بزند بعضی وقت ها دانه پیدا می کند.

      در تثنیه فصل ۱۸ آیه ۲۰ خدا می گوید: «اما اگر نبی ای خودسرانه به نام من سخنی بگوید که من به گفتنش فرمان نداده ام یا به نام خدایان غیر سخن بگوید، آن نبی باید کشته شود. ممکن است با خود بگویید: «سخنی را که خدا نگفته است چگونه تشخیص دهیم؟» هنگامی که نبی ای به نام خداوند سخن می گوید، اگر کلام او به انجام نرسید و واقع نشود، کلام او از طرف خداوند نبوده، بلکه نبی خودسرانه آن را گفته است. پس از او مترسید.»

      حتی تنها اگر یک پیشگویی به حقیقت نپیوندد، ثابت می کند که نبی، نبی دروغین است. یعنی انبیای کتاب مقدس هر آنچه که پیشگویی کردند به حقیقت پیوست و این انبیا هیچوقت در اشتباه نبودند. البته باید گفت که مثلاً اشعیای نبی درباره زمانی پیشگویی کرد که از زمان خودش، بعد از هزاران سال آینده بود. پس در زمان خودش ممکن نبود بفهمند که واقع می شود با نه. ولی تمام انبیا درباره اتفاقاتی در زمان خودشان هم پیشگویی کردند و قوم در همان نسل قادر بود تشخیص دهد که آن نبی یک پیامبر خدا است یا نه.

      تمام کتب معتبر کتاب مقدس توسط افرادی نوشته شدند که آزمایش پس دادند و ثابت شد که نبی هستند. مثلاً درباره سموئیل نبی در کتاب اول سموئیل فصل ۳ آیه ۲۰ نوشته است: «و تمامی اسرائیل از دان تا بِئِرشبَع دانستند که سموئیل برقرار شده است تا نبی خداوند باشد.» بنابراین سموئیل می توانست کتاب های روت و داوران و قسمتی از کتاب سموئیل را بنویسد.

      درمورد تورات نیز هنوز باید اضافه کنم که آن قسمت تورات که وفات موسی را شرح می دهد، تثنیه فصل ۳۴، خود موسی آن را ننوشت. در باوا باتا می خوانیم که یوشع آن را نوشت. البته موسی چون نبی بود ممکن بود درباره مرگ خود نیز بنویسد، ولی چنین نشد و یوشع آن قسمت تورات را نوشت، و همچنین کتاب یوشع را.

      پاورپوینت صفحه ۱۴

      داوود از سال ۱۰۵۶ تا ۱۰۱۶ پیش از میلاد، یعنی به مدت ۴۰ سال، پادشاه بود. او صهیون – یعنی اورشلیم، شهر داوود – را تسخیر کرد و آن را پایتخت اسرائیل تعیین نمود.

      داوود پادشاه، نبی بود و حداقل ۷۵ مزمور برای اسرائیل نوشت. در تیتر ۷۳ تا از مزامیر در کتاب مزامیر نوشته شده است «مزمور داوود». و در عهد جدید، در کتاب اعمال رسولان می خوانیم که مزمور ۲ هم از داوود نوشته شد، و همچنین یک مزمور دیگر. بنابراین می دانیم که داوود حداقل ۷۵ مزمور نوشت، و ممکن است بعضی از مزامیر که معلوم نیست نوشته کی هستند هم از داوود باشند. اگر مزمور موسی را هم حساب می کنیم تا حالا به حداقل ۷۶ مزمور رسیدیم.

      ولی پسران قورَح که خواننده هایی با عطای نبوّت بودند، در زمان داوود و سلیمان مزامیر بیشتری هم نوشتند، و همچنین یِدوتون و آساف. آساف یکی از سه رهبر ارکستر و کُر معبد بود. این ارکستر و کُر در زمان سلیمان شامل ۴ هزار موسیقی‌دان بود. معبد شبیه یک هنرستان عالی موسیقی بود و سه رهبر اصلی این ۴ هزار موسیقی دان را رهبری می کردند.

      در ضمن معنی دقیق کلمه عبری برای «رهبر ارکستر» به معنی «غلبه کننده» است. رهبر ارکستر باید دستور دادن را خوب بلد باشد. در معبد، مترونوم وجود نداشت و ریتم به سخن و نفس بستگی داشت. رهبر می بایست دستور دهد که موسیقی کی باید آهسته تر شود و کی دوباره به ریتم تندتر برگردد تا موسیقی دانان مختلف خودسرانه ریتم خود را تعیین نکنند. یعنی رهبر می بایست بر موسیقی دانان «چیره شود». آساف یکی از این رهبران ارکستر و مزمورنویس بود.

      هیمان و ایتان، که از حکیمان زمان داوود و سلیمان بودند، همچنین مزمور نوشتند. می بینیم که حجم کتاب مقدس کم‌کم بیشتر شد و فقط انبیایی که خدا آنها را تائید کرد، به این کتب معتبر اضافه کردند.

      پاورپوینت صفحه ۱۵

      پس از سلطنت داوود، سلیمان از سال ۱۰۱۶ تا ۹۷۶ پیش از میلاد پادشاه بود، یعنی به مدت ۴۰ سال. او غزل غزلها و اکثر امثال را نوشت. فصل ۳۰ کتاب امثال را آگور پسر  نوشت و آخرین فصل کتاب را لموئیل شاه نوشت که به نظر می‌آید اسم دیگری از سلیمان است. آگور پسر یاکه، یک مرد حکیم بود و به عنوان نبی تائید شده بود و به این دلیل، فصلی که او نوشت قسمتی معتبر از کتاب امثال شد.

      سلیمان کتاب جامعه و مزمور ۱۲۷ را هم نوشت. این تنها مزموری است که در تیترش نوشته شده است که نوشته سلیمان است: «سرود صعود، مزمور سلیمان. اگر خداوند خانه را بنا نکند، بنایانش زحمت بیهوده می کشند…».

      در کتاب اول پادشاهان می خوانیم که سلیمان ۱۰۰۵ شعر نوشت. تمام آنها در کتاب مقدس یافت نمی شوند. پس هر آنچه را که سلیمان نوشت، الهام نبود و خودش می دانست کدام از نوشته هایش کلام خدا هستند و باید جزو کتب مقدس حساب شوند و کدام نوشته ها کلام خدا نیستند.

      غزل غزلهای سلیمان جزو کتب مقدس است. به عبری اسمش «شِرْ هاشِریم» است، به معنی «بزرگترین (یا زیباترین) غزل ها». سلیمان ۱۰۰۵ شعر نوشت، یکی از آنها مزمور ۱۲۷ که بسیار قشنگ است، ولی حتی غزل غزلها، زیباتر است.

      سلیمان غزل غزلها را در دوران جوانی اش نوشت، وقتی با شولامیت ازدواج کرد. اسم سلیمان به عبری «شلومو» است، به معنی «مرد صلح». معنی اسم شولامیت، «زن صلح» است. موضوع غزل غزلها، رابطه زناشویی زیبای سلیمان و شولامیت است. سلیمان، شولامیت را عروس می نامد چون تازه با هم ازدواج کردند. شولامیت، فقط نامزد سلیمان نیست، بلکه به تازگی زنش شده است. غزل غزلها زیبایی رابطه جنسی را هم توصیف می کند و بسیار مهم است که بفهمیم چارچوب این شعر ازدواج است، تا به تفسیر غلطی نرسیم.

      در سنی که سلیمان به پختگی رسیده بود، کتاب امثال را خطاب به پسران بالغ نوشت. به وسیله امثال حکمت بخش، به ایشان می آموزد و توضیح می دهد که چطور مطابق خواست خدا زندگی کنند. طرز زندگی خداپسندانه را به آنها یاد می دهد.

      در پایان عمر، سلیمان بعد از تجربیات تلخ، کتاب جامعه را نوشت. او از خدا رویگردان شده بود و بدنبال مفهوم زندگی رفت. او بسیار ثروتمند بود و امکانات زیادی داشت تا هر راهی را برای رسیدن به خوشبختی واقعی و مفهوم زندگی امتحان کند. آخر به این نتیجه رسید که زندگی کاملا بیهوده است.

      به نظر می رسد که نگرش این کتاب منفی است، ولی اصلا اینطور نیست. درست است که نگرش کتاب به هر آنچه واقعاً منفی و بیهوده است، منفی است ولی نتیجه ارزشمند آن این است که ما اشتباهات سلیمان را در زندگی خودمان تکرار نکنیم و دنبال چیزهای بیهوده نرویم. در فصل ۱۲ کتاب جامعه می خوانیم که سلیمان در سن پیری، به قوم تعلیم می دهد که اشتباهاتش را تکرار نکنند. این کتاب مخصوصا برای جوانان بسیار با ارزش است و باید به آنها گفت که آن را بخوانند تا در زندگی شکست نخورند و بفهمند که کسی که از همه ثروتمند تر بود از تمام امکانات زندگی استفاده کرد و فقط به پوچی رسید.

      سلیمان در فصل ۱۲ آیه ۱۳ می گوید: «حال که همه چیز را شنیدیم، ختم کلام این است: از خدا بترس و فرامین او را نگاه دار، چراکه انسان بودن به تمامی همین است.» سلیمان در پایان عمرش به سوی خدا بازگشت و توبه کرد. خدا در کتاب اول سموئيل فصل ۷ آیه ۱۴ به داوود پادشاه وعده داده بود که اگر پسرش گناه کند او را ادب خواهد کرد ولی محبتش را از او دور نخواهد کرد چنان که آن را از شائول دور کرد.

      شائول در همگام مرگش از خدا دور بود و ایماندار محسوب نشد. او به سوی خدا بازگشت نکرد. هیچگاه قلباً ایمان نیاورده بود و مثلاً وقتی با سموئیل درباره خدا صحبت  می کرد، همیشه می گفت «خدای تو»، چون ارتباط شخصی با خدا نداشت. ولی سلیمان پس از تادیب های سخت به سوی خدا بازگشت کرد و در سن پیری کتاب جامعه را نوشت.

      اول غزل غزلها را نوشت، بعد کتاب امثال و آخر کتاب جامعه را، ولی در تجربه بی ایمانان که ایمان می آوردند، این کتاب ها به این ترتیب قرار می گیرند: شخص بی ایمان، ابتدا مثل جامعه به نتیجه می رسد که در زندگی همه چیز بیهوده است، بعد کتاب مقدس را و حکمتی که در آن یافت می شود کشف می کند و می فهمد که خدا در کلامش به ما یاد می دهد که چه درست است و چه غلط و چطور می توانیم خداپسندانه زندگی کنیم. آن شخص بعداً وقتی که ایمان آورده است و ایمانش به تدریج رشد می کند، می فهمد که ایمان به خدای کتاب مقدس فقط به معنی اطاعت کردن از فرمان های او نیست، بلکه این رابطه به شباهت رابطه زناشویی بین خدا و ایماندار است، مثل رابطه سلیمان و شولامیت.

      شخصیت سلیمان به مسیح اشاره می کند. شخصیت شولامیت به کلیسای زمان عهد جدید یا به قوم اسرائیل وفادار در زمان عهد عتیق، اشاره می کند. در عمل باید این مرحله ها را در اصل به آن ترتیب که الان دیدیم تجربه کنیم: جامعه، امثال، غزل غزلها. غم انگیز است که سلیمان آنها را به ترتیب وارونه تجربه کرد: غزل غزلها، امثال، جامعه. حالا دیدیم سلیمان کدام کتاب ها را به مجموعه کتاب مقدس اضافه کرد.

      بخش دوم اینجا به پایان رسید و تو بخش بعد، به تقسیم پادشاهی اسرائیل، بررسی نوشته‌ها و کتب انبیا تا بازگشت یهودیان به اسرائیل و بازسازی معبد میرسیم.

      خوشحال میشیم که شما را همراه خودمان داشته باشیم. شما میتونید سایر برنامه‌ها را تو وب‌سایت یا شبکه‌های اجتماعی کلمه حیات و همینطور یوتیوب دنبال کنید.

      برکت خداوند با شما باشد.

      Social Media:

      Website: https://kalameye-hayat.com

      Telegram: https://t.me/KalameyeHayatofficial

      Instagram: https://www.instagram.com/kalameyehayat

      Youtube: https://www.youtube.com/channel/UCyhbpNCwyvva-yH1gwFNw1w/videos

      • 09 Episode
      • شکل گیری کتاب مقدس: ۳ـ تقسیم پادشاهی، دوران تبعید تا برگشت و بازسازی معبد

      نص:

      با بخش سوم بررسی چگونگی تشکیل کتاب مقدس برگشتیم. تو قسمت اول دیدیم که چطور کتب اولیه عهد عتیق نوشته شد و تو برنامه قبل هم به بررسی کتب تاریخی نگاه کردیم و اینکه چطور سلیمان زندگی کرد و ۳ کتاب اون به کتاب مقدس اضافه شد همینطور تعدادی از مزامیر.

      امروز به بررسی کتب انبیا میرسیم همینطور به تبعید و بازگشت یهودیان برای بازسازی معبد نگاه میکنیم.

      پاورپوینت صفحه ۱۶

      پس از مرگ سلیمان، پادشاهی اسرائیل به دلیل نافرمانی سلیمان تقسیم شد.

      از ۱۲ قبیله، دو ملت به وجود آمدند. پادشاهی شمالی یا افرایم که متشکل از ۱۰ قبیله بود و اسرائیل نام داشت. اسم اسرائیل، دیگر به معنی پادشاهی متحد ۱۲ قبیله نبود، بلکه برای پادشاهی متشکل از ۱۰ قبیله، به کار میرفت.

      پادشاهی جنوبی، یهودا نام داشت و پایتخت آن اورشلیم بود، جایی که معبد سلیمان قرار داشت. قوم خدا بر اثر تقسیم پادشاهی به یک قسمت شمالی و یک قسمت جنوبی به شدت تضعیف شد.

      در مزمور ۱۳۳ از برکت بر کوه حرمون، که در پادشاهی شمالی قرار دارد و از برکت کوههای اورشلیم در جنوب، می خوانیم. این دو نهر برکت متعلق به یکدیگر هستند ولی با تقسیم پادشاهی از هم جدا شدند.

      پاورپوینت صفحه ۱۷

      در پادشاهی شمالی، ۱۹ پادشاه سلطنت کردند، از یربعام اول تا هوشع . آنها همه بی خدا بودند و قوم را به بت پرستی کشاندند. اولین پادشاه، یربعام، در دان، در شمال مملکتش و همچنین در بیت ئیل، در جنوب مملکتش، بر روی تپه ای، بتخانه ساخت تا ۱۰ قبیله برای عبادت به اورشلیم نروند، جایی که نوشته‌های عهد عتیق نیز نگهداری می‌شد. قصدش این بود که قوم از خدا و از کلامش دور شوند. همه پادشاهان اسرائیل اینچنین بی خدا بودند.

      پاورپوینت صفحه ۱۸

      در پادشاهی جنوبی ۲۰ پادشاه سلطنت کردند. اگر عتلیه را هم جزو آنها حساب کنیم، وی زنی بود بی خدا، که قدرت را غصب کرد. خوشبختانه بعضی از این ۲۰ پادشاه از خدا اطاعت کردند. مثلاً رحبعام پادشاه، که از پدرش سلیمان پادشاهی را به وضع ضعف به ارث برد، اول نسبت به خدا وفادار بود. در آن زمان از هر کدام از ۱۰ قبیله شمالی افرادی به ۲ قبیله جنوبی، یهودا و بنیامین، پیوستند چون نخواستند از خدای حقیقی دور باشند.

      در زمان آسا پادشاه، اصلاحات دینی انجام شد و در آن زمان هم، افرادی از ۱۰ قبیله به پادشاهی جنوب آمدند. یهوشافاط، حزقیا و یوشیا هم جزو پادشاهان دیندار قابل ذکر هستند، ولی تمام پادشاهان پس از یوشیا، بی خدا بودند.

      در تصویر، قبرهای پادشاهان در شهر داوود را می بینید که طبق کتاب مقدس خیلی از این ۲۰ پادشاه در آنجا دفن شدند.

      پاورپوینت صفحه ۱۹

      حالا یک نگاه دقیق تر به دوران پادشاهان می اندازیم. در آن دوران، انبیایی ظهور کردند و با اصرار، قوم را به بازگشت به سوی خدا دعوت کردند. هشدار دادند که اگر بازگشت نکنند بلای وحشتناکی بر سرشان خواهد آمد: ده قبیله به آشور به تبعید خواهند رفت و اهالی پادشاهی جنوبی به بابل برده خواهند شد.

      پاورپوینت صفحه ۲۰

      همینطور واقع شد: ۱۰ قبیله در سال ۷۲۲ پیش از میلاد به آشور، واقع در شمال عراق امروزه، تبعید شدند.

      پاورپوینت صفحه ۲۱

      پادشاهی جنوبی متشکل از دو قبیله، به همراه تمام افرادی از ۱۰ قبیله که به آنها پیوسته بودند، از سال ۶۰۶ تا ۵۳۹ پیش از میلاد به بابل تبعید شدند.

      پاورپوینت صفحه ۱۹ (ادامه)

      الان به انبیا باز گردیم. عوبدیای نبی در دوران حکومت یهورام پادشاه نبوّت کرد. آن‌موقع هنوز مدت زیادی از حکومت رحبعام پسر سلیمان نگذاشته بود. نبوّت عوبدیا، یک کتاب کوچک که تنها یک فصل دارد، به کتاب مقدس اضافه شد. عوبدیا اولین نبی از ۱۲ انبیا کوچک بود، ولی چرا کتابش در میان کتب انبیا کوچک در جای اول قرار نمی گیرد، بلکه کتاب هوشع؟ کتاب های انبیا کوچک تو هر کتاب مقدس به همین ترتیب قرار دارند، در کتاب مقدس عبری هم. دلیل آن کوتاهی کتاب عوبدیا است و اینکه نبوّت وی به اَدوم، ناحیه ای در جنوب اردن امروزه، متمرکز می باشد.

      اما کتاب هوشع نبی، بر عکس آن، کتابی طولانی با ۱۴ فصل است و دیدی کلاً نبوتی دارد. بغیر از این، کتاب ها بر حسب سلسله دوران ها در کتاب مقدس جا گرفتند. گروه اول از انبیای کوچک متعلق به دوران سیطره آشور هستند، یعنی دورانی که تا زمان تبعید به آشور طول کشید. چند وقت بعد از آنکه یهودیان تبعید شدند، آشور نابود شد و بابل سیطره یافت. پس از دوران سلطه بابل، یهودیان به سرزمینشان بازگشتند و زیر سلطه پادشاه پارس بودند. کتب انبیای کوچک برحسب این سه دوران دسته بندی شدند – دوران آشور، دوران بابل و دوران پارس.

      ولی در چارچوب این دسته بندی، کتاب ها به طور دقیق بر حسب نقطه زمانی که نوشته شدند، جا نگرفتند. همانطور که دیدیم کتاب عوبدیا با اینکه زودتر از همه نوشته شد، در جای اول قرار نگرفت، ولی باز هم جزو گروه اول است. در ضمن، کتاب ها طوری ترتیب داده شده اند که اول کتاب یک نبی از پادشاهی شمالی می آید بعد کتاب یک نبی از پادشاهی جنوبی، بعد دوباره یکی از شمال و دوباره یکی از جنوب… تا زمان تبعید به آشور. از آن پس دیگر فقط کتب انبیایی از پادشاهی جنوب داریم.

      کتاب عوبدیا، قدیمی ترین نوشته از انبیای کوچک است و بعد از آن کتاب یوئیل می آید. در کتاب یوئیل، زمان دقیق ذکر نمیشود ولی چون میان انبیای کوچک در جای دوم قرار داده شده است، می دانیم که متعلق به اوایل دوران آشور است.

      هوشع نبی در زمان حکومت عزیا، یوتام، آحاز و حزقیا نبوّت کرد، این در کتابش به طور واضح ذکر شده است. عاموس نبی هم در زمان عزیا نبوّت کرد و اشعیای نبی، دقیقاً مثل هوشع نبی، در زمان عزیا، یوتام، آحاز و حزقیا. اشعیا و هوشع نیز در یک زمان زندگی می کردند و نبوّت می کردند، ولی اشعیا در پادشاهی جنوبی بود و هوشع در پادشاهی شمالی.

      میکاه نبی هم همزمان با هوشع نبی و اشعیا نبی زندگی می کرد، فقط خدمتش را کمی بعد از آنها شروع کرد. او از پادشاهی جنوبی بود. عاموس نبی در پادشاهی شمالی خدمت کرد، ولی از پادشاهی جنوبی بود.

      یونس نبی در زمان حکومت یربعام دوم نبوّت کرد. یک پیشگویی مهم از یونس نبی در زمان یربعام پادشاه واقع شد. کتاب یونس بیشتر شکل یک داستان است و کم پیشگویی در آن یافت می شود. ولی یونس نبی بر اساس پیشگویی اش، که مملکت یربعام پادشاه بسیار گسترش خواهد یافت – که در زمان خود یونس تحقق یافت – و او به عنوان پیامبر راستین شناخته شد.

      کمی بعد از آن، انبیای ناحوم، حبقوق و صفنیا نبوّت کردند.

      ناحوم نبی، نابودی شهر نینوا را، یعنی نابودی سلطنت آشور را پیشگویی کرد.

      حبقوق نبی هم در همین زمان، درست قبل از تبعید به بابل، پیشگویی کرد و گفت که پادشاهی یهودا به تبعید خواهد رفت که این یک مجازات از طرف خداوند خواهد بود.

      صفنیای نبی، کمی بعد از حبقوق خدمت کرد. ارمیای نبی در دوران حکومت آخرین پادشاهان یهودا و حتی پس از آن خدمت می کرد و هم دوران با صفنیا و حبقوق زندگی می کرد.

      حزقیال نبی از سال پنجم حکومت یهویاکین پادشاه و در زمان حکومت هوشع، آخرین پادشاه جنوب و پس از آن مدت زیادی را در تبعید در بابل، نبوّت کرد، حداقل تا سال ۵۷۱ پیش از میلاد، چون آخرین پیشگویی با ذکر زمان که در کتابش یافت می شود، در همان سال است.

      دانیال نبی هم زمان با حزقیال نبی زندگی می کرد. او در سال سوم حکومت یهویاقیم پادشاه به بابل تبعید شد و در آنجا حداقل تا سال ۵۶۳ پیش از میلاد نبی بود. آخرین پیشگویی های وی، فصل های ۱۰ تا ۱۲ کتاب دانیال، در همین سال هستند. الان که میدانیم حزقیال و دانیال هم زمان زندگی می کردند، می فهمیم که چرا دانیال نبی در کتاب حزقیال نبی به عنوان یک مرد فوق العاده پارسا و خداترس ذکر شده است. این نشان می دهد که دانیال نبی نه فقط سال ها بعد از آن زمان به عنوان نبی شناخته شد، بلکه در زمان حزقیال نبی نیز او را به عنوان نبی قبول داشتند.

      در کتاب حزقیال نبی فصل ۱۴ آیه ۱۲ تا ۱۴ می خوانیم: «و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: «ای پسر انسان! هر گاه سرزمینی به من خیانت کرده، نسبت به من گناه ورزد و من دست خود را بر آن دراز کنم و عرضه نان را در آن قطع کرده، قحطی در آن بفرستم و انسان و حیوان را از آن ریشه کن سازم، حتی اگر این سه مرد، یعنی نوح و دانیال و ایوب نیز در میان آن باشند، تنها جانهای خود را به پارسایی خویش خواهند رهانید؛ این است فرموده خداوندگار یهوه.» بعد دوباره در آیه ۲۰: «حتی اگر نوح و دانیال و ایوب در میان آن باشند…» – یعنی دانیال در زمان حیات خودش به عنوان شخصی هم تراز با نوح و ایوب شناخته شد.

      در ضمن در کتاب دانیال نبی فصل ۹ می خوانیم که دانیال، کتاب ارمیای نبی را مطالعه کرد و متوجه شد که نبوّت ارمیا، به زودی تحقق می‌یابد. می بینیم که کتب عهد عتیق به این ترتیب در هم تنیده شده اند و یا اینکه مثلاً، کتاب ارمیای نبی در زمان دانیال نبی، جزو کتب معتبر بود.

      پس بر اساس کتاب مقدس معلوم است که کتاب ارمیای نبی نه توسط یک شورای کلیسایی، مثلاً شورای یامنیا در سال ۹۰ پس از میلاد، بلکه قرن ها قبل از آن، به عنوان کتابی معتبر پذیرفته شده بود، ولی الاهیدانان آزاداندیش (لیبرال) باز هم بر نظرات خود اصرار دارند. کتاب مقدس به طور واضح نشان می دهد که دانیال نبی، کتاب ارمیای نبی را می شناخت و ارمیا در آن زمان به عنوان پیامبر پذیرفته شده بود.

      پاورپوینت صفحه ۲۲

      بعد از سلطه ۷۰ ساله بابل – ۶۰۹ تا ۵۳۹ – امپراتوری پارس، بابل را فتح کرد. در دوران سلطه بابل، یهودیان در بابل در تبعید بودند. بعد در دوران پارس، کورش پادشاه، به یهودیان اجازه داد که به سرزمینشان بازگردند و در اورشلیم، معبد را بازسازی کنند. از آن به بعد، یهودیه یک استان پارسی بود، ولی خودمختاری محدودی داشت.

      تقریبا دویست هزار نفر یهودی از قبیله های یهودا، بنیامین و از ۱۰ قبیله به سرزمینشان بازگشتند. کتاب عزرا، فصل ۱ تا ۶، این وقایع را گزارش می دهد که نوشته شده است که چهل هزار نفر یهودی به اسرائیل بازگشتند، ولی اگر زنها و بچه ها را به این عده اضافه کنیم، تقریبا به دویست هزار نفر می رسیم.

      این یهودیان بازگشتند تا در صهیون، در اورشلیم، معبد را بازسازی کنند. آنها می دانستند که به این دلیل بازگشت می کنند تا مسیح را ملاقات کنند. بر اساس کتاب دانیال نبی می توانستند حساب کنند که مسیح چه زمان ظهور خواهد کرد. ولی در آن زمان هنوز قادر نبودند دقیق حساب کنند که مسیح در سال ۳۲ پس از میلاد می آید، فقط وقتی نحمیا اجازه گرفت که شهر اورشلیم را بازسازی کنند برایشان آشکار شد، پس از آنکه معبد را بازسازی کرده بودند. ولی قبل از آن هم از کتب انبیا می دانستند که مسیح در بابل به دنیا نخواهد آمد، همانطوری که میکاه نبی در فصل ۵ آیه ۲ از کتابش گفته بود که مسیح، از بِیت لِحِم خواهد آمد. بنابراین می دانستند که باید به سرزمینشان برگردند چون مسیح آنجا به دنیا خواهد آمد، در بیت لحم.

      عهد عتیق در معبدِ بازسازی شده نگهداری می شد. در این مورد در کتاب تثنیه فصل ۳۱ از آیه ۲۴ می خوانیم: «چون موسی کلمات این شریعت را تا به آخر در کتابی نوشت، به لاویانی که صندوق عهد خداوند را حمل می کردند فرمان داده، گفت: «این کتاب شریعت را گرفته، کنار صندوق عهد یهوه خدایتان بگذارید، تا در آنجا شاهدی باشد بر ضد شما.»

      یعنی کتاب تثنیه می بایست در معبد کنار صندوق عهد گذاشته شود. پس کتاب تثنیه همیشه در معبد بود، یعنی نسخه اصلی که موسی نوشته بود. این نسخه اصلی را در زمان یوشیا پادشاه، تقریبا هزار سال بعد، دوباره در معبد پیدا کردند و این باعث برگشت به سوی خداوند شد.

      الان آیه ۴ و ۵ از فصل ۲ کتاب حجی نبی را هم می خوانیم، که درباره بازسازی معبد است. در این آیات خدا می فرماید: «ای زَروبابِل، قوی باش! ای یِهوشع فرزند یهوصاداق، کاهن اعظم، قوی باش! و ای همه قوم این سرزمین، قوی باشید؛ این است فرموده خداوند. خداوند لشکر ها می گوید: به کار مشغول شوید، زیرا من با شما هستم، بر حسب عهدی که به هنگام خروجتان از مصر با شما بستم. روح من در میان شما باقی است، پس هراسان مباشید.»

      روح خدا به طور خاص در معبد حاضر بود اما دیگر شکینا نبود، ولی روح خدا در آنجا حاضر بود و همچنین کتاب مقدس، کلام خدا، در معبد قرار داشت. روایات یهودی هم تائید می کنند که کتاب مقدس در معبد نگهداری شد. در بخش دوم این سخنان در این مورد بیشتر خواهم گفت.

      تو بخش بعد، این قسمت را ادامه میدیم تا پایان شکل گیری عهد عتیق. بعد نگاه کوتاهی به کتب آپوکریفا هم میندازیم.

      خوشحال میشیم که شما را همراه خودمان داشته باشیم. شما میتونید سایر برنامه‌ها را تو وب‌سایت یا شبکه‌های اجتماعی کلمه حیات و یوتیوب دنبال کنید.

      برکت خداوند با شما باشد.

      Social Media:

      Website: https://kalameye-hayat.com

      Telegram: https://t.me/KalameyeHayatofficial

      Instagram: https://www.instagram.com/kalameyehayat

      Youtube: https://www.youtube.com/channel/UCyhbpNCwyvva-yH1gwFNw1w/videos

Published: 11/10/2024