Listen now for free
Book of Mark
حدود ۹۰ درصد از مرقس، تو متی و لوقا اومده که اصطلاحاً بهشون اناجیل همنظر میگن و بخاطر همین، خیلی از محققای کتابمقدس اعتقاد دارن که چون تقریباً تمام مرقس تو بقیه اناجیل اومده، احتمالاً، مرقس، اولین انجیلی بوده که نوشته شده، هر چند تا قرن ۱۹ بیشتر باور داشتن که متی، اولین انجیل بوده.
از بین بقیه انجیل نویسا، اسم مرقس بیشتر تو عهد جدید ذکر شده و بعد از اناجیل، تو اعمال رسولان و بعد تو نامههای پولس و پطرس، اسمش رو میبینیم.
-
-
- 01 Episode
- Mark intro
نص:
حدود ۹۰ درصد از مرقس، تو متی و لوقا اومده که اصطلاحاً بهشون اناجیل همنظر میگن و بخاطر همین، خیلی از محققای کتابمقدس اعتقاد دارن که چون تقریباً تمام مرقس تو بقیه اناجیل اومده، احتمالاً، مرقس، اولین انجیلی بوده که نوشته شده، هر چند تا قرن ۱۹ بیشتر باور داشتن که متی، اولین انجیل بوده.
از بین بقیه انجیل نویسا، اسم مرقس بیشتر تو عهد جدید ذکر شده و بعد از اناجیل، تو اعمال رسولان و بعد تو نامههای پولس و پطرس، اسمش رو میبینیم.
تو این انجیل، به موضوعهایی هم اشاره میشه که تو بقیه اناجیل صحبت خاصی از اونا نمیشه مثلا: عصبانی شدن عیسی و یا فرار کردن شخصی برهنه تو زمان دستگیری عیسی تو باغ جتسیمانی و یا جزئیاتی رو از اورشلیم، که نشون میده اونجا رو خوب میشناخته و یا حتی بالاخانهای شام آخر توش خورده شد، جزئیاتش از بقیه انجیلها بیشتره تا حدی که حتی عدهای از مفسرا میگن آنجا احتمالاً خانه مریم، مادر مرقس بوده.
چیزه قابل توجه دیگه اینه که کلمههای رومی و لاتین زیادی استفاده شده است و یا کلمههای آرامی رو به لاتین ترجمه کرده و یا زمان و ساعتها را بر اساس استانداردهای رومی به حساب آورده یا اینکه رسم و رسوم یهودیا به دقت توش نوشته شده، بخاطر همین هم میگن که این انجیل برای رومیها نوشته شده.
-
- 02 Episode
- Mark 1: 1-8 | Book of Mark 1 : 1-8
نص:
اولین چیزی که همون اول مرقس باهاش روبرو میشیم، کلمه انجیله. این لغت، تو زبان یونانی، به معنی خبر خوشی بوده که میتونسته واسه یونانیها، خبر خوشایندی بوده باشه مثل پیروزی تو جنگ یا باروری خوب مزارع و حیوانات و غیره و وقتی این کلمه رو میشنیدن، منتظر بودن تا خبر شادی بهشون برسه که این بار، این خبر خوش، در مورد راه نجاتی بود که آماده شده بود توسط کسی که پادشاه و پسر خدا بود.
جالبه که مرقس همون اول انجیل، از لغت، عیسی پسر خدا استفاده میکنه اون هم تو دورانی که یونانیها و رومی ها، بتها و الهههای زیادی داشتن که به مقام خدائی رسیده بودن. حالا مرقس، از پسر خدا صحبت میکنه که تو ادامه نوشتهاش، بیشتر خصوصیت و کارهای اونو اشاره میکنه.
این پسر خدا، کسی بود که مدتی قبل، تو یکی از استانهای امپراتوری، توسط رومیها و یهودیان اعدام شده بود ولی خیلیها میگفتن که اون بعد از مرگ زنده شده. مسیحیهایی که تو اطرافشون میدیدن و چیزایی که راجع به عیسی ازشون میشنیدن، باید حسابی کنجکاوشون کرده باشه که این شخص کی بوده. واسه همین، نباید چیز خیلی عجیبی بوده باشه که مرقس همون اول در مورد الوهیت عیسی صحبت میکنه.
مرقس با آوردن پیشگویی اشعیا، پیامبری که ۷۰۰ سال پیش از عیسی زندگی میکرده، داره این موضوع رو یادآوری میکنه که این خبر خوش، اتفاقی بوده که مدتها پیش توسط پیامبران پیشگویی شده بود و با اشاره به پیام یحیی، داره اعلام میکنه که الان، وقتی هستش که این پیشگوییها شکل گرفته و داره انجام میشه.
-
- 03 Episode
- Mark 1: 9-13 | Book of Mark 1 : 9-13
نص:
توی متی ۳: ۱۵ میخونیم که وقتی یحیی به عیسی میگه که من نیاز دارم از تو تعمید بگیرم، عیسی جواب میده که بگذار فعلاً اینطور باشد، زیرا به این وسیله احكام شریعت را بجا خواهیم آورد.
طبق تورات، کسی که قصد خدمت تو معبد رو داشته به عنوان کاهن، لاوی یا هرچی، باید حداقل ۳۰ سال سن میداشت و بعد از آموزش دیدن و آماده شدن، واسهی خدمت تو معبد، باید مسح و تائید میشد و بدون این مقدمات، اون اجازه خدمت تو معبد را نداشته. بعد، عیسی رو میبینیم که توی نامه به عبرانیان یا تو مزامیر، اون رو کاهن اعظم معرفی میکنه و وقتی که تعمید میگیره، مسح شدن اون رو با اومدن روحالقدس به شکل کبوتر و تائید شدن هم توسط صدایی که از آسمان شنیده میشه، میبینیم که اینها نشونهای از به انجام رسیدن وعدهی خداوند تو مزمور ۲: ۷ یا اشعیا ۴۲: ۱ داده بود.
تعمید عیسی هم بخشی از تورات بوده که عیسی باید تمام آنها را انجام میداده چون اون گفته بود که نیامدم تا تورات و کتابهای انبیا را باطل کنم بلکه تا آنها را تمام (کامل) کنم. پس عیسی به عنوان کاهن اعظم باید تمام بخشهای شریعت را به انجام میرسوند و با تعمیدی که گرفت و آمدن روحالقدس به اون، پیشگویی یحیی تائید شد که اون مسیح هستش که با روحالقدس و آتش تعمید میده.
-
- 04 Episode
- Mark 1: 14-20 | Book of Mark 1 : 14-20
نص:
خدمت یحیی، تمام شده و خدمت عیسی، تو اسرائیل شروع شد که پیامش هم آغاز پادشاهی خدا بوده.
اگه دقت کنید، متوجه میشید که محتوای پیام یحیی با عیسی، کمی تفاوت داشت. یحیی میگفت: «توبه کنید زیرا پادشاهی آسمان نزدیکه » یا از نزدیک بودن زمان داوری صحبت میکرد که زمان توبه رسیده وگرنه تو خشم و داوری خدا قرار میگیرن و پیام عیسی این بود: «زمان به کمال رسیده و پادشاهی خدا نزدیک شده است، توبه کنید و به این خبر خوش ایمان آورید». یحیی از اتفاقی که قراره بود بیفته صحبت میکرد و اونو بشارت میداد و عیسی از شروع اون صحبت میکنه و میگه الان که به زمان پادشاهی خدا نزدیک شدهاین، باید رفتاری مناسب با پادشاهی خدا داشته باشید.
پادشاهی خدا، از مهمترین موضوعاتی که تو اناجیل اومده. این لغت ۱۴ بار تو مرقس و ۵۰ بار تو متی و ۳۹ بار توی لوقا اومده. ملکوت یا پادشاهی خدا که یهودیان سالها انتظارش رو میکشیدن و نزدیک بودنش رو یحیی تو موعظههاش مژده میداد، عیسی با اومدنش شروع کرد. یهودیان دنبال پادشاهی بودند شبیه داوود، که بیاد و اونها را از زیر اسارت رومی ها آزاد کنه و مسیح و یهودیان بر جهان سلطنت کنند، اما اراده و برنامه خدا چیز دیگه ای بود.
-
- 05 Episode
- Mark 1: 21-34 | Book of Mark 1 : 21-34
نص:
عیسی به کنیسهای تو کفرناحوم میره و شروع به تعلیم میکنه. روز سبت یا شنبه، وقتی یهودیها واسه عبادت تو کنیسه جمع شدن، اتفاق خاصی میفته.
عیسی طوری شروع به تعلیم میکنه که حتی مردم عادی میفهمن که تعالیمی که اون میده از عالمترین و مقدسترین معلمین اسرائیل خیلی متفاوتتره. طوری که رابیها، شریعت رو تعلیم میدادن، معمولاً نقل قولهایی از خاخامها و معلمای گذشته رو میگفتن که یا تلمود اومده بود یا تو بقیه کتابهای دینی نوشته شده بود و چیزی که به مردم میگفتن خیلی وقتا، عملی نبود ولی اگه موعظه عیسی، سر کوه رو بیاد بیارین، اون، دستورات تورات را عمیق و متفاوت تعلیم میداد و بدون اشاره به نقلقولهای بقیه، میگفت که من به شما میگویم و اقتدارش رو با معجزههایی که انجام میداد، ثابت میکرد. معجزههایی که سالها بود تو اسرائیل دیده نشده بود به حدی که حتی ارواح پلید اون رو میشناختن و توانایی مقابله با دستور عیسی رو نداشتن.
یهودیا با اخراج کردن ارواح آشنائی داشتن ولی واسه بار اول هستش که کسی رو میدیدن که اینقدر اقتدار داره که ارواح اون رو میشناسن و شروع به التماس کنن تا اونها رو به جهنم نفرسته. شاید یکی از دلايلی که عیسی نمیزاشت تا این روحها صحبت کنن یا مسیح بودن عیسی را اعلام کنند میتونست این باشه که نمیخواست بار دیگر رهبرای دینی، کارهای عیسی را به روحهای شریر نسبت بدن و بخوان اونو متهم کنن که به کمک روحهای شریره که میتونه اونها رو اخراج کنه و اینجوری به روحالقدس توهین کنن.
-
- 06 Episode
- Mark 1: 35-39 | Book of Mark 1 : 35-39
نص:
دعا، بخش جدا نشدنی از ایمان مسیحی بوده و هست و تو تمام بخشهای عهد جدید میشه دید که چطور رسولان، کلیسا رو تشویق میکردن که تو دعا کردن، بیدار باشن یا تنبلی نکنن. ما مثل یهودیا، دعاهای واجب روزانه و هفتگی نداریم و اجازه داریم که مستقیم و بدون واسطه به حضور خدایی برسیم که پیش از عیسی، این اجازه وجود نداشت بخاطر گناهانمون. حتما نباید ما نیازی داشته باشیم که بخوایم دست به دعا بشیم و وقتی کارمون راه افتاد، بگیم که خیلی خوب، بیشتر از این بهت زحمت نمیدم و خودم از پس بقیهاش بر میام.
دعا واقعی، از قلبی بیرون میاد که عشق و محبت رو توی وابستگیش به خدا دیده و هنوز این حس و رابطه صمیمی بین اون و خدا وجود داره بدون این این دعا فقط یه وقت گذروندن بدون اینکه هیچ حسی و هیچ رابطهای بین دو طرف پیش بیاد بین قلب ما و قلب خدا.
خداوند، خواستههامون رو میدونه قبل از اینکه بخوایم به زبون بیاریم ولی تو دعائه که میتونیم به بعضی از خواستههای اون پی ببریم و اونا درک کنیم و مثل یک پدر باهاش حرف بزنیم. با بودن تو حضورشه که میتوینم تغییر کنیم یا توانش رو داشته باشیم که تو شادی یا غم، زندگیمون رو با شکرگزاری ادامه بدیم.
بالا نگه داشتن دستای موسی رو تو جنگ با عمالیقیها رو به یادتون میاد؟ گاهی نیاز داریم کسایی مثل حور و هارون رو تو زندگی و دعاهامون داشته باشیم و اینقدر پافشاری و اصرار بکنیم تا پیروزی برامون بیاد. یادمه تو ایران با میسیونرهایی آشنا بودم که، گاهی چند روز به خارج شهر میرفتن، بعد برای خدمتی که توی ایران داشتن بین مسلمانها و فارسزبانها، تو روزه و دعا میموندن. اونا میدونستن که چقدر به این موضوع محتاجن و بدون حمایت و بدون مشورت با خداوند، امکان نداره توی ماموریت و خدمتشون پیروز بشن. اگه زندگی روحانی و رابطه شخصی ما با پدر برامون مهمه، نمیتونیم از دعا، چشم پوشی کنیم.
-
- 07 Episode
- Mark 1: 40-45 | Book of Mark 1 : 40-45
نص:
برای کنترل این بیماری، تورات خیلی سختگیرانه، قوانینی رو وضع میکنه واگه کسی درگیر جذام بود، باید از خانه و قبیله خودش جدا میشد و جایی خارج از شهر، زندگی خودش ادامه میداد. هر کی، اونو لمس میکرد، نجس بود و باید مدتی قرنطینه میشد، بعد از مدتی، اگه به جذام مبتلا نشده بود، میتونست قربانی بده، لباسش رو بشوره، موهاش را بتراشه، غسل کنه و بعد به زندگی عادیش برگرده، ولی اگر مبتلا شده بود، اون هم باید از جامعه طرد میشد.
خیلیها بودن که عیسی رو متهم میکردند که به شریعت یا رسمهای قوم اسرائیل احترام نمیزاره، رسم های زیادی بودند که یهودیا اونا را رعایت میکردن یا هنوزم رعایت میکنن ولی برای عیسی زیاد، اهمیت نداشت چونکه قوانینی بود که انسانها اونا رو وضع کرده بودن نه خدا، رسومی بود که انسانی بود پس چه دلیلی داره که بخواد مثل احکام شریعت بهش نگاه کنه ولی میبینیم که وقتی به اون جذامی میگه که بر طبق تورات، باید به سراغ کاهن بره و قربانی پاک شدنش رو بده،برای اینه که تا زمانی که کاهن، شفای اونو تائید نمیکرد و قربانیاش رو نمیپذیرفت، اون نجس محسوب میشد و اجازه ورود به شهر نداشت و این یه پیام مهم برای کاهنا بود تا بفهمن که کسی که در صاحب پیشگوییها، اومده، و با دیدن این شفا، کاهن باید اعلام میکرد که مسیح ظهور کرده چون این یکی از نشانههای اومدن مسیح بود.
-
- 08 Episode
- Mark 2:1-12 | Book of Mark 2 : 1-12
نص:
قبل از شفا دادن، عیسی دست روی مشکل جدیتر اون میزاره، گناهاش رو میبخشه، دوستایی که با اون همه دردسر، اون فلج رو آوردن، انتظار داشتن که اون راه بره نه اینکه گناهاش بخشیده بشه.
با مریضی، فلج یا کوری، میشه وارد ملکوت و پادشاهی خدا شد ولی بدون بخشیده شدن، این ممکن نیست، این کاریه که عیسی میکنه.
مدرک بخشیده شدن گناها یا شفای اون چیه جز اینکه اون شروع کنه به راه رفتن؟
علما درست میگفتن که فقط خدا میتونه گناهان رو ببخشه ولی چیزی که نفهمیده بودن این بود که عیسی اون قدرت رو داشت چونکه پسر انسان بود. اون کاری که از پدرش دیده بود، انجام داد. شفا انجام شد و ادعای عیسی ثابت. وقتی عیسی از لغت پسر انسان صحبت میکنه این یه کدیه که برای یهودیا و علیالخصوص رهبرای دینی یادآور کتاب دانیال نبی فصل ۷: ۱۳ـ۱۴هه و به یادشون میاره که پسر انسان که ظاهر میشه، یه انسان عادی نیست بلکه کسیه که پادشاهه و برای داوری انسانها میاد.
-
- 09 Episode
- Mark 2:13-17 | Book of Mark 2 : 13-17
نص:
نفرت عمیقی از مالیات بگیرها تو دلهای یهودیا بود چون همکاری با رومیها، خیانتی بود که نمیشد ندیده گرفتش چون رومیها، با مالیاتی که دریافت میکردن، ظالمانه به اسرائیل حکومت میکردن و حتی عدهی زیادی از یهودیا، هر سال بخاطر تلاش برای استقلال پیدا کردن سرزمینشون، توسط همین رومیها کشته میشدن و مردم مالیاتبگیرها رو با رومیها هم دست میدونستن و دستشون به خون و دارائی یهودیا آلوده میدیدن. اینا بخشی از دلایلی بود که مردم چقدر از اونا نفرت داشتن طوری که حتی میبینیم علمای یهود، واسه لطمه زدن به اعتبار عیسی، سوالی در مورد مالیات دادن به رومیها میپرسن که آیا این کار مجازه یا نه؟ که عیسی رو یا مخالف حکومت نشان بدن و بهونه ای واسه دستگیریش پیدا کنن یا اونو ضد یهود و مخالف حیات سیاسی یهودا بخونن.
قرار گرفتن عیسی بین این مطرودین جامعه، فرصت خوبی واسه منتقدا بود تا اونو دوست گناهکارا بخونن. این لقبیه که خوب میتونستن بهش بچسبونن، چون بر خلاف مذهبیا، اون گناهکارا رو دوست داشت.
این پاسخ عیسی بهشون بود: بیماران احتیاج به طبیب دارند، نه تندرستان. اومدم تا خطاكاران را دعوت کنم، نه پرهیزكاران را.
جواب عیسی، هر کی رو میتونست به فکر ببره!!! نمیدونیم اونها چه جوابی داشتن که به این حرف عیسی بدن ولی ممکنه با خودشون فکر کرده باشن که شاید ما هم با اون گناهکارا فرقی نداشته باشیم؟ ممکه متوجه شده باشن که شاید ظاهراً بهتر از بقیه باشن ولی باطنشون چطور؟
عیسی واسه کسایی اومد که طعم دوری از خدا رو چشیدن، میدونن که نسبت به خدا، چقدر گناهکارن. رحمتی که مذهبی ها نداشتن، عیسی داشت و این بود باعث جذب و تغییر زندگی کسائی مثل متی میشد.
-
- 10 Episode
- Mark 2:18-22 | Book of Mark 2 : 18-22
نص:
قبل از اینکه بخوایم شروع کنیم خوبه که بدونیم تنها روزی که توی تورات برای روزه گرفتن ذکر شده، روز کفاره، تو ۱۰ام ماه هفتم بود و سایر روزههایی که یهودیان میگرفتن، بخاطر سالگرد وقایع مختلف مثل تخریب معبد و چیزای دیگه بود که چیزی به عنوان دستور توی تورات ذکر نشده ازش. این روزهای هم که تو این بخش فریسیها و شاگردای یحیی دارن با عیسی در موردش صحبت میکنن، دستور شریعت نبود و گرنه عیسی هم بدون شک بهش اهمیت میداد، بلکه این از روزههای مستحبی بودش که افراد مذهبی میگرفتن. همونطوری که تو داستان فریسی و باجگیر توی معبد میخونیم، فریسیها معمولاً ۲ روز تو هفته رو، روزه میگرفتن، روزهای پنجشنبه و دوشنبه، چون اعتقاد داشتن روزی که موسی به بالای کوه سینا برای گرفتن شریعت رفت، پنجشنبه بود و اگه یادتون باشه، همه قوم روزه گرفته بودن و بعد از ۴۰ شبانه روز، وقتی برگشت، روز دوشنبه بود، بخاطر همین این ۲ روز رو مقرر کرده بودن برای روزه گرفتن.عیسی خودش رو داماد میخونه چون توی عهد عتیق، قوم خدا، نقش عروس رو داشت و خداوند در نقش داماد بود. اینو توی کتاب هوشع و بخش های دیگه عهد عتیق خوب میشه دید.
تو یوحنا ۳: ۲۶ به بعد میخونیم که یحیی قبل از دستگیری اش به شاگرداش میگه که عیسی داماده خودش فقط دوست اونه که توی شادی داماد شریکه. حالا که یحیی به زندان افتاده، شاگردای یحیی حرف استادشون رو فراموش کردن و عیسی با این جمله به شاگردای یحیی تعلیم یحیی رو یادآوری میکنه و هم به فریسی ها، غیر مستقیم خودش را معرفی میکنه.
-
- 11 Episode
- Mark 2:23-28 | Book of Mark 2 : 23-28
نص:
اما موضوع چیه که این سبت اینقدر مشکل آفرین شده برای یهودیا؟
سبت، روزه شنبه یهودیان است و روزیه که تو اون، نباید کاری انجام بدن و باید وقت خودشون رو به استراحت و شرکت در مراسم مذهبی میزاشتن چون در تورات نوشته شده که خدا تو ۶ روز جهان رو خلق کرد و در روز ۷ رو سبت قرار داد و اصطلاحاً خدا، آرامی گرفت و اون رو هم برای انسانها مقرر کرد که ۶ روز کار بکنن و روز هفتم استراحت کنن. این دستور چهارم از ۱۰ فرمان هستش که توی کتاب خروج فصل ۲۰، انجام دادن هر کاری رو منع کرده و توی فصل ۳۵ مشخصا میگه کسی که توی روز سبت کار میکنه، باید کشته بشه چونکه حرمت اون روز و دستور خدا رو شکسته. اما آیا کمک کردن به دیگران یا خوبی کردن هم جرم محسوب میشه؟
توی تثنیه ۲۳ نوشته که هرگاه به کشتزار کسی داخل میشويد، میتوانید با دستتان خوشهها را بچینید و بخورید، ولی نباید از داس استفاده کنید. پس مشکل فریسیها چیه؟
اعتراض فریسیان این بود که اونا، با اینکار، دارن قانون روز سبت رو میشکنن چون کندن گندم، مثل درو کردنه، سائیدن گندمها واسه جدا کردن پوست هم مثل آسیاب کردن. اونا اینجوری تفسیرش کرده بودن. با این تفسیر، پس شاگردا نه تنها داشتن درو میکردن، بلکه با دستاشون هم داشتن گندمها رو آسیاب میکردن.
و این یه گناه جسورانه و یک سرپیچی عمدی بود از دستور شریعت.
این معلمین سختگیر، تورات رو واسه کسی تفسیر میکردن که صاحب تورات و شریعته، از سبت با کسی صحبت میکنن که صاحب روز سبت هستش. با اینکه سبت روز آرامی گرفتنه، میبینیم که عیسی میگه که پدر من هم داره کار میکنه و من هم کار میکنم.
این افراد رحمت و محبت رو از کسائی که عیسی اونا رو محبت میکنه، دریغ میکنن و میخوان با نگه داشتن تفسیرهای انسانی، رضایت و ترسشون از خدا رو نشون بدن و فراموش کردن که خداوند بهشون گفته بود که رحمت را دوست دارم و پسندیدم نه قربانی رو و نگه داشتن ظاهری شریعت رو. احترامی که اونا برای خدا قائل بودن، کافی نبود چونکه بجای محبت کردن خدا، قوانینی رو وضع کرده بودن که اینقدر خشکه که دیگه نمیشه خدای پر از محبتو از توش شناخت. فراموش کردن که محبت کردن خدا و محبت کردن انسانها، جز بزرگترین دستورات توراته.
-
- 12 Episode
- Mark 3:1-6 | Book of Mark 3 : 1-6
نص:
چرا عیسی با اینکه میدونست مذهبیها نسبت به این روز اینقدر حساسیت دارن، این کارو انجام میده؟
مریضیهای مختلفی بودن که عیسی اونا رو شفا داده بود، ولی شفاهایی که تو روز سبت بود، پذیرشش برای مذهبی ها، سختتر بود یا حتی غیر ممکن چون موضوع اینه که: اون رو توی روز سبت انجام داده بود چرا که کسی اجازه نداره کاری تو اون روز انجام بده. باز هم اصل این موضوع مربوط میشد به تعالیم که نسل به نسل توسط رابیها یا تلمود بهشون به ارث رسیده که حتی شفا گرفتن یا شفا دادن رو هم کار کردن حساب میکردن مثلا اگه به لوقا ۱۳ آیه ۱۴ نگاه کنیم، میبینیم که رئیس کنیسه میگه: «شش روز تعیین شده است که باید کار کرد، در یکی از آن روزها بیایید و شفا بگیرید، نه در روز سبت.»
شفاهای معجزه آسا، خیلی معدود اتفاق میفتاد و سالها بود که پیامبری معجزات و شفاهایی انجام نداده بود و بخاطر همینه که شفا پیدا کردن یا شفا پیدا کردن رو هم بخشی از فعالیت دکترا در نظر میگرفتن. الان، اگه ما مریض بشیم، میتونیم به داروها و قرصهای زیادی دسترسی داشته باشیم اما در قدیم برای تهیه کردن این دارو، مجبور بودن گیاها یا چیزهای مختلفی رو جمع آوری کنن و آسیابشون کنن و دارویی رو تهیه کنن که یا باید میکوبیدن یا نرم میکردن و این، کار کردن محسوب میشد. از آنجا که هر نوع کاری توی روز سبت ممنوع بود، پس برای عیسی هم شفا دادن رو کار کردن محسوب میکردن.
-
- 13 Episode
- Mark 3:7-19 | Book of Mark 3 : 7-19
نص:
معجزهها به حدی زیاد بود که هر کی بیماری داشت، دنبال این بود که خودشو به اون برسونه و یه لمس کافی بود که شفا پیدا کنه. هیچ وقت توی اسرائیل همچین چیزی با این شدت دیده نشده بود، زمان الیاس نبی و الیشع، معجزههای زیادی اتفاق افتاده بود ولی چیزی که الان داشت اتفاق میفتاد رو نمیشد با پیامبرای قبل مقایسه کرد.
هنوز عیسی بینشونه که شاگردا رو برای موعظه و خدمت میفرسته،جلوتر میبینیم که زمانی که شاگردا برمیگردن، حیرت کردن که چطور به اسم عیسی، بیماران را شفا میدادن و دیوها را اخراج میکردن.
این همون چیزی بود که انبیا در موردش پیشگویی کرده بودن که اومدن پادشاهی خدا، چقدر پر جلاله و این پادشاهی چقدر نزدیکه
توی اناجیل، افرادی رو میبینیم که میخواستن با عیسی باشن، مرد ثروتمند فصل ۱۰ یا کسی که از عیسی میخواد بهش فرصت بده تا به خانوادهاش رسیدگی کنه ولی این اتفاق براشون نیفتاد. عیسی کسایی رو برای کار خودش انتخاب کرده بود که حاضر بودن هر بهایی رو برای بودن با اون پرداخت کنن یا همونجوری که عیسی گفت، صلیبشون رو بردارن و راه بیفتن. از بین هزاران هزار نفری که پشت عیسی راه افتاده بودن، کسایی بودن که کنجکاو بودن یا کسایی که بخاطر نیازهاشون اونو همراهی میکردن یا حتی بیایمان، ولی موندن با عیسی بود که ارزش داشت نه اینکه نیازها یا کنجکاویهاشون ارضا بشه.
-
- 14 Episode
- Mark 3:20-30 | Book of Mark 3 : 20-30
نص:
اخراج کردن ارواح بد از افراد، چیز جدیدی نبود. یهودیا با اون آشنایی داشتند و عدهای هم تو این کار تخصص داشتن. جدا از چیزی که عهد جدید اشاره میکنه که عدهای از معلمین شریعت این کار رو انجام میدادن، تو دست نوشتههای که کشف شده هم میبینیم مثلاً، یوسیفس، تاریخ نگار قرن یکم، در مورد اخراج کردن ارواح شریر، روشهایی مثل سوزوندن گیاهای خاص یا فرو کردن شخص دیو زده تو آب رو مثال میزنه که روشهایی بود که تو اون زمان رایج بود یا مطالبی که توی طومارهای قمران پیدا شد، از روشهای مشابهی صحبت میکنه که برای اخراج کردن روحهای بد و حتی خیلی از بیماری رو اعتقاد داشتن این روحهای باعث و بانیاش هستن.
حالا عیسی،بدون نیاز به ورد خواندن یا چیزی رو دود کردن و …. فقط به روحهای شریر، دستور مبده و اونا بدون مقاومت، فرار میکردن.
این موضوع اینقدر خارق العاده بود که با هیچ کدوم از روشهای اونا سازگار نبود و از طرفی هم نمیخواستن قبول کنن که عیسی، همون مسیح موعوده چون اونوقت دیگه بهانهای نداشتن که بهش ایمان نیارن.
شاید عنوان گناه نابخشودنی، خیلی سنگین باشه ولی چیز ترسناک اینه که گناهی از کسی سر بزنه که قابل بخشش نباشه. دیدگاهها و تفسیرهای مختلفی از کفر به روحالقدس هستش و وقتی به متن نگاه میکنیم، به دور از هر تفسیر یا برداشت روحانی، شاید قابل فهم ترینش این باشه که همانطوری که کاتبا و فریسیها کارهای عیسی و روحالقدس رو دیدن و با آگاهی و فهم، اون رو به شیطان نسبت دادن، این چیزی هستش که دیگر قابل بخشش و عفو نیستش.
-
- 15 Episode
- Mark 3:31-35 | Book of Mark 3 : 31-35
نص:
احترام به والدین، یکی از ۱۰ فرمان بوده که حتی اگه فرزندی،به والدینش بی احترامی میکرد، میتونست جون خودش رو از دست بده ولی در مورد عیسی میبینیم حتی زمانی که روی صلیب بود، به فکر مریم بوده و اون رو به یوحنا میسپره تا از مریم مثل یه مادر، محافظت کنه.
این صحبت عیسی تو جمع، بارها واسه من یه تسلی بود که چقدر داشتن ارتباط و نزدیکی با افراد خداترس و کلیسا میتونه واسمون اهمیت داشته باشه که حتی ممکنه نزدیکتر یا مهمتر از ارتباط صرفاً ژنتیکی مون باشه. روزی ممکنه خانوادهآمون همراهمون نباشه چه توی زندگی چه توی مسائل روحانی ولی همیشه کسائی رو میتونیم تو زندگی روحانیمون کنارمون داشته باشیم که حتی ممکنه از پدر مادر یا برادر و خواهر برامون صمیمی تر باشن.
درسته که ما توسط والدینمون روی زمین آمدهایم ولی این به اون معنی نیستش که خانواده، صاحب ما هستن.
ما به خدا تعلق داریم و خانواده، از مهمترین چیزهاییه که میتونیم روی این زمین داشته باشیم. تا یه زمانی، ما امانتی هستیم که خداوند، به والدین ما بخشیده و همینطور فرزندان ما، امانتهایی هستن که مسئولیتشان با ماست ولی نهایتاً، روزی جدا میشویم و خودمون مسئول کارهامون و رابطهامون با خداوند خواهیم بود و عمل کردن به خواست خداوند، ارجحیت داره بر هر چیز دیگهای حتی نظر خانواده.
-
- 16 Episode
- Mark 4: 1-9 | Book of Mark 4 : 1-9
نص:
این مثل عیسی، به شاگردها و به ما اینو یاد میده که واکنش افراد نسبت به شنیدن پیام انجیل، همیشه یکسان نیستش و همه این تشنگی یا نیاز به نجات رو به یه اندازه حس نمیکنن. این میتونست به شاگردا و امروز به ما این پیام رو بده که انتظار اینو نداشته باشین که همه چیز اونجوری که ما دوست داریم، پیش بره چون ملکوت و پادشاهی خدا، قرار نیست با استانداردهای ما پیش بره بلکه به قانون و استاندارد خدا.
به لطف کتاب مقدس و روحالقدس و منابعی که تو دسترسمون داریم، فهمیدن و درک کردن بخش های زیادی از کتاب مقدس، آسون شده ولی زمان عیسی، نه روحالقدس به افراد داده شده بود، نه انجیل تو دسترسشون بود و حتی عهد عتیق رو به راحتی تو دسترس نداشتن.
بر خلاف بیشتر تعالیم و مثلهای عیسی، این مثل اشارهی مستقیمی به پادشاهی خدا نمیکنه و بدون شک افرادی که داشتن این داستان رو میشنیدن، براشون گیج کننده و مبهم بود از خودشون میپرسیدن، منظور عیسی چی میتونسته باشه؟ آیا پسر یوسف نجار، میخواد از کشاورزی اینبار چیزی یادمون بده؟ شاگردا هم با بقیه فرقی چندانی نداشتن تا وقتی که آیههای بعد رو میبینیم که این داستان رو براشون تفسیر میشه.
این مثال، نشون میده که پذیرفتن عیسی، فقط با یه جواب سرسری، زیاد امکان پذیر نیست. این دعوت، به خیلیها موعظه شد و میشه و خیلیها جواب مثبت میدن، ولی با پذیرفتن و موندن در عیسیه که میشه رشد کرد و ثمر آورد وگرنه از بین رفتن بذری که پاشیده شده، احتمالش خیلی زیاده.
بذر یا پیامی که تو زمینها ریخته میشه، یکی بود اما کیفیت پاسخ افراد و آمادگی پذیرش انجیل بود که متفاوت بود. سه تا از این ۴ زمین، زمینهایی هستن که نهایت بی حاصل میمونن با اینکه هر ۴ زمین، یک پیام رو دریافت کردن و یک بذر رو گرفتن، اما فقط یکی از اونها بود که ازش محصول به دست میاد.
زندگی و رفتار مائه که نشون میده پیامی که تو دل ما کاشته شده رو چجوری پذیرفتیم و چطور بهش پاسخ دادیم
-
- 17 Episode
- Mark 4: 10-20 | Book of Mark 4 : 10-20
نص:
تو مزامیر پیشگویی شده بود که مسیح با مثالها تعلیم میده و اشعیا ۶: ۹، فصل ۴۳، فصل ۴۴، از زمانی صحبت میکرد که افراد هشدار خداوند رو میشنون یا میبینن اما نمیفهمن، بارها این هشدارها داده شده اما قوم اسرائیل هنوز هم خواب بودن و گوش و چشمای سنگینی داشتن تا نفهمن چرا که آنقدر نسبت به کلام خدا سرسختی کرده بودن تا دیگه قدرتش رو نداشتن که بتونن اونو تشخیص بدن یا بفهمن. حالا با گذشت این همه سال، عیسی باز هم اومده و هشدار میده که گوش های قوم اسرائیل سنگین و بسته شده و باز هم قادر نیستن درک کنن تا توبه کنن و از گناهاشون برگردن
وقتی به این زمینها نگاه کنیم، نمیتونیم بگیم که فقط زمین چهارمی، بدون مشکل بوده که تونسته ثمر بیاره، چون دانههایی که ثمر میارن هم مثل بقیه دانههایی که تو زمینهای دیگه افتاده بودن، زیر نور شدید خورشید یا کم آبی یا بارندگی و گاهاً سرما قرار میگرفتن مثل ایماندارانی که گاهاً ممکنه تو شرایط مشابهی قرار میگیرن مثل جفاها، بستهشدن کلیساها، دستگیری یا از دست دادن شغل ولی چیزی که هست، اینه که در زمان سختیها، عکسالعمل ما چی میتونه باشه؟ آیا مثل زمین دوم و سوم، خیلی سریع جا میزنیم یا میزاریم که مشکلات و سختیها، ما رو اینقدر مشغول کنن تا فراموش کنیم چه برکتی تو قلبهای ما کاشته شده یا اینکه مثل زمین چهارم بعد از تحمل زحمتهای مختصر، محصولی رو میاریم که برزگر یا خداوند از اون شادی کنه؟
وقتی داشتم این پیام آماده میکردم، به خودم گفتم ثمرهای که تو این داستان داره راجع بهش صحبت میکنه، تو زندگی ما چی میتونه باشه؟ آیا این فقط مربوط میشه به کسائی که بشارت رو از ما میشنون یا مربوط میشه به کاری که روحالقدس هم تو زندگیمون انجام میده؟ تا چندین سال ابتدائی ایمانم، به خودم میگفتم که تو به خیلیها در مورد مسیح و کاری که وسات کرده، بشارت دادی ولی فقط چند نفر ایمان آوردن ولی فلانی رو نگاه کن که با ایمان آوردنش، چندین خانواده زندگیشون عوض شده یا چقدر افراد از طریقشون ایمان آوردن.
راستش، مدتها شرمنده بودم چون همچین حسی داشتم که نتونستم افراد زیادی رو به سوی مسیح هدایت کنم و ثمر خیلی کمی داشتم ولی خبر خوب اینه که بعد از مدتیها فهمیدم که این همه اون ثمری نیستش که انجیل مد نظرشه.
-
- 18 Episode
- Mark 4:21-25 | Book of Mark 4 : 21-25
نص:
مثلهای پادشاهی خدا، جاهی مختلفی از انجیل متی و لوقا اومده ولی توی مرقس، فقط تو فصل ۴ که میتونید اون هم چند تاش رو ببینید، چون مرقس بیشتر روی کارهای عیسی تمرکز کرده بود تا به تعالیش.
بخاطر شرایط مختلفی که قوم اسرائیل داشتن علیالخصوص شرایط سیاسیشون، یهودیا دیدگاه های مختلفی از پادشاهی خدا داشتند. روحانیون یه انتظار و نظر داشتن، مردم عادی هم انتظار و نظر دیگهای داشتن ولی پادشاهی خدا واسه عیسی شکل دیگهای بود که با این تفکرات انسانی، یکی نبود
پادشاهی خدا یا تعلیمی که شاگردا گرفته بودن، قرار نبود به صورت انحصاری در اختیار شاگردا باقی بمونه، هدف این بود این تعالیم، همه جا برده بشه همونطوری که تو کتاب اعمال رسولان میبینیم چطور زندگی افراد تغییر میکنه. این نور توسط رسولان، همه جا برده شد و این کاریه که امروز به ما داده شده. رفتار و صحبتهای مائه که میتونه اون نور رو نشون بده.
۲ هزار سال پیش شاگردا و امروز ما باید مثل یک چراغ روشنایی بدیم. دنیائی که توش داریم زندگی میکنیم، هر روز بیشتر سعی میکنه تا تعالیم و اسم عیسی رو از بین ببره. اگر نور عیسی رو بخوایم پنهان کنیم، چی نصیب ما میشه و چی نصیب کسایی که دوستشان داریم یا هنوز نجات رو به دست نیاوردن!!!؟؟؟
این مثل عیسی، با یه جمله به پایان میرسه اگر گوش شنوا دارید، بشنوید. این قسمت تو پایان چند مثل دیگه تو متی و مرقس هم میتونیم ببینیم که جدا از هشداری که به مردم و شاگردها میده، میخواد که فقط یه شنونده نباشیم بلکه چیزی رو که براش خونده شدیم و یاد گرفتیم را انجام بدیم.
-
- 19 Episode
- Mark 4:26-34 | Book of Mark 4 : 26-34
نص:
شاید نتونیم ببینیم افرادی دارن توبه میکنن یا دارن زندگیشون رو به خداوند میسپرن ولی این چیزیه که خداوند میبینه که چطور افراد دارن ایمان میارن و زندگیشون عوض میشه مثل زمانی که الیاس نبی، ناامید شده بود چون خداترسی نمیدید ولی خداوند میدانست که ۷ هزار نفر هستند که هنوز وفادار باقی موندن.
چه بدانیم و چه نه، به عنوان یه مسیحی،ما همیشه داریم بذر انجیل رو میپاشیم. ممکنه شاید فکر کنیم بعضی از این بذرها بنظر ما بی ثمر باشن ولی تو زمان خودش، شروع به رشد میکنه. خیلی از صحبتهایی که میکنیم یا کارایی که انجام میدیم، تو ذهن مردم باقی میمونه و روزی اونو به یاد میارن.
دانه خردل هم همینطوره، موضوع این نیستش که این دانه، کوچکترین دانه هستش چون دانه دیگهای هم هستن که از اون ریزترن ولی در واقعیت میخواد اینو به یاد ما بیاره که با اینکه این دانه، شاید به نظر کوچیک و ناچیز به حساب بیاد، ولی وقتی رشد میکنه، دیگه قابل مقایسه با چیزی که اول بوده، نیست. اگر بخواین که روز و شب کنار این بذر بشینین تا ببینین کی رشد میکنه، خودتون رو خسته میکنید، کار خدا هم در ما و در پادشاهیاش همینطوره، رشد اون، یک رشد تدریجیه که شاید نتونیم تا روزها یا سالها چیزی ازش ببینیم ولی اتفاقی که میفته، اگه میشد اونو مثل یه فیلم، رو دور تند ببینیم، میتونستیم تغییرات زیادی رو به چشممون ببینیم. کافیه خسته نشیم و دعوتی که داریم رو فراموش نکنیم چون در وقتش، ثمره اون رو خواهیم دید.
-
- 20 Episode
- Mark 4:31-45 | Book of Mark 4 : 35-41
نص:
گاهی طوفانها وقتی شروع میشن که مثل یونس، نا اطاعتی میکنیم و گاهی، بخاطر اینکه اطاعت میکنیم، این طوفانها شکل میگیرن مثل وقتی که شاگردا به گفته عیسی عمل میکنن و سوار کشتی شدن تا به سمت دیگر برن.
جالبه که باد و طوفان نتونسته بودن عیسی رو بیدار کنن، موجهایی که به کشتی میخوردند هم همینطور یا صحبتها و کلنجارهای شاگردا، ولی وقتی درخواست کمکشون بلند میشه، عیسی بیدار میشه. مثل مادریه که تو تمام شلوغی ها، درخواست کمک فرزندش رو میشنوه و به دادشون میرسه.
عیسی، طوفان رو طوری خطاب قرار میده که انگار نیروئی هستش که به ضد او و شاگردانش بلند شده.
چند بار تو این فصل دیدیم که عیسی به شاگردان و شنوندهها گفت که هشیار باشید که چه میشنوید و در پایان همون روز، شاگردان گفتههای عیسی را فراموش کردن که به آنها گفته بود که به سمت دیگر دریا برویم. امکان نداشت که اونا غرق بشن چونکه گفتههای عیسی، حتما انجام میشد چنانکه در این مدت که شاگردا باهاش بودن، هر چیزی که عیسی گفته بود، انجام شده بود. بخاطر اینه که بیایمانی شاگردا سرزنش میشه چون به حرف عیسی ایمان نداشتند.
وقتی ما امنیت و موفقیت توی زندگیمون داریم که مسیح رو همراه خودمون داشته باشیم. معجزه وقتی اتفاق میفته که تمام تلاشهای ما بی نتیجه بوده و فقط از دست خداوند کاری برمیاد، اون موقعست که دست خدا رو میشه به خوبی دید و قدرتش رو حس کرد. زمانی که شاگردها از تلاشهاشون ناامید شدن، سراغ عیسی رفتن و اونموقع بود که آرامش پیدا کردن.
-
- 21 Episode
- Mark 5:1-20 | Book of Mark 5 : 1-20
نص:
عیسی به منطقهای میره که عمده اونا غیر یهودی بودن برای اینکه که یه نیازمند رو کمک کنه حتی به قیمت اینکه شب تو دریا باشن یا خودش و شاگردها دچار طوفان بشن.
این نشان میده که جان یک انسان، چقدر برای عیسی با ارزش بود حتی با اینکه ۲ هزار حیوان تلف شدن. اما ارزش جان یک انسان بالاتر از اون حیوانا بود. با اینکه قایقهای دیگه و انسانهای دیگه هم دنبال اون توی اون دریا طوفانی راه افتاده بودن، ولی عیسی برای یکی از گوسفندان گمشده یا گرفتارش، حاضر شد همه این کارها را انجام بده و بعد باز به شهر خودش برگرده تا خدمتش رو ادامه بده.
اینکه چرا این شخص دچار دیو زدگی شده بود رو ما نمیدونیم ولی متی فصل ۱۲ میگه که چون روح، از کسی خارج میشه، باز برمیگرده و اگر جایی باز برای خودش پیدا کنه، با تعداد بیشتری اینبار برمیگرده. تو این داستان ما با یه سپاه طرفیم که تو اصل یونانی میگه لژیون که ۶۰۰۰ سرباز ارتشی رو میگفتن یه لژیون و بنظر میاد این روحها واسه ادامه زندگیشون، نیاز دارن تا تو جسمی زندگی کنن و خودشون رو مخفی نگه دارن تا روزی که روز داوری برسه.
شریر سعی میکنه از بین ببره، خراب کنه و ویرانی به بار بیاره، ولی خداوند، آرامش میاره و شفا میبخشه.
خوکها، بدون شک منبع درآمد بزرگی واسه مردم اون منطقه بودن ولی جای تاسفه که، بجای پذیرش عیسی، خواستن که اونجا را ترک کنه. نجاتی که اینقدر بهشون نزدیک بود، بخاطر دنیا دوستی، رد کردن. اگه پایان این داستان رو با داستان زن سامری و مردمی که تو اون شهر زندگی میکردن توی یوحنا مقایسه کنیم، میبینیم چقدر پایان این ۲ شهر غیر یهودی، متفاوته.
-
- 22 Episode
- Mark 5: 21-43 Part 1 | Book of Mark 5 : 21-43
نص:
امروز آیههای ۲۱ تا ۴۳ بدون در نظر گرفتن آیات ۲۵ تا ۳۴ بررسی میکنیم و تو پادکست بعدی، به این آیات برمیگردیم در مورد زنی که خونریزی داشت.
تو فصل ۲ و ۳ دیدیم که تعالیم و شفاهای عیسی تو منطقه جلیل به مذاق مذهبیون زیاد خوش نیومده بود و مخالفتهاشون رو خیلی جدی با عیسی شروع کرده بودن. بدون شک فشارهایی هم برای برخورد با عیسی و تعالیمش بین فریسیان و صدوقیان اون منطقه و کنیسهها راه افتاده بود و یایروس کجا زندگی میکرد؟ تو همون منطقه. از طرفی همه جا هم صحبت از معجزات و شفاهای عیسی بود و واسه پدری که تنها فرزندش رو به مرگه، تنها انتخابی که مونده بود این بود که دست به دامن عیسی بشه.
این موقع بود که عیسی اجازه نداد که ایمان یایروس از بین بره. زبان یونانی، مفهوم جمله ایمان داشته باش رو اینطوری میرسونه که ایمان خودت رو همچنان هم حفظ کن. عیسی ایمان این پدر رو تقویت کرد چون حتی ایمان هر چقدر هم کم باشه،خداوند اونو میبینه و براش اهمیت قائله
وقتی جلوتر میریم میبینیم زمانیه که عدهای حرف عیسی را به تمسخر میگیرن زمانی که عیسی میگه این دختر خوابیده. این نشون میده چقدر این افراد به خودشون اعتماد داشتن و چقدر به عیسی بی ایمان بودن. خیلی افراد ممکنه ایمان ما رو به سُخْره بگیرن یا بهش بخندن چرا که بنظرشون غیر منطقی میاد مثل همین افرادی که داشتن به صحبتهای عیسی میخندیدند، چون ایمانی بهش نداشتن. افراد بی ایمان، نمیتونن مسائل روحانی رو درک کنند ولی ما میتونیم ایمانمون رو مثل یایروس حفظ کنیم هر چند هم شرایط به ضد ما باشن، خداوند میتونه هر غیر ممکنی رو ممکن کنه.
اسم یایروس، به معنی کسیه که خدا اون را تعلیم داده. اون عیسی را شناخت و عهد جدید، هیچ رابی یا کاهنی را معرفی نمیکنه که با این فروتنی به پاهای عیسی بیفته از اون کمک بخواد.
مصیبتها و مشکلات، میتونن باعث برکت ما بشن اگه اونا ما رو به مسیح نزدیکتر کنن.
-
- 23 Episode
- Mark 5: 21-43, Part 2 (5:24-34) | Book of Mark 5 : 24-34
نص:
از لحاظ شریعت، هر کسیو لمس میکرد، نجس میشد و اون شخص باید غسل میکرد تا پاک شه. با این وضع نه همسری مبتونست داشته باشه نه آینده یا خانوادهای. شاید حتی مدت زیادی بود که تنها مونده بود چون هر چیزی که حتی لمس میکرد، نجس میشد. پس کسی حاضر نبود که بخواد با یه همچین کسی زندگی کنه که دائماً بخواد بخاطرش طهارت بگیره.
قدرتی که اون زن را شفا داده بود، تو لباس عیسی نبود بلکه تو خود عیسی مسیح بود و ایمانی که اون زن به عیسی داشت.یه بار یه موعظهای داشتم میشنیدم در مورد این زن که واعظ میگفت بخشی که اون زن از لباس عیسی لمس کرده بود، بخش مقدس از لباس یهودیا بوده که با رشته آبی و سفید بافته میشد که نمادی بود از دستورات تورات و اسم یهوه و این بخش بود که این زن لمس کرد و با ایمانی که به عیسی داشت، تونست شفا پیدا کرد
تو تاریخ کلیسا، نمونههای دیگه ای هم بوده که افراد با لمس کردن لباس و چیزهای دیگه شفا پیدا کرده بودن مثلاً اگه به اعمال رسولان نگاه کنین فصلهای ۵ یا ۱۹ میبینیم که این اتفاق برای پطرس و پولس هم میفته ولی کتاب مقدس این رو تائید نمیکنه که باور داشتن به لباس و دست زدن و اینجور چیزائه که میتونه شفا بده بلکه اینو بهمون یاد میده که تو اسم عیسی قدرته و ایمان داشتن به این اسمه که شفا میده همونطوری که اشعیا ۷۰۰ سال قبل از عیسی گفت اون کسیه که دردهای ما را به خودش گرفت و با زخمهاش ما رو شفا داد.
اگه دستمون رو روی هر صفحه از انجیل بزرایم، میتونیم ضربان قلبش و رحم و محبتش رو که نسبت به ما داره، حس کنیم که چقدر با محبت و بدون هیچ حد و مرزی ما رو دوست داره. این محبت بود که باعث شده این افراد از همه طرف بهش جذب بشن و بخوان در کنارش باشن.
-
- 24 Episode
- Mark 6:1-6 | Book of Mark 6 : 1-6
نص:
الان که به شهر خودش توی ناصره برگشته، عیسیائی که سالها میشناختنش یا تو همسایگیاش زندگی میکردن، الان میبینن که عدهی زیادی شاگرد داره یا تعلیم میده یا معجزاتی ازش سر میزنه که از یه پسر نجار بعیده. دوست نداشتن بپذیرن که سالها همچین کسی، تو همسایگیشون زندگی کرده و همچین شخص بزرگی بوده. کودکاش رو دیده بودن و میدانستن که تحصیلات الاهیاتی نداشته یا شاگرد شخص شناخته شده ای نیست و تا همین مدتی پیش، داشته بینشون زندگی میکرده. ولی وقتی شروع به تعلیم دادن میکنه و معجزههایی انجام میده، اون موقع است که حاضر نمیشن اون رو مثل یک نبی بپذیرن.
تا اون روز معجزههای زیادی تو استان جلیل از عیسی سر زده بود و خیلی ها اون رو به چشم دیده بودن و همینطور صدای این معجزات، تو تمام استان جلیل پیچیده بود، ولی غرور و خودخواهیشون، باعث شد که نخوان اون رو بپذیرن. بخاطر همین بی ایمانی، مثل شهرهای دیگه، مردم به سمت عیسی نمیان تا پیامش رو بشنون و ازش شفا بگیرن.
شاید بشه گفت این بخشی از نبوتی بود که شمعون پیر، تو معبد به مریم در مورد عیسی گفته بود که: «این کودک برای سقوط و یا سرافرازی بسیاری در اسرائیل تعیین شده است.
رد کردن عیسی، باعث شد که اون به روستاهای اطراف بره و آنها از عیسی بهره ببرن. همونجوری که مزمور ۱۰۹ میگه: چون برکت را نمیخواستند، از او دور شد و برکت عیسی به روستاها و شهرهای اطراف رسید.
فکر کنم خیلی از ما، تجربه مشابهی داریم از خانواده یا دوستا و آشناهامون، که باوری به ایمان یا خواندگی ما نداشتن یا حتی ممکنه باعث زحمتهایی هم برای ما شده باشن. این بخش تشویق خوبی برامونه که همینطوری که با عیسی مخالف شد و نپذیرفتنش، ممکنه برای ما هم پیش بیاد ولی این موضوع تو اراده و ملکوت خدا، خللی ایجاد نمیکنه
-
- 25 Episode
- Mark 6: 7-13 | Book of Mark 6 : 7-13
نص:
تو دوران عیسی، خیلی از فیلسوفا و معلمها، شهر به شهر دقیقاً همینطوری میرفتن تا تعلیم و دیدگاهشون رو همه جا پخش کنن و مردم این افراد رو به روشهای مختلفی حمایت میکردن یا از لحاظ مالی یا جایی واسه زندگی کردنشون یا غذا و لباس. همونطوری که بعداً تو کتاب اعمال میخونیم که پولس تو افسس تو یه مدرسهای میمونه و مدتها تعلیم میداد و یا بارها از کلیساها یا افراد دیگه حمایت مالی شده بود.
شاید زندگی کردن تو همچین شرایطی الان واسه ما، غیر ممکن به نظر بیاد ولی همچین چیزی اونموقع خیلی عادی بود.
وقتی عیسی شاگردها رو میفرسته و بهشون میگه با خودشون حتی وسایل ضروری رو همراهشون نبرن، چون خود عیسی اونها رو با معجزهها و شفاها حمایت میکرد.
وقتی عیسی، به شاگردا میگه که چیزی با خودتون برندارید، برای اینه که خدمتی که به افراد سپرده، با مرگ و زندگی مردم سر کار داشت، پس نیازی نبود که برای بشارت و نجات دادن جانها، فکر خودشون رو غذا و راحتی و رفاه و اینجور چیزها مشغول کنن یا بخوان رفتار دنیا دوستی داشته باشن.
عیسی وعده داده که به فکر پادشاهی و عدالت خدا باشید و چیزهایی که نیاز دارید، خداوند بهمون خواهد بخشید. حتی بیشتر از اون چیزی که نیاز داریم.
خیلی از سازمانهای میسیونری یا مسیحی، مبشرها و میسیونرها رو حمایت مالی و روحانی میکنن تا اونها رو تو خدمتشون بتونن حمایت کنن.
اگه شرایط اینو نداریم که بشارت رو به جاهای مختلف ببریم، شاید بتونیم از مبشرها و خادمین حمایت کنیم تا تو کار بشارت، همراهشون باشیم.
-
- 26 Episode
- Mark 6:14-29 | Book of Mark 6 : 14-29
نص:
فصل ۱ خواندیم که بعد از بازداشت یحیی، عیسی به جلیل میره و بشارت پادشاهی خدا رو ادامه میده و یحیی تو شرق اردن منطقهای به اسم بیت عَبْرَهْ خدمت میکرد و اگه به نقشه اسرائیل زمان عیسی نگاه کنید، این بخش، قسمتی از استان پیریه بود که هرود انتیپاس علاوه بر جلیل، اونجا هم حکومت میکرد.
هرودیا، همسر سابق فیلیپ، نوه هرود بزرگ بود که سودای قدرت گرفتن داشت و میدونست که انتیپاس، مرد دمدمی مزاجیه که واسه یحیی احترام قائله و ممکنه با توبیخ یحیی، انتیپاس دست از هرودیا بکشد و به همسر سابقش برگردد و اینجوری هرودیا قدرت رو از دست میداد چون دیگه نه میتونست پیش انتیپاس باشه و نه میتونست پیش فیلیپ باشه و بخاطر همین هم زمانی که دخترش در برابر هرود میرقصه، بهترین فرصت بود تا از دست یحیی راحت بشه.
از طرف دیگه، همسر قبلی انتیپاس از خاندان پادشاهی نباطیان که از عربهای شرق اردن بودن، که منطقهای بیابانی بود و این طلاق، باعث شده بود که اختلافاتی بین انتیپاس و نباطیها پیش بیاد.
یحیی بدون هیچ ترسی، تا الان ریاکاری رهبرای مذهبی رو توبیخ کرده بود و حتی اونا رو افعی زاده خونده بود و همه رو به توبه و زندگی خداترسانه میخوند. پس نباید در برابر گناه انتیپاس هم سکوت کنه چون این موضوعی که کل اسرائیل داشتن راجع بهش حرف میزدن.
حکومتها یا سیاست مدارائی یا افراد ظاهراً مذهبی که هر کاری دوست دارن انجام میدن و هر اعتراضی رو ساکت میکنن. یا گناهایی که تا چند سال پیش حتی صحبت کردن ازش، تابو بود، میبینیم که امروز چقدر رواج پیدا کرده و یا ممکنه بعضی از کلیساها یا رهبرا هم در با اون سازش کرده باشن یا سعی کنن در موردش صحبتی نکنن تا مبادا دردسری براشون درست بشه.
نیاز نیست جلوی هر اشتباه و گناهی که ممکنه از دوستان ما سربزنه، بایستیم یا جبهه بگیریم. بعضی وقتا میشه با محبت کردن، اوضاع رو تغییر داد ولی در برابر چیزهای بزرگی که میتونه به کلیسا و ایمانداران ضربه بزنه، نباید سکوت کرد.
-
- 27 Episode
- Mark 6:30-44 | Book of Mark 6 : 30-44
نص:
اولین چیزی که توجه منو جلب کرد این بود که مردم با اینکه میدونستن که شب نزدیکه و غذائی واسه خوردن ندارن، باز ترجیح دادن پیش عیسی بمونن حالا هر دلیلی که داشتن. مدتی قبل شاگرها به سفر بشارتی رفته بودن و دیوهای زیادی رو اخراج کردن و بیمارهای زیادی رو شفا دادن، حالا که برگشتن، عیسی ازشون میخواد که این جمعیت چند هزار نفره گرسنه رو سیر کنن.
این درخواست، غیر منطقی میومد چون اول یه نگاه به جمعیت میندازن و بعد یه نگاه به غذايی که دارن و بعد هم به جیبشون.
هنوز کار داشت تا شاگردا عیسی را بشناسن و قدرت پادشاهی خدا که بینشونه رو درک کنن ولی، نهایتاً کاری که از دستشون بر میومد رو انجام دادن.
به تمامی دل خود بر خداوند توکل کن و به عقل خویش تکیه مکن. در همه طریقهایت او را بشناس و او طریقهایت را راست خواهد گردانید.
حتی چیز کمی که خداوند به ما بخشیده را میتونیم برای خود خداوند مصرف کنیم و خداوند به آن برکت میده چون تو چیزهای کوچک برای او وفادار بودیم.
-
- 28 Episode
- Mark 6:45-52 | Book of Mark 6 : 45-52
نص:
یه بار دیگه تو فصل ۴ هم دیده بودیم وقتی که شاگردا توی دریا گیر افتاده بودن ولی اون زمان، زمانی بود که عیسی همراهشون بود و توی قایق خوابیده بود اما اینبار که دچار طوفان شدهان، دیگه عیسی همراهشون نیست پس احتمالا باید خیلی شدید تر از قبل ترسیده باشن.
چند ساعت قبل بود که معجزه نان و ماهی رو دیده بودن اما نتونسته بودن درک کنند که عیسی چه معجزهای ازش سر زده. بارها تو تورات خوانده بودن یا شنیده بودن که چطور خداوند به قوم اسرائیل در بیابان غذا میداد و کاری که اینجا عیسی کرد چقدر شبیه به کاری بود که موسی تو بیابان انجام داده بود ولی هنوز نتونسته بودن که درک کنن که این همون نبی بود که موسی تو تورات ازش گفته بود.
عیسی از دور میبینه که چه اتفاقی افتاده و چقدر زحمتها و تلاشهای اونا بی فایده است. گاهی این واسه ما هم اتفاق میفته که هرچی تلاش میکنیم هیچ اتفاقی نمیفته. عیسی اینو هم میتونه ببینه و وقتی که زمانش برسه، اون خودش به کمکمون میاد.
زندگی هر کدام از ما طوفانهای زیادی داشته و خواهد داشت. زمانی میرسه که ما هم تو مشکلات و گرفتاریها گیر بیفتیم. اگر بخواهیم مثل پطرس به مشکلات نگاه کنیم یا کم ایمانی بشیم، زمانیه که شروع میکنیم به افتادن و فرو رفتن و اگه به عیسی چشم داشته باشیم، میتونیم ادامه بدیم.
-
- 29 Episode
- Mark 6:53-56 | Book of Mark 6 : 53-56
نص:
عیسی به همراه شاگردا به جنیسارت اومده شهری که به گفته یوسیفوس تاریخ نویس، شهری بود که از لحاظ کشاورزی و باغ داری خیلی شرایط ایده عالی داشته که زیاد از کفرناحوم دور نبوده چیزی در حدود ۵ کیلومتر و خیلی از معجزات عیسی تو اون منطقه اتفاق افتاده بود و عیسی شهرت زیادی اون حوالی داشته. حتی با پای پیاده میشد کمتر از یک ساعت این مسیر رو رفت تا عیسی رو دید.
به محض اینکه عیسی از کشتی پیاده میشه، خبر اومدنش سریعاً همه جا میپیچه.
مردم میدانستن که عیسی قرار نیست مدت زیادی اونجا بمونه. واسه همین به همه شهرهای اطراف میرفتن تا هرکس رو که میبینن که مریضه، پیش عیسی بیارن چون نگران بودن که این فرصت رو از دست بدن.
این ایمانشون بود که افراد مریض رو با هر سختی که بود، پیش عیسی میاوردن چه روی تخت چه گاری یا لنگ لنگان، چون میدونستن که اونا با سلامتی با پای خودشون برگردن به جائی که ازش اومدن.
اشعیا ۷۰۰ سال پیش گفته بود: به دلهای هراسان بگویید:
قوی باشید و مهراسید!
خدای شما میآید. او خود میآید تا شما را نجات دهد.
آنگاه چشمان نابینایان گشوده خواهد شد و گوشهای ناشنوایان باز خواهد گشت.
آنگاه لنگان چون غزال جست و خیز خواهند کرد و زبان گنگ شادمانه خواهد سرایید.
چیز جالبی که بار اوله فکر من رو مشغول کرد اینه که این مردم، با محبت میرن سراغ کسائی که بیمار هستن تو اطرافشون تا اونا را پیش عیسی بیارن. این به ما یاد میده که به عنوان مسیحیان، باید سراغ کسایی که تو سختی یا مصیبتان بریم، تا کمکشون کنیم یا براشون دعا کنیم چون یقیناً، خداوند هیچ کس را که روح القدس اونو سمت عیسی هدایت کرده، دست خالی برنمیگردونه.
-
- 30 Episode
- Mark 7:1-13 | Book of Mark 7 : 1-13
نص:
فریسیها و علمای اورشلیم دنبال عیسی راه افتادن تا ببینن چی میتونن به ضدش پیدا کنن. از اونجائی هم که بیشتر مردم یا حتی شاگردهای عیسی، خیلی از رسوم فریسیان رو نگه میداشتن، نشستن دست، موضوع خوبی بود که بخوان عیسی و تعالیمش رو زیر سوال ببرن.
ولی فریسیان، خیلی زیرکانه، این رو تو زندگی مردم عادی وارد کرده بودند و بهشون فشار میاوردن که این کارها رو باید انجام بدن، چیزی که خدا از مردم نخواسته بود.
ولی خداوند تورات رو داده بود تا مردم از اون پیروی کنن نه از قوانین من درآوردی که به اسم خدا ساخته شده بود.
قانون پنجم از ده فرمان، میگفت که به پدر و مادرتون احترام بزارید و این شامل کمک و حمایتهای دیگه هم بوده ولی اگر کسی با پدر مادرش مشکل داشت یا نمیخواست کمکشون کنه، خیلی راحت بهش میدادن که بیاد و برخی از اموالش رو وقف کنه و تا وقتی که زنده بود، میتونست از اونا استفاده کنه ولی حق بخشیدن یا دادن سهمی از اون رو به والدینش نداشت.
اینو ما فارسها میگیم کلاه شرعی که از فریسیا یاد گرفته بودن. با زیرکی، دستور خدا رو عوض کردن و متاسفانه این یکی از اون نمونهها بود.
وقتی که درک پائینی از تورات یا انجیل یا هر قانون دیگهای وجود داشته باشه، عوض کردنش با رسمهای انسانی خیلی سادهاس.
این چیزیه که فکر میکنم خیلی از ماها هر جایی که زندگی میکنیم، خیلی خوب تجربهاش کردیم.
این اتفاق تو تاریخ بارها تکرار شد و هنوز هم داره تکرار میشه و این خطر همیشه وجود داره. حتی پولس تو نامه کولسیان فصل ۲، تیموتائوس و جاهای دیگه هم هشدار میده که ممکنه درگیر رسومی بشیم که شاید حتی چیز خوبی بنظر برسه ولی در نهایت، ممکنه برای عدهای اینقدر تقدس و اهمیت پیدا کنه که رعایت نکردنش حتی بی حرمتی یا گناه تلقی بشه.
-
- 31 Episode
- Mark 7:14-23 | Book of Mark 7 : 14-23
نص:
چندبار با خودم کلنجار رفتم که پاک خواندن همه غذاها، آیا نقض شریعت نبود؟ پس لاویان فصل ۱۱ چی میشه؟ آیا این شکستن شریعت نیست؟
یا آیا جایی تو انجیل سراغ داریم که عیسی، شریعت رو زیر پا گذاشته باشه یا گناهی ازش سر زده باشه؟ مگه عبرانیان نمیگه که عیسی تو همه چیز شبیه ما شد بجز اینکه مثل ما گناه نکرد؟
پس آیا این تعلیم بر خلاف شریعت نیست؟ بهش که فکر کردم، یادم افتاد که تعالیم دیگهای هم بود که شاید بظاهر دقیقاً مثل شریعت نبود!!!!
رفتم سراغ کتابهای مختلف که ببینم نظرشون در مورد این چیزا و غذا پاک و اینا چیه؟ مثلاً در مورد خوک خوندم که احتمالاً ناپاک بودنش مربوط میشد به بیماریهایی که ممکن بود به انسان منتقل شه، یا بعضی دیگه میگفتن این بخاطر قربانی های بتپرستها بود چون اونها بیشتر خوک رو قربانی بتهاشون میکردن. بعضیها حدس میزدن بخاطر همه چیز خوار بودنش بوده و حتی کسی هم گفت این بخاطر عجیب غریب بودن بعضی از این حیوونها بوده که اینا حرام گوشت اعلا شده
مشکل اینه که اونجوری که خدا به شریعت نگاه میکرد و از انسانها میخواست، مذهبیها جور دیگهای بهش نگاه میکردن. نه نیاز بود و نه اونا میتونستن که تورات رو عوض کنن اما با سختگیریها و خرافات، شریعتی که خداوند بخشید با تفسیرهایی که از شریعت و غذا و نوع عبادت و …. میکردن، مفهومش رو تو ذهن مردم تغییر دادن. نهایتا روح شریعت رو کنار گذاشتن و فقط به ظاهرش چسبیدن.
موضوع خوراک نبوده که بتونه ما رو پاک یا ناپاک کنه چون اون از بدنمون خارج میشه ولی چیزهایی تو درونمونه که میتونه ما رو ناپاک کنه. یک ناراحتی اگه بمونه میتونه باعث تلخی و نفرت بشه و نهایتا وجدان رو سخت کنه. یا بقیه گناهها که شاید ما فقط گناه رو ببینیم در صورتی که اونا عمیقاً از تو قلبه که ریشه گرفته و الان انجام شده.
-
- 32 Episode
- Mark7:24-30 | Book of Mark 7 : 24-30
نص:
این فصل رو با افراد مذهبی شروع کردیم که سعی میکردن خودشون رو پاک نگه دارن با شستن دست و پاشون، بعد تعلیم عیسی رو دیدیم درباره ریشه گناه و ناپاکی و الان به داستان زن فینیقی رسیدیم که اونها هم از دید یهودیان ناپاک و نجس بودن چون جدا از گناهکاری و بت پرستی، ظلمهای زیادی هم تو طول تاریخ به قوم اسرائیل کرده بودن. مرقس از عمد این داستانها رو راجع به پاکی پشت هم گذاشته تا نشان .بده که بدی و ناپاکی، از دید خداوند چیه
چند سال پیش که واسه بار اول این داستان رو خوندم، باورم نمیشد که همچین چیزی تو انجیل ببینم. چیزایی که در موردش پیدا کرده بودم این بود که این یه مثل بوده که یهودیها واسه غیر یهودیها استفاده میکردن یا اینکه چیزی که عیسی گفته، کنایهای بود به افرادی که خودشون رو بهتر از بقیه میدونستن ولی مثل بقیه یا بدتر ازشون رفتار میکردن یا اینکه میخواست که ایمان این زن رو به شاگرداش نشان بده
همچین حرفا و رفتارهایی رو همه جا میتونیم ببینیم که نسبت به قوم یا اقلیتی گفته میشه یا جک ساخته میشه. این برای مسیحیا یه چیز عادی نیست و اگه حتی این حرفها راجع بهمون یا قوممون بزنن، واسه ما دردش خیلی عمیقتر از زمانیه که حتی در مورد کسی یا قوم دیگهای بشنویم.
این زن با ایمانی که داشت، واسه ما نمونهایه که چطور باید تو دعا صبر کنیم یا خودمون رو کوچیک کنیم. اگه حس میکنیم که خدا سکوت کرده، شاید نیازه که اصرار کنیم، ولی اگه خسته شیم و پا پس بکشیم، شاید دست خالی برگردیم.
-
- 33 Episode
- Mark 7:31-37 | Book of Mark 7 : 31-37
نص:
اینبار کسی رو پیش عیسی میارن که ناشنوا بوده و لکنت داشته. پس طبیعتاً هنوز چیز خاصی هم درباره خدا نمیدونسته چرا که نمیتونسته با کسی ارتباط برقرار کنه و هنوز هم زبان اشاره ابداع نشده بود که بتونه چیزی رو درک کنه با بخواد چیزی بدونه.
دیکاپولس بخاطر ساختار رومی یونانی که داشت، همه جا، میشد مجسمهها و بتها و قربانگاهها را دید و اینا ظاهر دین و خدایی بودن که به چشم میومد ولی برعکسش یهودیت، نشانه ظاهری خاصی نداشت که یه نفر بتونه ببینه و تشخیص بده که این یهودیته و این هم بتها و ادیان دیگه که داره پرستش میشه و اگه اون فرد یه معلولیتی داشت مثل این مرد که ناشنوا بود، فهمیدن و دیدن تفاوتهایی بین یهودیت و ادیان دیگه خیلی سختتر هم میشد چونکه اون نمیتونست خیلی چیزا را درک کنه.
پولس تو رومیان میگه که ایمان از شنیدن کلام خدا به دست میاد. حالا این مرد چطور قراره بشنوه و ایمان بیاره.
عیسی با دست کردن تو گوشهاش و لمس کردن زبانش شاید سعی میکرد بهش بفهمونه که قراره چه اتفاقی بیفته.
چه فایدهای داره گوش داشته باشیم ولی نتونیم صدای خدا رو بشنویم. جهان پر از صداهاییه که واسه گوشهامون ساخته شدن تا ما رو به خودش مشغول کنه. عیسی بارها میگفت که هر که گوش دارد بشنود.
آخرین باری که خداوند با ما صحبت کرده کی بوده و جواب ما بهش چی بود؟
-
- 34 Episode
- Mark 8: 1-10 | Book of Mark 8 : 1-10
نص:
فصل ۷ رو با معجزهها تو سرزمین عمدتاً غیر یهودی به پایان بردیم و هنوز عیسی، دیکاپولس رو ترک نکرده که حدود ۴۰۰۰ نفر چند روزه دارن همراهیش میکنن تا اینکه بالاخره غذاشون تمام میشه. جالبه اینجا چیزی نمیبینیم که کسی شکایتی کنه که چرا تو بیابون راه افتادی یا نمیدونی اینجا غذا پیدا نمیشه و … و از سرزنشها و غرغرها خبری نیست اونجوری که تو عهد عتیق تو تورات میبینیم.
نکته خاصی که تو این داستان هست اینه که عدهی زیادی غیر یهودی بین همین مردم بوده و توی سرزمین همین افراد دست به این معجزه میزنه. در واقع داره نشان میده همون جوری که یهودیا رو دوست داره و به فکرشونه و همچین کاری رو براشون کرد، همونطور هم غیر یهودیا رو دوست داره و اونا هم تو برکت عیسی سهیمان.
شاید پیش خودمون بگیم که این اتفاقی بود که ۲۰۰۰ سال پیش افتاد، چه پیامی میتونه واسه امروز ما داشته باشه؟
شاید تو نگاه اول بگیم که شرایط ما اونقدر جالب نباشه که کاره خاصی از دستمون بربیاد ولی شاگردا هم فقط چند تا نان و ماهی داشتن؛ عیسی از همین چیز کم واسه سیر کردن چند هزار نفر استفاده کرد. از دید انسانی، این ممکنه کافی نباشه ولی اگه چیزی که خداوند داده را واسه خود خداوند استفاده کنیم، میتونه با خودش برکت زیادی بیاره. مثل کمکهایی که مردم یا کلیساها برای رسوندن انجیل، غذا، آموزش و … تو جاهای دور افتاده یا محروم میکنن، بظاهر ممکنه خیلی زیاد یا چشم گیر نباشه ولی میتونه با خودش اتفاقات بزرگی رو رقم بزنه.
-
- 35 Episode
- Mark 8:11-13 | Book of Mark 8 : 11-13
نص:
تو عهد عتیق زمانی که موسی میخواد سراغ قوم اسرائیل بره، خداوند نشونههایی بهش میده که افراد بتونن بهش اعتماد کنن و همراهش باشن.
بعدا این مشکل رو تو عهد جدید میبینیم که پولس هم با یهودی ها داره که به کلیسای قرنتیان فصل ۱ آیه ۲۲ مینویسه که یهودیان دنبال نشونه و معجزه هستن تا ایمان بیارن و ظاهراً این موضوع را از عهد عتیق برداشتن.
کتاب مقدس پر از نشونههای مختلفه که خداوند مردم میداد. گاهی اون نشونهها، چیزهای بودن تو آسمان بود مثل رنگین کمان که به نوح داد یا ابری و آتشی که همراه قوم اسرائیل تو بیابان بود. گاهی هم نشونهها، کوچکتر یا حتی شخصی بودن مثل جدعون که پوست را خشک یا مرطوب میخواست که بدونه این اراده خداونده یا چوپانانی که عیسی نوزاد رو تو گهواره میبینن و این نشونهها هر کدوم برای دلیل خاصی داده میشد. حتی ممکنه این نشونهها رو تو زندگیمون هم تجربهاش کرده باشیم که مثلاً خدا ارادهاش را اینطوری نشان بده که اگه خواست اونه، فلان کار رو بکنیم یا نکنیم.
ولی درخواستی که فریسیها داشتن، ظاهراً درخواست یه نشونه تو آسمان بود و شاید فکر کنیم چیزی مثل زمان الیاس که آتش از آسمان ریخته میشه، ولی موضوع برمیگشت به سنتهای یهودیان تو تلمود. تو سنت مشایخ یهود اومده که نشونه قطعی ظهور مسیح که وارث تاج و تخت داوود و نجات دهنده یهود، آمدن اون سوار بر ابرها از آسمان است.اینو میتونیم تو کتاب دانیال ۷: ۱۳ ببینیم که پیشگویی کرده بود.
میتونیم بگیم هللویاه، آمین. این اتفاق میفته. قراره هر چشمی اونو ببینه و هر زانویی در برابرش خم شه ولی یه چیزی که برای یهودیان و فریسیها باز نشده بود، این بود که قبل از اینکه مسیح با ابرها از آسمان بیاد برای سلطنت، اول باید گناه قوم اش کفاره شه و قوم پاک شه که این با مرگ و کفاره اون امکان داشت. اینکه بدون هیچ مقدمهای و اتفاق خاصی، خدای قدّوس بیاد بین گناه سلطنت کنه، مطابق کتاب مقدس و نوشتههای دانیال ۹: ۲۶ نیست؟
ولی آیا معجزهها یا نشونهها باعث شد که افراد ایمان بیارند؟
افراد زیادی بودن که کارهای زیادی از عیسی دیدن ولی نهایتاً ترکش کردن. ایمان چیزیه که درون فرد رشد میکنه چه نشونهای ببینه و چه نبینه. درسته که نشونهها میتونن کمک کنه که شخص تو تصمیماش جدیتر بشه، ولی این همه معجزات که از عیسی دیدن، آیا باعث شد که بهش ایمان بیارن. یا اگه افراد فقط با دیدن نشونهها و معجزات ایمان بیارن، وقتی که متی میگه که انبیای دروغین خواهند آمد و معجزات و نشونههای زیادی نشان خواهند داد، آیا این باعث میشه که برن سراغ هر کسی که یه نشونهای نشان داد؟
افراد زیادی رو دیدم و شما هم حتماً دیدید که میگن: من تا با چشم خودم نبینم، ایمان نمیارم یا تا یه نشونهای بهم نده، امکان نداره اونو بپذیرم. خیلی ها دیدن اما باز هم ایمان نیاوردن. دیدن و قبول کردن، نمیتونه ایمان آوردن باشه. وقتی یه چیزی رو ببینیم، دیگه پذیرفتیمش و داریمش و ایمان، باور کردن چیزهای غیر دیدنیه.
-
- 36 Episode
- Mark 8:14-21 | Book of Mark 8 : 14-21
نص:
چطوری میتوینم خودمون رو زمانی که دجال داره کار میکنه، خودمون رو به عیسی وفادار نگه داریم؟
جوابی که اون لحظه به خودم دادم این بود که باید مراقب باشیم تا توسط خمیرمایه دنیا، آلوده نشیم چون زندگی شلوغ و ماشینی که امروز داریم، فکرهای ما را خیلی به خودشون مشغول میکنن تا جایی که ممکنه اینقدر درگیرش بشیم که فراموش کنیم که باید به عنوان مسیحیان، با این دنیا تفاوت داشته باشیم.
فریسیها که خودشون رو مذهبی و خدا ترس نشون میدادن ولی باطناً، ریاکار بودن و میتونیم فصل ۲۳ متی را در موردشون بخونیم و صدوقی ها هم خیلی به حکومت روم و فرهنگ یونانی نزدیک بودن طوری که مدتی بعد، به کل منکر آخرت و فرشتهها و کتب مقدس بجز تورات شدن.
مطمئناً این رفتارهای دورویانه یا ریاکارانه، چیزی نبود که یه شبه اتفاق افتاده باشه. زمان برد و یواش یواش، رفتارها و زندگیشون عوض شد.
کاری که خمیرمایه میکنه هم همینه، تو یه لحظه، باعث تخمیر نمیشه ولی بعد از گذشت مدتی، میشه نتیجهاش رو دید.
ریاکاری رهبرای یهودیان، خطری بود که شاگردا رو تهدید میکرد و عیسی بهشون هشدار داد که مبادا شبیه این افراد بشن. خطر اصلی، نان و غذا نبود، چیزی که باید مراقبش میبودن، این بود که از ریاکاری و سازش و منفعتطلبی، خودشون رو حفظ کنن.
-
- 37 Episode
- Mark 8:22-26 | Book of Mark 8 : 22-26
نص:
این داستان تو انجیلهای دیگه تکرار نشده و مرقس هم جزئیات بیشتری بهمون نمیده که بهتر بتونیم درک کنیم؛ و یسری سوال پیش میاد که نمیشه جواب خیلی محکم و قطعی بهش داد مثل اینکه چه نیازی بود که عیسی اونو از ده بیرون ببره؟
چرا آب دهان به چشمای اون مرد زد یا چرا تو دو مرحله شفا انجام شد؟!!
این سوالا فهمیدن این داستان رو پیچیده تر میکنه.
واسه جواب میشه حدسهایی زد! مثلاً اونو از شهر بیرون میبره شاید بخاطر اینکه از بی ایمانی مردم بیتصیدا به ستوه اومده بود. همونطوری که تو متی ۱۱: ۲۱ میشه خواند، مردم بیتصیدا با اینکه معجزات زیادی دیده بودن، ولی عیسی را رد کردن و عیسی اونا رو سرزنش میکنه و عاقبت بدی رو واسشون پیشگویی میکنه، یا اینکه نمیخواست ایمان مردم، فقط روی معجزهها باشه و مسیح موعود رو در حد یه شفا دهنده، پائین بیارن.
از طرفی هم این نوع شفا هم زیاد نرمال نبود هر چند که همیشه عیسی معجزاتش رو شبیه هم انجام نمیداد ولی فقط اینباره که تو دو مرحله انجام میده.
واسه فهمیدن این شفا، بد نیست چند آیه قبلتر رو بخونیم.
تو آیه ۱۸ به شاگردا میگه: شما که هم چشم دارید و هم گوش، آیا نمیبینید و نمیشنوید؟ عیسی از شاگردا انتظار داشت که به چیزهایی که میبینن و میشنون، خوب توجه کنن ولی با اینکه چشم دارن، نمیتونن حقیقت رو در مورد عیسی ببینن. مثل همین مردی که چشماش باز شد، بجای دیدن حقیقت، همه چیز رو مات و غیرقابل تشخیص میدید و تو مرحله دومه که چشمهاش کاملاً شفا پیدا کرد. شاید بشه گفت که این قسمت، به طور خاصی به کوری روحانی شاگردا اشاره میکنه که همه چیز در مورد عیسی داشتن مات میدیدن نه واضح. تقریباً همیشه عیسی را رابی، استاد یا معلم میخوندن تا اینکه تو چند آیه بعدی، پطرس میفهمه که عیسی، همون مسیحه و بقیه شاگردا هم بعد از قیام عیسی، اینو متوجه میشن.
با اینکه تو تمام این ۳ سال با عیسی بودن، هنوز قدرت تشخیص نداشتن و نابینا بودن تا زمانی که روح خدا این رو براشون باز کرد.
چندین سال پیش، وقتی که شروع کردم به کلیسا رفتن و انجیل رو خوندن، هنوز عیسی را به عنوان خداوند نپذیرفته بودم و اون واسم یه نبی و یه پیامبر خاص بود با اینکه تو همون مدت دیده بودم که تمام زندگیم عوض شده بود. بعد از ۲ ماه بود که چشمام باز شد که فهمیدم عیسی، کسی بزرگتر از یه پیامبر و نبی بود.
باز شدن چشم ما روی عیسی، فقط یکبار نیست و هر روز بیشتر و بیشتر نیاز داریم که چشمهامون باز شه که عیسی کی بود، چیکار کرد و چیکار میتونه در آینده بکنه. درسته که وقتی که ایمان میاریم، چیزی از مسیح درک میکنیم که واسه همیشه یادمون میمونه، ولی رشد روحانی ما و فهم ما هم مرحله به مرحله مثل یه کودک رشد میکنه، مثل زمانی که خیلی کم میدیدیم، کم میشناختیم ولی هرچی که بیشتر از راه رفتن ما با عیسی میگذره، بیشتر میتونیم حضورش و نقشش رو تو زندگیمون ببینیم.
یه سرودی معروفی هستش که شاید بشناسیدش که میگه چشمانم بگشا عیسی را ببینیم. این چیزیه که هر روز نیاز داریم دنبالش باشیم، دیدن و چشیدن عیسی و لذت بردن از اون.
قبل از اینکه بخوام این پادکست رو تموم کنم، میخوام ازتون چند تا سوال بپرسم و دوست دارم که بهش فکر کنید و به خودتون جواب بدید.
۱ـ عیسی واسهی من کیه و نقشش توی زندگی من چیه؟
۲ـ چشمای من چقدر حقیقت و کارهای عیسی رو میبینه؟
۳ـ آیا من از خدا میخوام که چشمام رو هم شفا بده تا بتونم اونو تشخیص بدیم و ارادهاش رو تو زندگیم درک کنم؟
اگه دوست داشتید، میتونید اینا رو جایی یادداشت کنید و جوابی رو که میدید، مدتی بعد،بعد از گذشت چند ماه، برید به جواباتون نگاه کنید که آیا رابطهاتون و شناختتون از مسیح بیشتر از قبل شده یا نه.
-
- 38 Episode
- Mark 8:27-30 | Book of Mark 8 : 27-30
نص:
عیسی از شاگردا ۲ تا سوال میکنه که مردم من رو کی میدونن و شما من رو کی میدونین؟ این سوال، سوالی نیستش که فقط مخاطبش، شاگردا بوده باشن. کمی بعد بهتون میگم چرا!!!
عیسی کارای زیادی کرده بود که باعث تعجب مردم عادی و رهبرا شده بود. جاهای مختلفی خوندیم که مردم پرسیده بودن این مرد کیه که این کارا رو میکنه. علماش رو از کجا آورده که مثل بقیه معلمهای اسرائیل نیست. کی بهش اجازه داده که این کارا رو کنه؟ چطوری میتونه طوفان رو آروم کنه، مردهها رو زنده کنه، جذامیها رو شفا بده یا دیوها رو اخراج کنه؟
حدسهایی که مردم در مورد عیسی میزدن، اسامی کوچیکی نبودن. اشعیا از یحیی پیشگویی کرده بود که قبل از مسیح میاد یا الیاس که از بزرگترین انبیا عهد عتیق بوده و ملاکی گفته بود که قبل از روز بزرگ خداوند میاد.
عیسی میدونست مردم در موردش چی میگن، شاگردا باید میدونستن که عیسی کیه؟
حدوداً ۳ سال بود که عیسی با شاگردا داشتن زندگی میکرد و زمانش رسیده بود که بدونن دارن با کی صحبت میکنن.
شاید اگه هر کدوم ما خودمون رو جای شاگردا بزاریم، نمیتونستیم به خودمون این شانس رو بدیم که یه روز، شاگرد عیسی باشیم و با اون بریم و بیایم. شاید یه آدم روحانی میتونست همچین فکری کنه ولی کسایی مثل شاگردا، هیچوقت نمیتونستن حدس بزنن که روزی قراره شاگرد مسیح موعود باشن.
زمانی که پطرس میگه تو مسیح هستی، تو انجیل متی عیسی پاسخش رو اینجوری میده که این چیزی نیست که انسان به تو بتونه یاد داده باشه، چیزیه که خدا واسه تو باز کرده. در واقع، این یعنی نمیشه عیسی را شناخت، مگه از طریق روح خدا. میشه در موردش اطلاعات داشت، کارهاش رو دید ولی اونو نشناخت.
این تجربه منه و شاید شما هم همین تجربه رو داشته باشید. اگه یادتون بیاد، پادکست قبلی گفتم که حدوداً ۲ ماه طول کشید که من به خدا بودن عیسی، ایمان بیارم و خودم رو یه مسیحی بدونم. تو اون مدت تمام سعیام رو کردم که بی طرفانه، دنبال حقیقت بگردم. سال ۸۶، کتاب خوب در مورد مسیحیت کم پیدا میشد، سایتهای اینترنتی هم چندان نمیتونستن جوابای منو بده پس شروع کردم از خادمین کلیسا، کشیش و هر کسی که فکر میکردم میتونه اطلاعاتی بهم بده یا الهیات خونده، سوال میکردم. تو ۲ ماه، اطلاعات زیادی جمع کردم ولی جوابها نتونستن کمکم کنه که عیسی رو به عنوان خدا بپذیرم تا وقتی که روحالقدس مجابم کرد عیسی پسر خداست.
شنیدن یا داشتن اطلاعات از عیسی، خوبه ولی کافی نیست چون زمان عیسی، خیلیها بودن که اونو میشناختن، ولی هویت واقعیاش رو درک نکردن. حتی خانواده یا برادر و خواهراش اونو نمیشناختن.
عیسی میخواد که هر کس به خودش جواب بده که عیسی واسه من کیه؟ این سوال، چیزی نیستش که فقط عیسی یکبار از شاگردا پرسیده باشه و تموم شده باشه.
سوالیه که عیسی از همه انسانها تا امروز پرسیده که بنظر تو من کی هستم؟
جوابه مائه که نشان میده مسیحی هستیم یا نه. اگه تو خانواده مسیحی، یهودی، مسلمان، بودایی، یا هر چیز دیگهای به دنیا اومده باشیم یا حتی معجزهای از عیسی تو زندگیمون دیده باشیم یا اسممون، اسم مسیحی باشه، دلیل نیستش که مسیحی باشیم. اگه عیسی، هر تعریفی بجز خدا و پسر خدا واسه ما داشته باشه، اگه اونو حضرت یا انسان بزرگ یا پیامبر یا معلم یا هر چیز دیگهای بدانیم، نشان میده که هنوز اونو نشناختیم و به هویت عیسی پی نبریدم. درسته که اون هم یه انسان بود هم یه نبی بود هم یه پیامبر یا معلم، ولی اون خدا بود. این هویت عیسی هستش.
دانش ما نیستش که عیسی رو بهمون میشناسونه، این روحالقدسه که میتونه برای ما باز کنه که عیسی کیه همونطوری که ۱ قرن ۱۲: ۳ میگه که هیچ کس هم نمیتونه عیسی را خداوند بدونه مگر توسط روح القدس.
میدانم ممکنه نظر دیگه داشته باشین، بزارید تشویقتون کنم که از عیسی بخواید که این موضوع رو واستون باز کنه چون هیچ کسی نمیتونه کمکتون کنه که هویت واقعی عیسی رو درک کنید مگه خود عیسی. بیاید این چند ثانیه آخر رو از ته دلمون بخوایم که خودش رو بهمون مکشوف کنه. تشویقتون میکنم که بیاد دعا کنیم.
خداوند، میدونم که من با ذهن خودم نمیتونم کارای تو رو خوب درک کنم و میدانم که نمیتونم به خوبی تو رو بشناسم، وقتی به چیزهایی که ساخته شده نگاه میکنم، میدانم که تو اونا رو ساختی ولی نیاز دارم که تو رو بیشتر درک کنم شخصا تو رو بشناسم. لطفاً کمکم کن که بتونم کمی بیشتر درک کنم که تو کی هستی و برای من چه برنامهای داری. آمین
-
- 39 Episode
- Mark 8:31-33 | Book of Mark 8 : 31-33
نص:
میشه گفت از اینجا به بعد به نیمه دوم انجیلی مرقس میرسیم که بیشتر عیسی به تعلیم شاگرداش تمرکز میکنه.
چند آیه قبلتر شاگردا، متوجه شدن که عیسی، همون مسیح موعوده ولی هنوز هم، مثل اون نابینا که چند آیه قبلتر خوندیم، نمیتونن درک کنن که مسیح قراره درد زیادی بکشه. در واقع واسه یهودیان و شاگرادها، همچین چیزی محال بود. اونا شدیدا اعتقاد داشتن که مسیح، شکوه و جلال پادشاهی اسرائیل را برمیگردونه و حتی تا روزی که عیسی به آسمان رفت، هنوز این انتظار رو داشتن. میشه اینو تو اعمال رسولان ۱: ۶ دید.
کمی قبل پطرس اعتراف میکنه که عیسی، مسیح پسر خدای زندهاس و عیسی هم حرفش رو تائید میکنه. حتی تو متی ۱۶، عیسی میگه: کلیسای خودم رو روی این صخره بنا میکنم. بعد تو این آیات، میبینیم چقدر شدید با پطرس برخورد میکنه و بهش میگه دور شو چون افکار تو انسانیه!!!
سخته که این دو موضوع رو کنار هم بتونیم ببینیم و درک کنیم. یه بار عیسی پطرس رو تشویق میکنه که اعتراف درستی کرده و این از طرف خدا براش باز شده و بار دیگه ببینیم که عیسی بهش میگه افکار تو انسانی هستن و از من دور شو ای شیطان!!!
درسته که عیسی، داره صدای شیطان رو میشنوه که از دلسوزی پطرس استفاده میکنه که از صلیب عیسی رو دور کنه، ولی چطور میشه که بفهمیم کدام صدا، صدای خداست و کدام صدای خودمونه یا حتی صدای شیطان؟
کتاب مقدس پر از مثالهایی مثل اینه که افراد نمیتونن صداهایی که میشنون رو تشخیص بدن مثلاً سموئیل صدای خدا رو شنید ولی نتونست بفهمه صدای خداست و تو عهد جدید هم وقتی پدر عیسی را فرزند محبوبش میخونه، کسی نمیتونه صدای اون رو تشخص بده. ولی نمونههایی هم هستش که میتونن تشخیص بدن مثلاً پولس که بارها صدای خدا رو میشنوه که از رفتن به جایی منع میشه یا اینکه هدایت میشه به شهر دیگهای بره.
زندگی روزمرهامون معمولاً اینقدر شلوغه که نمیتونیم صداها را خوب تشخیص بدیم یا اینکه ازش راحت میگذریم تا اینکه مدتی بعد، به یادمون میاد که همچین چیزی رو خدا تو دلمون گذاشته بود یا تو دعامون، نسبت بهش آرامش خاصی داشتیم.
متاسفانه باید بگم که این موضوع واسه خیلیهامون عادیه که کمتر میتونیم بشنویم یا وقتی که میشنویم، کمتر میتونیم بفهمیم. من عادت دارم که با گوشی، موعظههای مختلفی رو میشنوم چه موقع رانندگی چه کارای دیگه و بارها شنیدم که واعظ گفته: خدا فلان چیز رو بهم نشان داد یا اینو گفت و به عنوان یه مسیحی، میدونم این خادم مسح خاصی تو زندگی و خدمتاش داره و از خودش نمیخواد چیزی بگه. ممکنه شما هم اینو شنیده باشید ولی این افراد چطور میشنون و چطور میتونن منشا صدا را تشخیص بدن؟
کلیساها و خادمین همه قبول دارن که، خداوند با کتاب مقدس باهامون حرف میزنه و کاملاً درسته. عده زیادی هم معتقدن که ممکنه خداوند با رویا یا احساس خاصی تو دعا یا توسط فرد دیگهای باهامون حرف بزنه! بهمون هشدار بده یا تشویقمون کنه.
اگه بخوام بیتعارف بگم، آره، ممکنه و اینو بارها تجربه کردم. افرادی که میشناسم هم، بارها تجربه مشابه داشتن. ولی راه حل چیه که بدونیم کدام صدای خداست؟
اگه بخوایم رو همه فکرهامون تمرکز کنیم و بخوایم تقسیم بندیاش کنیم که کدام از منه، کدوم از شیطان و کدوم از خدا، وقت و انرژی زیادی رو از دست میدیم و شاید نتونیم نتیجه خوبی به دست بیاریم.
بهترین و مطمئنترین راه، اینه که بخوایم چیزهایی که به دلمون هست رو با کتاب مقدس مقایسهاش کنیم. کافیه که با اراده خدا تو کتاب مقدس تطبیقش بدیم.
همینطور رابطه بیشتری با خدا تو دعا یا پرستشها و مطالعمون داشته باشیم و اینطوری میتونیم یواش یواش به صدای خدا عادت کنیم و تشخیصاش بدیم.
بدون شک خدایی که ما را از روی محبت خودش ساخته و اشتیاق داره که با ما تو مشارکت باشه، علاقه ما رو میبینه و باهامون در ارتباط خواهد بود. اگر چیزی از خداوند شنیدید، صبر کنید تا مطمئن بشید و بعد بهش اعتماد کنید و ثمره اون رو خواهید دید.
-
- 40 Episode
- Mark 8:34 – 9:1 | Book of Mark 8 : 34-37
نص:
سختیهایی که امروز میبینیم به مردم وارد شده، چیزیه که جدا از مردم عادی، اقلیتهای مذهبی علی الخصوص مسیحی، سالهای زیادی هستش که باهاش دست و پنجه نرم میکنن. این فقط مختص این رژیم نیستش بلکه ریشه خیلی عمیقتری داره. دشمن قدیمی از همون اول ایمان مسیحی، در پی از بین بردن مسیحیت بود. این هشدارهای عیسی هم، به همین شرایط برمیگرده.
چیزایی که عیسی میگه، به ظاهر، خلاف تفکر سنتی بود که از مسیح موعود انتظار داشتن. مسیحی که قراره با قدرت سلطنت کنه و شاگردا با اون در سلطنت شریک باشن و قوم اسرائیل هم ازش، سهم زیادی چه سیاسی، چه دنیوی و چه روحانی داشته باشن. این برخلاف انتظارات اونا از مسیح موعود بود.
عیسی میدونست که مدت زیادی دیگه روی زمین نمیمونه و خیلی واضح، به مردم و شاگرداش هشدار میده که بهای پیروی از اون چیه. شاید همچین هشدارهایی رو تو عهد عتیق اینقدر واضح نتونیم ببینیم که موسی یا سایر انبیا بخوان به مردمن بگن که پیروی کردن از یهوه، چه سختیهایی میتونه داشته باشه ولی یه یهودی معتقد میدونست، اعتماد و وفاداری به یهوه و زندگی کردن طبق خواسته اون، بخشی از زندگیشه و هر سختی یا جفایی که میومد، اون نمیتونست ایمانش رو انکار کنه یا اسم یهوه رو بد بگه.
باید جالب باشه واسه شنوندهها که عیسی، این وفاداری رو، از شاگرداش میخواد که به اون داشته باشن و میشه گفت یه جورایی، به افراد میگه همون وفاداری که به یهوه دارید، باید به من هم داشته باشید. اگه به اسم یهوه غیرت داری، باید به اسم من هم داشته باشی، اگه بخاطر ایمانت ممکن بود کشته بشی، بخاطر ایمانت به من هم باید آماده باشی که جانت رو از دست بدی.
صحبت از این موضوع، چیز جذابی واسه شنیدن نبود و هنوز هم نیست، ولی این بخشی از زندگی یه ایماندار بوده.
شیطان کارش دشمنی با مسیحیت و کلیسا هست و به روشهای مختلفی سعی میکنه تا ایمان مسیحی رو از بین ببره. جایی نمیبینیم که عیسی به شاگردا وعده زندگی بدون مشکل رو داده باشه.
این وسوسه با مسیحیها همیشه بوده چه کسایی که خیلی فعال هستن چه نه، که واسه در امان موندن از این فشارها، حاضر شن که کمی با دنیا و خواستههاش کنار بیان که تو زحمت نیفتن.
تاریخ، پر از اسامی هستش که تو همچین شرایطی قرار گرفتن. بعضیها پیروز شدن، بعضیها هم شکست خوردن. کسایی هم بودن که تو همین شرایط به فکر خودشون نبودن و بقیه رو حمایت کردن تا وفادارانه پیش برن با اینکه ممکن بود فشارها روی اونا بیشتر هم بوده باشه.
اگه یه روز ما تو این موقعیت قرار بگیریم، خوبه که زودتر به این ۳ موضوع فکر کنیم.
چی میتونه منو رو واسه اون روز آماده کنه؟
چطور میتونم وفاداریم رو حفظ کنم و ادامه بدم؟
چطور میتونم کسایی که تو شرایط من هستن یا بودن رو حمایت کنم که تسلیم نشن؟
اینکه چطور بخوایم ادامه بدیم، چیزیه که خوبه بهش فکر کنیم. مسیحیت بجز آرامش و رابطهای که با خدا داره، سختیهای خودش رو هم داره.عیسی از در تنگی صحبت میکنه که افراد کمی ازش رد میشن و خواهان کمی داره. زندگی با ایمان مسیحی، چیز بیشتری از یه حس خوب تو کلیسا یا زندگی بهتره. ما احتیاج داریم که عیسی رو جز با احساسمون، با فکرمون هم بشناسیم. باهاش رابطه داشته باشیم و با این رابطه زندگی کنیم. اگه بخوایم سطحی بهش نگاه کنیم و فقط با احساسمون، جذبش شیم، نمیتونیم این مسیر رو با پیروزی پیش بریم.
مسیحیان زیادی تو سراسر جهان هستن که بخاطر ایمانشون تو زندان یا جفا یا تهمتهای مختلفی هستن. این بهای پیروی از مسیحه. حتی تو کشورهایی که فکر میکنیم مسیحی هستن، مسیحیا جور دیگه تو آزمایشها و سختی ها هستن ولی متفاوت تر از جایی مثل ایران یا افغانستان یا خاورمیانه. میخوام تشویقتون کنم که بیاید بیشتر به راهی که انتخاب کردیم، فکر کنیم و رابطه امون رو چه با عیسی، چه با سایر ایماندارا تقویت کنیم.
-
- 41 Episode
- Mark 9:2-13 | Book of Mark 9 : 2-13
نص:
از وقتی که شاگردا به مسیح بودن عیسی پی بردن، انگار بعد الهی عیسی، بیشتر از قبل برای شاگردا قابل درک شده. تو عهد عتیق، بارها میشه دید که وقتی فرشتهای با کسی ملاقات میکنه یا خدا جسم گرفته که اصطلاحا بهش میگن (تئوفانی) میبینن، میترسن یا نمیدانن چکار کنن. اینجا با دیدن جلال عیسی و انبیا کنارش، همین اتفاق افتاده و این اتفاق، شباهتهای زیادی داره با داستان عهد عتیق وقتی که موسی، فرمانهای شریعت رو تو کوه سینا از خدا دریافت میکنه.
هر دو این اتفاقات، بالای کوه بلندی میافتن و هر تا دو چهره تغییر میکنن چه چهره موسی و چه عیسی، ابری کوه میپوشونه و از آسمان صدایی شنیده میشه.
این اتفاق، خیلی شبیه عهدی است که با قوم اسرائیل بسته میشه و آخر، موسی با پاشیدن خون گوسفند، این عهد را بین خدا و قوم اسرائیل مهر میکنه و همین اتفاق اینبار با عیسی تکرار میشه که بین خدا و انسان، عهد جدیدی بسته میشه با این تفاوت، که این عهد، ابدیه و بجای خون گوسفند، قراره با خون بره خدا، مهر بشه.
نمیدونم وقتی این اتفاق افتاد، آیا پطرس و یعقوب و یوحنا، متوجه شدن شاهد چه لحظه مهمی هستن یا نه؟
نمیشه مشخص گفت که دلیل بودن موسی و الیاس چیه ولی ممکنه بی ربط نباشه به سوالی که چند روز پیش عیسی از شاگردا پرسید که مردم من رو کی میدونن و شاگردا پاسخ میدن: یحیی، الیاس یا یکی از انبیا. اونها یحیی را دیده بودن و چندتاشون شاگردای سابق اون بودن، ولی موسی که واسط شریعت بود که از نبی خاصی صحبت کرده بود یا الیاس که قرار بود پیش از بازگشت مسیح بیاد، رو ندیده بودن. الان هر ۲ اونا کنار عیسی ایستادن.
و وقتی که این داستان تموم میشه و در حال برگشت پیش بقیه شاگردا هستن، شاگردا هنوز چیزی رو که دیدن، نتونستن بفهمن و متعحبان که عیسی از مرگ و قیامش برای بار دوم صجبت میکنه.
از طرفی بالاخره باور کردن که عیسی همون مسیحیه که منتظرشن، اونو مثل یک فرشته نورانی دیدن، انبیا رو کنارش و صدای خدا که اونو تائید کرده رو، شنیدن ولی از طرفی از چیزی حرف میزنه که قابل باوره.
مرگ مسیح، بزرگترین لغزش برای یه یهودی باورمند و منتظر مسیحه. اینو حتی چند سال بعد تو نامه پولس هم میبینیم که این حرف برای یهودیها، چقدر غیر قابل باور بود. پولس میگه: زیرا یهودیان خواستار آیتاند و یونانیان در پی حکمت، ولی ما مسیح مصلوب را وعظ میکنیم که یهودیان را سنگ لغزش است و غیر یهودیان را جهالت، امّا فرا خواندگان را، چه یهودی و چه یونانی، مسیح، قدرت خدا و حکمت خداست. ۱ قرنتیان ۱: ۲۲ـ۲۴
اشتیاق یهودیان برای مسیح به حدی قوی بود که مرگ عیسی و مرگ مسیح، غیر ممکن بود و اگه مسی نمیتونست این آزادی را واسه یهودیا از دست روم بیاره، پس حتماً اون مسیح دروغین بود.
وقتی به این متن نگاه میکنم، ناخوداگاه یاد عبرانیان ۱: ۱ میفتم که میگه خداوند به روشهای مختلف توسط شریعت یا انبیا یا چیزهایی که خلق کرده، با انسانها صحبت کرده و در آخر توسط عیسی، پسر خودش با ما صحبت کرد. عده زیادی اونو دیدن و با اون زندگی کردن ولی اون رو نتونستن بشناسن با اینکه با کارهایی که انجام میداد، خودش رو ثابت کرد.
گاهی پیش خودم فکر میکنم که چطور میشه یهودیان که کتاب مقدس را اینقدر خوب خوانده بودن، چطور نتونسن مرگ و جلال مسیح رو تو عهد عتیق ببینن؟ بیشتر مواقع فقط به ۲ تا جواب میرسم. یکی اینکه این یه راز بود که تو عهد عتیق پوشیده شده و جز روحالقدس کسی نمیتونست این رو باز کنه و دومی رو شاید بشه یه دلیل انسانی ببینم که ممکنه اینقدر احساس نیاز به مسیح و کاری که اون قراره بکنه، شدید بوده که فکرها و احساسات انسانی، تونسته بودن واقعیتی که جلو چشمهای مردم بود رو محو کنن و مردم نتونن اونو ببینن.
-
- 42 Episode
- Mark 9: 14-29 | Book of Mark 9 : 14-29
نص:
هفته قبل با تبدیل ظاهر و جسم عیسی تو کوه روبرو شدیم که همراه ۳ تا از شاگرداش بوده و آیاتی که چند لحظه پیش خوندیم، ادامه همان اتفاقه که پایین کوه در جریانه.
این داستان کمی پیچیدگیهایی داره بخاطر اینکه دقیق مشخص نیست که چرا کاتبا با شاگردا تو بحث هستن یا معلوم نیست که عیسی کی یا چه کسایی رو بی ایمان میخونه؟ بزارید امروز به این ۲ موضوع نگاه کنیم که کمتر در موردش چیزی ممکنه شنیده باشیم.
تو فصل ۶ دیدیم که عیسی قدرت شفا و اخراج روحهای شریر رو به شاگردا داد و وقتی که از سفر برمیگردن، تعریف میکنن که چطور روحهای شریر به اسم عیسی بیرون میرفتن، ولی در برابر این روح امروز ناتوان هستن و ممکنه بحث کاتبا با شاگردا هم سر همین بوده که اونا بخاطر پیروی کردن از عیسی سرزنش میکنن یا ناتوانیاشون رو بهشون یادآوری کنن.
تو تعلیم سنتی، یهودیا باور داشتن واسه اخراج روح شریر، نیازه که اسم اون روح رو دونست تا بشه بهش غلبه کرد و اگه اون دیو باعث لالی اون شخص شده باشه، تقریبا آزاد کردنش غیر ممکنه.
از طرفی، کاتبین معمولا از فریسیان بودن که متی ۱۲: ۲۷ میگه که برخی از آن فرقه هم موفق به اخراج روح شریر شده بودن ولی اینجا، خود کاتبا هم که قشر با نفوذی بین مردم بودن هم، از آزاد کردن این پسر ناتوان هستن.
تو ترجمههای دقیقتر، مرقس از فرقه بیایمان صحبت میکنه که احتمالا منظور همین کاتبا هستن که عیسی بهشون اشاره میکنه.
این افراد همه جا دنبال عیسی راه افتادن تا ضد اون صحبت کنن و بهانهای واسه محکومیتاش به دست بیارن. کاتبا که مسئول رونویسی و نگهداری کتب مقدس بودن و خیلی با احتیاط اینکار رو میکردن، ایمان و باور قلبی به کتاب مقدس نداشتن چرا که همون چیزی که رونویسی میکردن، در مورد عیسی و کارهای اون صحبت میکرد.
از طرف دیگه، پدری که نگران بچهاشه که ممکنه پسرش رو از دست بده، ایمان ضعیفی داره که حتی عیسی رو هم تو حد کسی میبینه که میخواد تلاشی کنه. عیسی میتونه کم ایمانیش رو تشخیص بده. به قول اسپرجان، وقتی این مرد میگه کم ایمانی من رو امداد کن، بخاطر ایمان کمشه. اگر کسی ایمان نداشته باشه، از بیایمانی خودش بیخبره و وقتی که ایمان میاره، اونموقع است که از عظمت کمایمانیاش با خبر میشه.
وقتی عیسی پسر را آزاد میکنه، شاگردا نمیدانن چرا نتونستن پسر را کمک کنن و عیسی دلیلش رو بخاطر دعا میدونه.
تو افس ۶: ۱۲، پولس از قدرتهای آسمانی شریری صحبت میکنه که بنظر میاد تو لحاظ قدرت، تو درجههای مختلفی هستن و بنظر این روح با روحهایی که شاگردا تا حالا باهاش طرف بودن، متفاوت بود.
جاهای زیادیه که عیسی رو تو دعا میبینیم یا حتی شاگردا رو تنها میزاره تا دعا کنه. بعضی از دعاهاش تو انجیل نوشته شده و حتی در مورد دعاهای ریاکارانه یا مغرورانه فریسیها هم صحبت شده، ولی چیزی از دعا شاگردا در انجیل نمیبینیم تا اینکه تو اعمال رسولان، میبینیم که چقدر شاگردا وقت برای دعا میزاشتن و چه معجزاتی اتفاق میفته. درسته به عنوان یه یهودی، اونها دعاهای روزانه داشتن و احتمالا شاگردا هم انجام میدادن، ولی آیا این دعاها، بخشی از رسوم مذهبی بود یا دعایی بود که از قلبشون برمیامد؟
تو لوقا ۱۱: ۱ شاگردا از عیسی میخوان که بهشون دعا کردن را یاد بده نه اینکه چطوری معجزه کنن یا شفا بدن یا دیو اخراج کنن. چیزی که اونا کم داشتن، دعایی بود که با قلب و جانشون بوده باشه.
وظیفه دعا و روزه این نیست که ما رو آماده اخراج روح شریر کنه، اینه که ما را به قلب خدا نزدیک کنه و تا با قدرت او هماهنگ بشیم، ارادهاش رو بشناسیم و وابسته به اون باشیم.
دعا، یه اسلحه خیلی قویه که خداوند بهمون داده تا بتونیم از طریقش، طبق اراده اون کار و خدمت کنیم و خیلی از قدرتها را به زیر بکشیم.
-
- 43 Episode
- Mark 9:30-37 | Book of Mark 9 : 30-37
نص:
تو آیههای اول خوندیم، عیسی برای بار چندم از مرگش تو اورشلیم صحبت میکنه که در موردش چند بار صحبت کردیم ولی اینبار یه تفاوت کوچیک هست. جدا از اینکه شاگردا باز هم درک نمیکنن که چرا عیسی باید کشته شه، اینبار حتی میترسن که از عیسی سوال کنن. احتمالا با توبیخ شدن پطرس، شاگردا هم ترسیده بودن که از عیسی توضیح بیشتری بخوان. اینقدر تو فهمیدن این موضوع ناتوان بودن که حتی وقتی عیسی که از مردگان بلند میشه، باز هم شک داشتن که این اتفاق افتاده باشه.
بیاین به قسمت دوم نگاه کنیم چیزی که گاهی تو زندگی مسیحی، سخته پذیرفتن و زندگی کردنش. فروتنی و پذیرفتن دیگران.
این موضوع از جایی شروع میشه که شاگردا شروع به فکر کردن که بینشون، کی از بقیه شایستهتر و لایقتره برای پیروی یا جانشینی عیسی؟
بدون شک کسی مثل متی که مالیات گیر بوده، کمترین شانس رو داشت و کسایی مثل یوحنا و یعقوب یا پطرس شانس بالاتری داشتن بخاطر موقعیت یا نزدیکی به عیسی.
بعضی از مفسرا فکر میکنن بعد از اینکه عیسی چند بار در مورد مرگش صحبت میکنه، شاگردا به فکر یه جانشین بعد از عیسی افتاده بود چون نباید این جنبش از بین بره. حدوداً ۴۰۰ ساله که همچین اتفاقاتی توی اسرائیل نیفتاده و باید ادامه پیدا کنه.
این چیزیه که همیشه تو جامعه و یا مذهب شاهدش بودن. افرادی تو راس و مرکزن و بقیه پشتشون راه میفتن.
اشتباه نباشه بگم بعضی از استانداردهای کتاب مقدس، خلاف چیزی بود که تو جامعه جریان داشت و داره. نگاه کتاب مقدس به چیزهایی مثل پول، محبت به دشمن، ازدواج و طلاق برعکس چیزیه که جهان داره بهمون نشان میده. چیزی که اینجا عیسی میگه، فروتنی و پذیرش دیگرانه چیزی که جهان بهش میگه ضعف. حتی تو کلیساها یا بین مسیحیا گاهی سخت میشه این فروتنی و پذیرش رو دید.
بزارید یه خاطره از کنفرانسی که مدتی قبل داشتیم و اتفاقاً گروههای مختلفی از فارسی زبانان مسیحی توش شرکت کرده بودن، بگم.
یکی از موضوعات، در مورد اتحاد و یکدلی بود و تقریباً تمام فارس زبونها، تو این سالن بودن. بعد از کار گروهی، رهبر جلسه خواست که افراد تو سالن، سراغ همدیگه برن و همدیگه رو بغل کنن و بگن که تو از من بهتری.
تو طول جلسه معلم فهمیده بود که چه شکاف بزرگی بین افراد بود. گفتن این جمله واسه خیلیها حتی خودم سخت بود، چون وقتش بود همدیگر را ببخشیم، اختلافات کوچیک الهیاتی همدیگه را تحمل کنیم یا اشتباهات همدیگه رو نادیده بگیریم و به خوبی جلسه رو ترک کنیم.
میشد فهمید افرادی بخاطر رودربایستی یا موقعیتی که توش بودن، تن به این کار دادن، ولی در نهایت، نتیجهاش مدتی بعد دیده شد. بعضی از گروهها یا خادمینی که با هم مشکل داشتن، همدیگر را برای جلسات کلیساشون دعوت کردن و تو کمتر از چند ماه، اون مشکلات قبل بین بعضی از گروهها نبود.
همیشه میشه بهانههایی پیدا کرد که خودمون رو بهتر از بقیه ببینیم یا بیشتر از بقیه لایق احترام و تعریف، ولی استاندارد آسمان اینه که اگر میخوایم رشد کنیم، باید همدیگه رو خدمت کنیم. حتی عیسی، شب فصح حوله به کمر میبنده و پاهای شاگردا رو میشوره یا متی۲۰: ۲۸ میگه که نیامده تا خدمت بهش بشه بلکه تا خدمت کنه تا حدی که جانش رو برای ما بده.
خدمت کردن، زحمت کشیدن بدون دیده شدن، قلب بزرگ و فروتنی میخواد. کلیسا، بیشتر از رهبر، نیاز به خادم داره که بتونه همه رو دوست داشته باشه، در دعا باشه و همیشه آماده باشه که بدون چشم داشت، خدمت کنه.
عیسی میخواد که همدیگر را خدمت کنیم حالا هر کاری که از دستمون برمیاد، حتی دیدن یا سر زدن به یه نفر، تو چشم خداوند، خدمت بزرگیه. چه جلو چشم باشیم چه نه، چه تشویق بشیم چه نه، چه قدر زحمتمون رو بدونن چه نه، حتی اگه دلمون رو شکسته باشن. درسته گاهی دردناکه، ولی میتونیم خوشحال باشیم چون پاداشمون پیش خدا محفوظه.
تمام عرقهایی که ریختید، تمام لحظاتی که در خدمت بودید، فراموش نمیشه و در وقتش، خداونده که شما را برکت میده.
بیاید خسته نشیم، به خداوند و خواندگیتون نگاه کنیم و خدمتمون رو ادامه بدیم، چون میدانیم که زحمت ما در خداوند باطل نیست.
خداوند برکتتون بده دوستان و عزیران
تا هفته آینده
-
- 44 Episode
- Mark 9:38-41 | Book of Mark 9 : 38-41
نص:
چیزی که امروز قراره در موردش صحبت کنم، شاید چیزی نیست که نظر همه رو جلب کنه یا واسه همه قابل قبول باشه.
بعد از برنامه قبلی که در مورد متحد شدن کلیساها و خادمین صحبت کردم، به قسمتی رسیدیم که یوحنا مانع خدمت کسی شده که از شاگردای رسمی عیسی نیست. اینکه اون کی بوده، نمیدانیم ولی احتمالاً یا از شاگرد یحیی بوده یا یکی از ۷۰ نفری که عیسی قبل از ورود به بعضی شهرها، اونها را میفرستاد تا مقدمات اومدنش رو آماده کنن.
امروز میخوام از این موضوع صحبت کنم که چالشی میتونه باشه واسه مسیحیان و پذیرفتن خدمت یا خادمین مختلف چرا که عیسی میگه: کسی که ضد ما نیست، با ماست. ولی چطور میتونیم تشخیص بدیم که:
- آیا ما با هر کی به اسم عیسی، کاری رو انجام میده، باید شریک شیم؟
- یا هر کسی به اسم عیسی جلو اومد، باید اونو راحت بپذیریم تو کلیسا و گروهها بهش خدمت بدیم؟
خدمت این مرد، اخراج روح شریر بود ولی
- آیا تو خدمتی مثل تعلیم یا موعظه، باز هم میشه همه رو پذیرفت؟
در مورد تعلیم، شبانی یا بعضی خدمتها، هشدارهای جدی تو تمام عهد جدید میخونیم که درباره معلمین دروغین، تعالیم غلط، رفتار و زندگی شبانان صحبت میکنه.
موضوعاتی هستن که بین خیلی از کلیساها و الهیاتهای مختلف، جز اصول اصلیه و گروههایی هستن که این اصول را رد کردن. فکر میکنم این اولین دلیل مناسبه که با هر کس میتونیم همکاری داشته باشیم. اینو میتونیم خیلی واضح ببینیم که افرادی مثل اسکندر، هیمنائوس یا شریعتگراها یا بعضی گروههای دیگه تعلیم اشتباه یا مخربی را داشتن و این توی عهد جدید کاملاً نوشته شده.
نمیتونیم با بدعتها یا تعالیم غلط بیطرف باشیم ولی نمیتونیم هم بیش از حدی که روح و کتابمقدس بهمون اجازه داده، پیش بریم. پولس تو نامه تیطوس ۳: ۱۰ میگه: از کسی که از اهل بدعت باشد، بعد از یک دو نصیحت اجتناب کن. کافی نیست که بیشتر ادامه بدیم، این چیزیه که کتاب مقدس از ما خواسته.
تو کلیسا و گروههای خودمون، همه هم نظر نیستن ولی میشه کنار هم خدمت کرد، حتی تو عهد جدید هم میبینیم با وجود اینکه پولس و برنابا با هم به اختلاف خوردن، اما تو مناطق مختلف برای یک هدف، کار میکنن.
واسه روحالقدس و پولس، یک چیز اهمیت داشت و اون هم موعظه عیسی حقیقی بود نه افسانهها و داستان سرائیهای فلسفی که از عیسی ساخته بودن. بزارید چند تا آیه از فیلیپیان بخونم که هر بار، زمان زیادی ذهن من رو مشغول میکنه، چون پولس توسط روحالقدس، چیزی میگه که برای افرادی روی خدمت صحیح تاکید دارن، یه چالش جدیه.
فیلیپیان ۱: ۱۵ـ۱۸
‘البته بعضیها، از روی حسادت و رقابت، به مسیح بشارت میدهند، ولی دیگران این كار را با حُسن نیّت انجام میدهند. اینها از روی محبت چنین میکنند، زیرا میدانند که من به جهت دفاع از انجیل در اینجا افتادهام. ولی آنها از روی هم چشمی به مسیح بشارت میدهند، نه از روی صمیمیت، زیرا تصوّر میکنند از این راه میتوانند بار زحمت مرا در زندان سنگینتر سازند. چه اهمیت دارد؟ از هر راهی باشد، خواه از روی نیّت درست یا نادرست، مسیح به مردم اعلام میشود و این امر برای من مایه خوشوقتی است. آری من شادم و همچنان شادی خواهم کرد.
دقت کردید؟! پولس واعظین و مبشرهای زیادی رو میدید و میشناخت که بعضی انگیزهاشون برای بشارت، مثبت بود و بعضی منفی یا حتی شریرانه، با این وضع، از موعظه مسیح خوشحال میشه چون بشارت به افراد مختلف میرسید.
پولس از موعظه مسیح خوشحال میشه حتی توسط کسانی که دشمن شخصیاش بودن. گاهی شدت برخوردهای ما میتونه باعث شه که انجیل به افرادی موعظه نشه یا نرسه.
اتفاقی که برای این شخص تو مرقس افتاده، تو تاریخ کلیسا، بارها تکرار شد. افراد و تعالیمی، مورد قبول عدهای قرار گرفت و مورد قبول عدهای نه و یا تو یه منطقه پذیرفته میشد و تو منطقه دیگه رد. نمونهاش کسایی مثل پولس یا اپلسان، یا قرون مختلف مثل ترطولیان، لوتر و زوئینگلی و الان هم معلمها و نویسندههای مختلفان، حتی ممکنه این موضوع واسه ما و خدمت ما هم پیش اومده باشه.
این ما نیستیم که قراره به عیسی خدمت کنیم یا موعظه کنیم، این کار روحه، نمیتونیم باعث نجات کسی بشیم، چون این روحالقدسه که تولد تازه میده. وظیفه ما اینه که همدیگه را تشویق کنیم و به تعلیمی که میدیم، دقت کنیم و تلاش کنیم افراد رو به داشتن تعلیم صحیح تشویق کنیم. سعی کنیم به خدمت خودمون تمرکز کنیم چون نامه قرنتیان از وقتی میگه که قراره خدمت ما، بشارت ما، تعلیم ما، کلیسایی که بنا کردیم و همه چیز، از آتش مقدس خداوند بگذره تا چیزی که ساختیم، مشخص شه.
شما را به دستان پر توان خداوند میسپارم، قوت او بر شما و خدمتتان باشه.
-
- 45 Episode
- Mark 9: 42-50 | Book of Mark 9 : 42-50
نص:
این بخشهایی که خوندیم، چیزی نیست که جسم و طبیعت گذشته ما دوست داشته باشه بشنوه و خلاصهٔ کوچکی از موعظه بالای کوهه با این موضوع که داشتن یه زندگی مسیحی، همیشه ساده نیست و اینطور نیست که هر جور که دوست داشته باشیم، به اسم مسیحی بتوینم زندگی یا عمل کنیم.
نه اینقدر آسون بگیریم که بخوایم روح و الزامش رو ساکت کنیم و نه اینقدر سخت، که افراد ازمون فرار کنن. واسه همین این هشداریه که خوبه بهش توجه کنیم.
تو بخش اول، از گناهایی صحبت میشه که از دست و پا یا چشم سر میزنه که اگه فصل ۷ رو بیاد بیارید، دیدیم ریشه گناه از درونه که همیشه تو رفتار و اعضای ما خودشو نشون میده و اگه فکر ما توسط روح مسیح کنترل شه، دست و پا و چشمهای ما چیزی که گناه می خواهد رو نمیتونن انجام بدن مگر اینکه تسلیم وسوسه بشیم.
گناه بیشتر از هر عضوی مربوط به فکر و درونمونه. اگر دست راستمون را قطع کنیم، باز هم دست چپمون آماده گناهه. اگر بدنمون را حتی تکه تکه کنیم، باز هم می تونیم تو ذهن و قلبمون گناه کنیم.
اگه هم کسی هم پیدا نشه به خطا یا گناهی متهممون کنه یا حتی مورد تشویق و بهبه و چهچه بقیه باشیم، وقتی کمی قدوسیت خدا بشناسیم، میفهمیم که چقدر وضعمون خرابه حتی اگه بنظر بهتر از بقیه باشیم.
وقتی که این متن رو میخونیم به عنوان یه مسیحی، این برامون نگران کننده میشه چرا که ایمان داریم که بخاطر مسیح نجات پیدا کردیم و میتونیم وارد آزامی خدا بشیم ولی سوالی که پیش میاد اینه که:
چرا این هشدارها نوشته شدن؟
یا آیا ممکنه مسیحیان هم به جهنم بیفتن یا این آیات واسه یهودیا یا بی ایمانان نوشته شده؟
فرصت نیست بخوایم این سوالا رو تکتک بررسی کنیم ولی خوبه که بهشون فکر کنیم چون بخشایی هستن که معمولاً کمتر ازشون موعظه میشه با اینکه خیلی موضوعات جدی هستن.
بزارید اول به لغت جهنم یه نگاهی بندازیم و بعد شاید بتونیم راحتتر به نتیجه گیریهایی دست پیدا کنیم.
جهنم، از لغت عبری گرفته شده از درهای به اسم حنوم تو جنوب غربی اورشلیم، که جایی بود که پرستندههای بت مولک، فرزندانشون رو برای قربانی سوختنی تقدیم میکردن و این مکان بعدها تبدیل به جایی شد که زبالهها، اونجا سوخته میشدن و آتشاش خاموش نمیشد و باقیمونده زبالهها هم رفتهرفته، کرم میزدن.
این تو دید یهودیان، تصویری از جهنم بود که آتش و کرمها، نمادی از خشم، داوری و عذاب گناه بود.
ولی وقتی میرسیم به آیه ۴۹، با آتش دیگهای روبرو میشیم که نماد قدوسیت خداست. زمانی که افراد میخواستن قربانی به حضور خداوند بیارن، ابتدا باید اون رو نمکین میکردن بعد تقدیم میشد.
و نامه رومیان میگه که ما باید بدنهامون رو قربانی زنده پسندیده خداوند بدانیم و تقدیم به خداوند کنیم ولی این قربانی زنده هم باز نیاز به نمک داره که اون نمک ما تو عهد جدید همون روحالقدسه که طعم دهنده و نگهدارنده مائه. این روحالقدسه که ما رو نسبت به طبیعت کهنهامون که مایل به گناهه، حفظ و نگه میداره.
قبلاً، برای نگهداشتن چیزی به مدت طولانی، بهش نمک میزدن تا فاسد نشه چون چیزی مثل گوشت، طبیعتاً فاسد میشن و ما تا روزی که خداوند بهمون فرصت زندگی رو داده، نیاز داریم که این نمک را در خودمون داشته باشیم. بدون روح و نمک نمیتونیم در برابر وسوسههایی مثل دنیا دوستی، شهرت، تنبلی، هوسها و چیزای دیگه بایستیم کنیم.
این نمک، ما رو از بازگشت به گناه حفظ میکنه، عیسی تو انیجیل یوحنا میگه که ما پاک هستیم به واسطه کلامی که بهتون میگم و این جدایی ما از گناه و ناپاکی، چیزیه که بواسطه روحالقدس، روزبروز بیشتر میشه.
اگر انجیل با آموزههای انسانی عوض کنیم، اونوقته که نمک تو زندگیمون، شوری را از دست میده و طبیعت گذشتهامون برمیگرده.
واسه همهامون زمانهایی بوده و هست که نه گفتن به بعضی چیزا راحت نبوده یا ممکنه که تسلیمشون شده باشیم. هشدارهای کتاب مقدس، همیشه به سود ما بوده تا به ضررمون. میخوام تشویقتون کنم که بیشتر تسلیم روح خدا بشیم، هرچند بعضی وقتا سخت یا شاید غیرممکن بشه، ولی خداوند هیچ وقت اجازه نمیده که بیشتر از طاقتمون تو سختیها قرار بگیریم.
-
- 46 Episode
- Mark 10: 1-12 | Book of Mark 10 : 1-12
نص:
میتونم بگم این یکی از سختترین بخشاییه که تا امروز میخوام راجع بهش صحبت کنم و ممکنه هر کدوم ما تجربههایی داشته باشیم از دور و بریامون که قصد داشتن طلاق بگیرن یا گرفته باشن، بهشون فکر کنیم و مقایسهاش کنیم با چزی که عیسی میگه که طلاق زمانی مجازه که یکی از طرفین، خیانت کرده باشه و وقتی عهد عتیق رو نگاه کنیم، هوشع نبی میبینیم که همسرش بهش خیانت میکنه ولی خداوند نمیخواد که هوشع ازش جدا شه و میخواد که هوشع اونو برگردونه یا ملاکی که میگه خدا از طلاق نفرت داره.
پس اراده خدا چیه؟ چطور تو مسیحیت میشه طلاق داد یا طلاق گرفت؟ آیا این کار مجازه؟
حساسیت این موضوع بخاطر اینه که تو طلاق، هر کدام از افراد حس میکنن اونان که ضرر کردن و بهشون ظلم شده و جامعههای سنتی مثل اسرائیل قدیم که حق رو به مرد میداد، این درد را بیشتر هم میکرد که مرد میتونست با یه نامه، همسرش رو از خانه بیرون کنه و مبلغ ناچیزی بهش بپردازه، بدون اینکه به آینده زن یا بچهها توجه کافی بشه.
قبل از هر چیز، بزارید یه نکته رو بگم که ما نباید با دید مدرن امروزیامون، به ارزش و جایگاه زن تو زمان موسی یا عیسی نگاه کنیم چرا که امکانش نیست که بتونیم شرایط رو خوب درک کنیم تا به نتیجه برسیم.
خانمها تو جایی مثل بینالنهرین ۳۵۰۰ سال پیش، ارزشی کمی بالاتر از یک برده را داشتن و بین یهودیان، این ارزش خیلی بالاتر از سایر اقوام بود. هرچند جزئی از اموال مرد به حساب میومدن، اما آزادیهای و جایگاه نسبتاً قانونی در بین یهودیان داشتند ولی متاسفانه همیشه جوامع مرد سالار، معمولاً سعی میکرد مشکلاتی رو برای دسترسی زنان به حقوقشون قائل بشن.
سوالی که از عیسی میپرسن، دلیلش ندانستن جواب نبود بلکه بیشتر یه تله بود. خودشان جواب و تفسیرها را میدانستن و چیزی که تو زمان عیسی یکی از بحثهای رایج بود، همین موضوع طلاق و ازدواج بود. اونا میخواستن که مردم، از عیسی فاصله بگیرن و هر جوابی که عیسی میداد، میتونست بخشی از مردم را ناراضی کنه. یا مردها آزرده میشدن، یا زنها حس میکردند که بهشون ظلم شده و جواب عیسی هم از لحاظ سیاسی میتونست مشکل ساز براش باشه چون جایی این سوال ازش پرسیده شده که فرماندار اون بخش، مدتی قبل یحیی نبی رو، بخاطر همین موضوع، بازداشت و اعدام کرده بود.
عیسی سختی دل انسان رو میشناسه. همونطوری که فرعون بخاطر خواستههای خودش، دلش رو سخت کرد ، انسان هم مایله که دلش رو سخت کنه یا دنبال کلاه شرعی بگرده برای منفعتاش.
اگه انگیزه و انتظارات افراد برای ازدواج درست باشه، مشکلات و چالشها تو زندگی مشترک هم قابل حله. طبیعیه که زندگی مشترک، سختیهای خودش رو داره ولی ازدواج، فقط یه قرارداد و معامله بین ۲ نفر نیست که بشه فسخاش کرد و ما هم نباید به این چشم بهش نگاه کنیم بلکه یک عهد و پیمانه که میتونه باعث برکت، شادی و موفقیت ما بشه و در صورت شکست، میتونه آسیب جدی و دائمی به هر دو طرف بزنه چه مرد چه زن و چه خانواده و فرزندانشون و این دردیه که تا پایان عمر براشون باقی میمونه. خدا گفته که مرد، بعد از ازدواج، پدر و مادرش رو ترک کنه و به همسرش بپیونده نه اینکه همسرش را ترک کنه.
ولی این قلب انسانه که برای رسیدن به خواستههاش، حتی حاضره حرف و کلام خدا را هم عوض کنه تا به چیزی که میخواد برسه.
بزارید همین آیه که فریسیها ازش استفاده میکنند که در مورد طلاقه، با تفاسیر معروفترین رابیها زمان عیسی مقایسهاش کنیم و ببینیم که چطور این آیه رو تفسیر میکردن.
تثنبه ۲۴: ۱ میگه: «ممکن است مردی با زنی ازدواج کند و بعداً تصمیم بگیرد که او را نمیخواهد، زیرا او در زن چیزی دیده است که دوست ندارد و برای او طلاق نامهای بنویسد و به زن بدهد و او را از خانه روانه بکند.
رابی هلیل، از معروف ترین رابی های یهود بوده و هست که حدود سال ۱۰ میلادی درگذشت. این آیه رو اینطور تفسیر میکنه که از هر نوع رفتار زن که مرد خوشش نیاد، بخاطرش میتونه همسرش رو طلاق بده مثلاً اینکه همسر غذا را خراب کند یا صداش تو کوچه شنیده شه و یا با مردی حرف بزنه.
رابی شمعی، که هم دوره هلیل بود و به سختگیری معروف بود، این آیه رو به گناه جنسی قبل از ازدواج زن مربوط میکنه.
و رابی آکیوا، هر دلیلی رو واسه طلاق جایز میدونست حتی اگه شوهر، زنی را تو کوچه ببینه که زیباتر از همسر خودش بود. یک مثلی بین رابیها رواج داشت که اگر کسی زن بدی داره، طلاق دادنش، یک دستور شرعیه.
این بخشی از تفاسیری بود که از این آیه تثنیه شده بود.
این چیزی نبود که اراده خدا بوده باشه بلکه تغییر دادن مفهوم کلام خدا، باعث شده بود که کلامی که برای حمایت و کمک مردم بود، علناً به ضد نیمی از جامعه تبدیل شه.
شاید واسه ما راحت باشه که بگیم هر کی میفهمه که این تفسیرها، چیزی نیست که خدا میخواست، ولی جامعهای که رهبرای مذهبی حرف اول رو بزنن، مخالفت یا رد کردن اون تفسیر، میتونست حتی باعث از دست دادن جان افراد بشه.
زنانی که در جامعه مردسالار زندگی میکردن و از لحاظ قانونی، تقریبا شهادتشان قابل قبول نبود، به راحتی مورد ظلم میگرفتن و کافی بود که بهشون اتهامی مثل زنا زده شه، نمیتونستن از خودشان دفاع کنن و خیلی راحت میتونستن شوهرها آنها را طلاق بدن یا حتی باعث سنگسار شدن یا مرگشون بشن و نه جامعه و نه قانون، ازشون حمایت خاصی نمیکرد. مثلاً ما نمونهها زنهای مطلقه یا بیوه تو کتاب مقدس داریم مثل تامار یا روت و نعومی که بعد از مرگ شوهر و یا نداشتن سرپرست، با چه شرایطی تو زندگی روبرو میشن.
در واقع این آیه، برای حمایت زنان داده شده بود تا از آنها در برابر اتهامات ساختگی یا هوسها و تنوعطلبی همسرانشان حفاظت کنه. ولی با تفسیرهای انسانی، این آیه به ضد خانمها استفاده شد.
قصدم این نیست که تو شکستهای ازدواج، آقایون رو مقصر بخونم بلکه تو مشکل، زن و مرد، نیازه که سهم اشتباهاتشون رو بپذیرن تا بتونن راهحلی پیدا کنن ولی طلاق چیزیه که تمام زندگی دو طرف را تا مرز نابودی میکشونه.
ماهایی که از زمینه اسلام یا باورهای دیگه به مسیحیت اومدیم، ممکنه که انگیزههای ما از ازدواج، چیزهای دیگهای بوده باشه که تو مسیحیت با چیز دیگهای روبرو شیم. ممکنه در شرف ازدواج باشیم یا متاهل باشیم، ما نیاز داریم که اراده خداوند رو تو زندگی مشترکمون بدانیم و طبق اون زندگی کنیم. من افراد زیادی را دیدم که از ازدواج، ترس دارن بخاطر چیزهایی که از زوجهای دیدن. حتی افرادی رو میشناسم که روزی یکیشون بهم گفت که بخاطر همسر سابق خواهرش، تصمیم گرفت که ازدواج نکنه.
افرادی تو زندگیهامون میان تا ازمون مشورت بخوان برای ازدواج یا طلاق، ممکنه بعضی برای طلاق بیان تا ما نظرشون رو تائید کنیم تا حس بهتری داشته باشن ولی شاید بهترین کار این باشه که اونها رو با تعلیم کتابمقدس روبرو کنیم که خداوند از طلاق متنفره و بخوایم که به قلب خودشون برگردن و تصمیم بگیرن که آیا اینکار، خدا تو زندگیشونه یا نه؟
متاسفم که این پادکست اینقدر طولانی شد، موضوعات زیادی بودن که چاره نداشتم جز سکوت، دعا میکنم که اگه متاهلید، خداوند به زندگیتون برکت بده و اگر مجرد، اراده خداوند رو برای انتخاب همسرتون بشناسید و بهتون این حکمت و محبت رو بیشتر بده.
-
- 47 Episode
- Mark 10: 13-16 | Book of Mark 10 : 13-16
نص:
این باعث شد که بیشتر فکر کنم و وقتی که سعی میکردم دلیل عصبانیت عیسی را از شاگردا رو بفهمم، حس کردم که معمولاً ما زیاد بچهها را جدی نمیگیریم در صورتی که میتونیم چیزای زیادی ازشون یاد بگیریم. وقتی عیسی از ما میخواد که مثل کودکان باشیم تا وارد پادشاهی خدا بشیم، پس حتماً این بچهها چیزهای زیادی دارن تا برای ما نمونه باشن.
از طرف دیگه، بر خلاف شاگردا یا رهبران اسرائیل، عیسی برای بچهها جذاب بوده که دورش جمع میشن، حتی روز یکشنبه نخل، واسه ورود عیسی به اورشلیم سرود میخوانن: هوشیانا پسر داوود.
این یکی از ضعفهای بزرگ منه که ارتباط برقرار کردن یا گاهی تحمل کردن بچهها واسم سخته و هیچوقت علاقهای به کار کردن با بچهها حتی تو کلیسا را نداشتم.
عیسی شاگردا را انتخاب نکرده بود تا مثل مدیر برنامه یا محافظش رفتار کنن، بلکه خواسته بود تا اونا را تعلیم بده تا برای موعظه و ثمر آوردن بفرسته. این اشتباه خود شاگردا بود در صورتی که طبق رسم یهودی و پاتریارخها، کودکان از بزرگترها همیشه برکت داده میشدن.
یکی از دلایل خشم عیسی میتونست این باشه که بارها همراه شاگردا، سراغ کودکانی رفته که درگیر مرگ، بیماری یا دیوزدگی بودن و آنها را شفا داده ولی وقتی این کودکان سالم هستند و میتونن از عیسی برکت بگیرن و با این برکت بزرگ بشن ، مانعشون میشن تا پیش عیسی نیان. عیسی فقط برای بزرگسالان نیامده بود بلکه بچهها هستن که نیاز دارن با برکت بزرگ بشن و خداوند رو از کودکی بشناسن.
امثال ۲۲: ۶ میگه: طفل را در راهی که باید برود تربیت نما و چون پیر هم شود از آن انحراف نخواهد ورزید.
راه ورود به پادشاهی خدا، چقدر سادهتر میشه، اگر ما، از سیاست کج و رفتار غلطی که جهان داره بهمون یاد میده، دست برداریم و به کودکانمون هم چیزی که کتاب مقدس میگه را یاد بدیم.
تو زمان ما، یکی از کارهایی که مسئول کودکان تو کلیسا انجام میده، اینه که همیشه برای بچههای کلیسا در دعا هستن. شاید تاثیر این دعا یا برکتها را به چشم ندیده باشیم، ولی اگه سراغ مشایخ یا پیرای کلیسا بریم، یا افرادی که از بچگی تو کلیسا بودن، شهادتهای زیادی میتونیم ازشون بشنویم. ممکن هم هست بخاطر شرایط جامعه یا جفاها، امکانش نباشه که با بچهها به کلیسا بریم ولی همیشه میشه براشون دعای برکت کرد و اونها را به حضور خداوند آورد.
بزارید از یه تجربه بگم. یکی از بچههای کانون شادی، خیلی اذیت میکرد طوری که همه چیز رو به هم میریخت و نمیزاشت برنامههای بچهها پیش بره طوری که برای همه یه چالش جدی شده بود. یک جلسه، کس دیگهای هم به کمک کانون شادی رفت و اون بچه، خیلی حرف گوش کن و آروم با بقیه همکاری میکرد و نتیجه دعا و وقت گذاشتن با اون بچه بود که میشد دید.
این یاد گرفتیم که اگه با کسی مشکل داریم یا حتی اگه زیاد ازش خوشمون نمیاد، بیشتر براش دعا کنیم و دیدم که چطور قلبمون نسبت بهشون عوض میشه و رابطهامون هم همینطور.
رمانی که داشتم این پادکست رو آماده میکردم، دیدم که وقتش رسیده که بیشتر به رفتارم با بچهها دقت کنم، بیشتر براشون دعا کنم علیالخصوص اونایی که بیشتر شلوغ میکنن یا حرف گوش نمیدن، ممکنه رفتار با محبتامون، بتونه تاثیر زیادی روی شخصیت یا رفتارش و رابطهاش با عیسی در آینده داشته باشه.
بچهها، خیلی راحت اعتماد میکنن و محبت رو درک میکنن و بهش واکنش نشون میدن. وقتی بخوایم با سیاست باهاشون رفتار کنیم، زود میفهمن و رفتارشون عوض میشه. صداقت و اعتمادشون، چیزیه که همیشه تو کتاب مقدس تحسین شده تا حدی که عیسی، میگه که اگه مثل این کودکان، پادشاهی خدا رو نپذیریم، اگه وعدهها و حرفهای عیسی مثل اونا باور نکینم، نمیتونیم واردش بشیم.
-
- 48 Episode
- Mark 10: 17-31 | Book of Mark 10 : 17-31
نص:
واسه ما که مسیحی هستیم، میدانیم که بدون ایمان به کار مسیح، نمیتونیم نجات پیدا کنیم و تو عهد عتیق و جدید خوندیم که نجات، بخشش رایگان خداونده که توسط عیسی بهمون داده شده، ولی کسی که تو شریعت زندگی میکنه یا فکر میکنه که فقط کار خوب کافیه، حتی اگه به چیزی ایمان هم نداشته باشی، درک این موضوع که نجات از اعمال خوب ما نیست، سخته، مثل بعضی از ما که از اسلام به مسیحیت اومدیم، واسمون راحت نبود که بپذیریم که عبادتها و روزهداریهامون، نمیتونست کمکی کنه که از جهنم دور باشیم.
ولی مشکلی که این مرد، کمی خاص بود. پول و ثروتاش، ذهناش را اسیر کرده بود که بخواد آزاد باشه و خدا را با تمامی وجودش دوست داشته باشه و محبت کنه.
این مرد از کودکی، سعی میکرد که به شریعت عمل کنه و ممکنه برای خیلیها الگو خوبی بود چرا که اون ثروتمند بود و تو نظر مردم، این نشانهای بود که خدا اونو بخاطر درست کاریاش برکت داده بود.
و شاید افراد چیز بدی تو زندگی این مرد ندیده باشن ولی عیسی چیزی رو تو زندگی این مرد میبینه که اونو بسته. این مرد جوان، اموالش براش یه دامی شده بود که نمیزاره خدا، شخص اول زندگیش باشه.
عیسی فصل ۶ متی میگه: محاله که همزمان هم خدا و هم پول را بشه خدمت کرد. عیسی مثل دکتری که بیمارش معاینه میکنه، مریضی این مرد رو تشخیص میده. این مرد زیاد از نجات پیدا کردن دور نبود ولی وابستگیاش به مال و اموالش، برای اون زنجیری بود که نمیزاشت رها شه.
گرچه شریعت رو انجام میداد و به رغم اینکه شریعت روحانی و نیکوئه ولی نگه داشتن ظاهری و بکن نکنها، نمیتونه کمکی کنه. قلب شریعت، محبت کردن خدا با تمامی دل و جان بوده و محبت کردن انسانها.
با انجام دادن شریعت، نجاتی در کار نیست، این فیض خدا و بخشش مجانی اونه که باعث نجات میشه.
وقتی این مرد سعی میکنه که با اعمالش نجات رو به دست بیاره، یاد داستانی افتادنم که یه پیرزن فقیر داشت با حسرت گلهای باغ پادشاه نگاه میکرد و میخواست واسه دختر مریضش یه گل بخره و وقتی موضوع را به باغبان میگه، باغبان با عصبانیت اون رو رد میکنه و میگه گلهای شاه، فروشی نیست.
وقتی شاه این منظره رو از پنجره قصرش میبینه، پائین میاد و گل رو به زن میده و میگه گلهای شاه فروشی نیست، ولی شاه اونا رو میبخشه.
تو پادشاهی عیسی، نجات چیزی نیست که بتونی به دست بیاریش بلکه چیزیه که خداوند بخشیده،زندگی ابدی رو خداوند به رایگان به همه بخشیده حالا چه ثروتمند باشیم چه فقیر. تو پادشاهی عیسی داشتن ثروت یا فقر مادی، اهمیتی نداره، همون قدر که یه فقیر میتونه از این بخشش استفاده کنه، ثروتمندها هم میتونن. قرار نیست هر کسی که مسیحیه، اموالش رو ببخشه و تو فقر زندگی کنه و افراد زیادی بودند با اینکه از طبقه اجتماعی بالایی برخوردار بودن، اسیر مسیح بودن نه مال و اموالشون.
افرادی که عیسی را پیروی میکردن، از طبقههای مختلفی بودن که بعضیهاشون ثروتمند بودن مثل زنانی که عیسی را حمایت مالی میکردن یا پولس و بعضی هاشون افراد سطح پائین جامعه، ولی کسایی در مسیح موندن که حاضر بودن همه چیز رو بخاطر عیسی ترک کنن و عیسی را اولویت خودش قرار بدن.
پول و ثروت، با اینکه برکت بزرگی هست، میتونه دام بزرگی هم واسه افراد باشه.
اگه صادقانه به زندگی خودمون نگاه کنیم که جایگاه خدا تو زندگیمون چیه و اولویت ما تو زندگی چیه، ممکنه با چیزای دیگهای روبرو شیم که نگرانمون کنن چرا که ممکنه شبیه بت برامون شده باشه. بچهامون، همسرمون، شغل و روابطی که داریم و مال و اموالمون یا حتی خدمتمون، میتونه باعث شه که ما هم مثل اون مرد قلبمون تماماً با خداوند نباشه، میتونیم برکت خدا را خیلی خیلی زیاد تو زندگی مون داشته باشیم، اما خداوند را با تمامی وجودمون محبت نکنیم.
بزارید که اگه این پیام با قلبتون صحبت کرده، بهش فکر کنید و راحت ازش نگذرید، بزارید تو زندگیتون عمل کنه و اگه براتون برکتی داشت، اونو با دیگران هم به اشتراک بزارید تا شاید بتونه زندگی افراد دیگر رو هم تغییر بده.
-
- 49 Episode
- Mark 10: 32-45 | Book of Mark 10 : 32-45
نص:
ادامه فصل ۱۰ رو با پیشگویی مجدد عیسی از مرگش در اورشلیم شروع میکنیم که ظاهراً تغییراتی تو رفتار عیسی پیش اومده که باعث ترس شاگردا شده.
عیسی چند بار در مورد اتفاقاتی که تو اورشلیم براش میفته، صحبت کرده و اینبار از جزئیات بیشتری به شاگردا میگه که چون چند مرتبه در مورد این موضوع صحبت کردیم، بزارید به بخش دوم که مربوط به درخواست یوحنا و یعقوبه، برسیم.
پطرس تو انجیل متی، بعد از مرد ثروتمند که هفته پیش صحبت کردیم، به عیسی میگه ما که همه چیز بخاطر تو ترک کردیم، چی نصیبمون میشه و عیسی میگه: در آخرت، وقتی بر کرسی جلالش بشینه، آنها در کنار عیسی خواهند بود و اسرائیل را داودی خواهند کرد.
چیزی که اینجا یعقوب و یوحنا میخوان، چیزی جدیدی نیست. فصل قبل، آیه ۳۳ به بعد دیدیم بحثی بین شاگردا بود که کی بزرگتر از بقیه است و لایق جانشینی عیسائه و اینبار این جانشینی، به نشستن به دو طرف عیسی نزول پیدا کرده. این چیزی بود که بقیه شاگردا هم دنبالش بودن ولی این دو برادر پیشدستی کرده بودن. میدانیم که پطرس، یعقوب و یوحنا، شاگردای نزدیکتری به عیسی بودن و گاهی این سه نفر، شاهد چیزایی بودن که بقیه شاگردا نبودن و از دید انسانی، قدرت گرفتن افراد نزدیک به رهبر، خیلی محتملتره تا افرادی که دورتر هستن.
ولی پادشاهی عیسی، برخلاف رسوم و فکرهای انسانی هست. کسی که قصد بزرگ شدن داره، بیشتر در خدمته چه خدمتی که ظاهراً برجسته تر از بقیه است و مورد تحسین افراده و چه خدمتهایی که افراد کمتری ممکنه دنبالش باشن یا اینکه دیده نمیشن.
از طرفی، ممکنه این موقعیت یا حتی خدمت، چیزی فریبندهای باشه چرا که میتونه قدرت و اقتداری با خودش داشته باشه. این وسوسهای هست که با ما رشد میکنه و میتونه خودش رو جاهای مختلفی نشان بده.
شاید شما هم مثل من، این متن رو بارها خونده باشید یا موعظههایی ازش شنیده باشید و فراموش کرده باشیم که اولین مخاطب این متن، امروز خودمون باشیم. اگر جای یوحنا و یعقوب ما بودیم، آیا به دنبال نشستن و رهبری کردن بقیه نبودیم؟!
گفتن اینکه دنبال این موقعیت نیستیم، آسونه، ولی اگه به خودمون از دید همسر، فرزند یا همکارا و دوستانو آشناها نگاه کنیم، شاید بتونیم همچین نقشی که یوحنا و یعقوب مثل بقیه شاگردا دنبالش بودن را ببینیم. شاید اگه به رفتارمون تو مشکلات نگاه کنیم، اونوقت بتونیم همچین حسی رو تو خودمون واضحتر ببینیم که چطور سعی میکنیم نظر خودمون رو بهتر از بقیه بدانیم یا بخوایم اون رو به کرسی بشونیم.
شاید این موقعیت بهمون به عنوان شوهر یا فرزند بزرگتر، خادم، مدیر و حتی رهبر کلیسا بهمون داده شده باشه، کافیه که از چشم عیسی به نقشمون نگاه کنیم که آیا خانواده یا مردم ما را به عنوان شخص دلسوز خانواده یا کلیسا یا شرکت و محل کارمون میبینن یا به عنوان یک رئیس که دنبال قدرت و اختیاراتشه؟
عیسی در ظاهر یک انسان به زمین آمد، شاگرد داشت، اما مثل یک خادم زندگی کرد و جایی که لازم بود، از اقتدارش به عنوان نبی یا پسر خدا، به ضد معلمین و شبانان دروغین استفاده کرد.
رهبری و خدمت، به حکمت و فروتنی نیاز داره که از بالا داده میشه.
بیاید برای خدمتمون، خواندگیمون، هر نقشی که تو خانواده یا محل کار، خداوند بهمون بخشیده، دعا کنیم و اگر جایی هستش که باید بیشتر فروتنی بشیم یا بیشتر خدمت کنیم، فروتن بشیم و تلاش کنیم مثل عیسی رفتار کنیم.
-
- 50 Episode
- Mark 10:46-52 | Book of Mark 10 : 46-52
نص:
بیاید قبل از اینکه به شفای بارتیمائوس برسیم، یه نگاهی به شهر اریحا کنیم. ۲ شهر اریحا وجود داشت که شهر جدید، توسط رومی ها کمتر از ۲ کیلومتری شهر قدیمی ساخته شده بود و بخاطر زمینهای حاصل خیزش و نخلستانها، شهر ثروتمندی که حدود ۲۵ کیلومتری اورشلیم قرار داشت. تو ایام اعیاد یهودی، افراد زیادی برای رفتن به اورشلیم، از اریحا عبور میکردن که باعث شلوغی بیشترش هم میشد.
و افرادی که نقص عضو داشتن یا اینکه مثل این مرد نابینا بودن، اگه از خانواده ثروتمندی نبودن، چارهای جز این کار نداشتن چون کمک یا خدماتی دولتی یا شهری بهشون داده نمیشد و این شهر بخاطر وجود مسافرها، متکدی های زیادی هم داشت چرا که تو شریعت گفته شده که فقیر رو از خودت نران یا اون رو تهی دست روانه نکن.
و همونطور که میدانیم،یکی از روشهای تکدی گری برای دریافت پول،اصرار کردنه و بارتیمائوس از همین روش برای گرفتن برکت از عیسی استفاده میکنه.
بارتیمائوس، میدانه که این شلوغی، فقط بخاطر عید نیست چون شلوغی اعیاد رو میشناسه.
اون نه معجزهای از عیسی دیده بود و نه میتونست در مورد عیسی تحقیق کنه و با اینکه سواد یا دانش خاصی بخاطر معلولیتاش نداشت، تونست بفهمه که عیسی کیه و وقتی که عیسی را پسر داوود صدا میکنه، میفهمیم که اون میدانسته که اون همون مسیح موعوده از نسل داوود که نبوتهای زیادی در موردش نوشته شده بود و از شفاهای اون که تو اشعیا نوشته شده بود، میتونسته شنیده باشه و هر چی که مردم سعی میکنن آرومش کنن، اون بیشتر تلاش میکنه تا به عیسی برسه.
وقتی عیسی صداش رو میشنوه و اونو میخواد، همون مردمی که سعی میکردن ساکتاش کنن، با خوشحالی پیشش میان که عیسی تو رو میخواد. این یه تناقضه که بنظر میاد افرادی که اول دارن دشمنی میکنن یا میخوان مانع بشن، چطوری با خوشحالی میان سراغش که اونو پیش عیسی بیارن.
نمیخوام جسارت یا بیاحترامی به کسی کنم ولی وقتی این رفتار دو گانه مردم را با بارتیمائوس میبینیم که یکبار سعی میکنن تا آرومش کنن و بار دیگه با خوشحالی میان تا بهش خبر خوب بدن، یاد تناقضها یا رفتارهایی میفتم که تو زندگی خودم هم پیش اومده یا افرادی که سراغم اومدن که یک به شرایطت فکر کن و یه فکر منطقی کن تا یه راهحلی پیدا کن. چی راجع به خودت فکر کردی؟ فکر کردی خدا نشسته تا دعاهای تو را جواب بده؟ یا کاری واست میکنه؟ ـ ولی وقتی میبینیم خداوند چطور اون مشکل رو به صورت معجزه وار حل میکنه، همون افراد دوباره سراغمون میان یا با خوشحالی یا سراغمون بیان تا بهمون نشان بدن این با دلیل و مدرک و فکر و منطق و توانایی خودمون بوده که تونستیم به نتیجه برسیم و دعا یا برکت خداوندی در کار نیست.
اگه به این داستان نگاه کنیم، میبینیم که افراد سالم بودن که داشتن عیسی را پیروی میکردن یا بیمارهای مختلفی بودن که داشتن تکدی گری میکردن ولی چی میشه که کسی مثل بارتیمائوس برکت میگیره نه افراد سالم یا بیمارهای دیگه.
گاهی ممکنه چیزهایی خوبی که خداوند بهمون داده، مثل چشم، فکر یا دانش، همونها مانعی باشن تا بخوایم سعی کنیم جای ایمان داشتن، به توانائی یا شایستگیمون نگاه کنیم بدون اینکه به فیض یا قدرت خداوند امید داشته باشیم.
چند روزه که دارم به بارتیمائوس فکر میکنم که چطور میشه همچین کسی با همه معلولیتها و نقصهایی که داشته، عیسی رو بشناسه، بهش ایمان داشته باشه و خداوند این رو ببینه و ازش استفاده کنه برای جلال خودش و فقط این آیات از ۱ قرنتیان ۱« ۲۶ـ۲۹ به دلم میاد که:
‘ای برادران من، به خاطر داشته باشید، در آن هنگام که خدا شما را دعوت کرد چه نوع اشخاصی بودید. از روی معیارهای این جهان اکثر شما افرادی حکیم، با نفوذ، و یا نجیب زاده نبودید. بلکه خدا عمداً آنچه را که جهانیان پوچ و بی معنی میشمارند برگزید تا حکیمان را خجل سازد و آنچه را که جهانیان ضعیف میپندارند انتخاب کرد تا نیرومندان را شرمنده سازد. خدا آنچه را که دنیا خوار و خفیف و حتّی نیستی میشمارد برگزید تا جهان هستیها را براندازد، تا هیچ انسانی در حضور او دلیلی برای فخر کردن نداشته باشد.
گاهی شاید بنظر بیاد که خداوند ما را نمیبینه یا صدای ما رو نمیشنوه، یا اینقدر سختیها تو زندگیمون زیاد باشن که نتونیم کارهای خداوند رو ببینیم، کافیه فروتن بشیم و به فقر روحانی و ضعف بینائیمون نگاه کنیم و قلباً بخوایم تا از این خداوند برکت بگیریم حتی اگه افرادی مثل افرادی که دور و بر بارتیمائوس بودن، دور و برمون باشن و اگه خداوند اراده کنه، اون ما رو برکت میده و بلند میکنه.
وقتی اصرار این مرد رو میبینم که واسه شفا چه اصراری داره، بیشتر میتونیم تشویق شیم که برای برکت گرفتن از خداوند تلاش کنیم.
بیاید به ایمان نگاه کنیم که آیا مثل بارتیمائوس، همچین ایمان محکمی داریم که با وجود هر سختی، به عیسی بچسبیم و اگه همچین ایمانی نداریم، ببینیم چطور میتونیم روی ایمانمون کار کنیم تا ایمان محکمی داشته باشیم.
-
- 51 Episode
- Mark 11:1-11 | Book of Mark 11 : 1-11
نص:
به هفته آخر زندگی عیسی قبل از مصلوب شدن رسیدیم و همونطوری که خوندیم، روز اول هفته مقدس، عیسی همراه شاگردان و جماعت بزرگی، مثل یک شاه وارد اورشلیم میشه.
بدون شک تا اون یکشنبه شاگردا، همچین جمعیت بزرگی رو ندیده بودن که عیسی رو تو ورود به شهر بدرقه کنن و این اتفاق میتونست باعث شده باشه که شاگردا فراموش کرده باشن که عیسی در مورد رنج و مرگی که تو اورشلیم منتظرشه، چی گفته.
چیزی که از ذهن شاگردا و مردم بیرون نمیرفت و حتی تا لحظهای که عیسی به آسمان، باز هم شاگردا ازش سوال میکردن، سلطنت کردن مسیح بود که تو همین مزموری که میخوندن، از بازگشت پادشاهی داوود و مسیحی که تخت سلطنت داوود در دست میگیره، صحبت میکنه.
بیاین یه نگاهی به این ورود عیسی به اورشلیم بندازیم.
قبل از هر چیز، جمعیتی که دور عیسی هستند، مزموری رو میخونن که تو ادبیات یهود، به مزمور مسیحایی معروف بود که سرود ورود مسیح به اورشلیمه. چیز دیگهای که میشه دید، اینه که عیسی طبق پیشگویی زکرّیا، سوار بر کره الاغی وارد اورشلیم میشه و سومین چیز اینه که وقتی که فریسیها از عیسی میخوان که مردم و کودکان را مسیح خوندن عیسی منع کنن، اون از کتاب مقدس جواب میده که این اتفاق نبوت شده و غیر ممکنه بشه جلوی این اتفاق رو گرفت.
عید فصح، از بزرگترین اعیاد یهودیا بوده که حدوداً اواسط بهار، بخاطر خروج از مصر جشن گرفته میشد و یکی از ۳ عید بزرگ زیارتی بود که یهودیان برای زیارت به اورشلیم جمع میشدن.
لاویان ۲۳ میگه که روز اول، شاخههای خرما و درختای پر برگ و بید را جمع میکردن و هفت روز شادی میکردن و روز هفتم، فصح را نگه میداشتن و هر سال این عید را با شکوه برگزار میشد و چیزی که اینبار جشن را متفاوتتر کرده، نحوه ورود عیسی به اورشلیم بود. سرودی که مردم تو آیه ۱۰ سر میدادن که: مبارک باد پادشاهی پدر ما داوود که در حال آمدن است، جدا از رنگ و بوی مذهبی، شدیداً سیاسی بود.
از وقتی که امپراتوری روم اسرائیل زیر سلطه گرفت، بخاطر جنبشهای ملیگرایی و آزادیخواهی، هر سال روم خودش را آماده میکرد که بتونه امنیت را تو این منطقه نگه داره، چرا که دائماً شورشها و توطئههایی از طرف یهودیان به ضد امپراتوری پیش میومد و ورود عیسی با این جمعیت بزرگ و خوندن این سرود، این نگرانی رو بیشتر میکرد.
جدا از روم، این چیزی نبود که برای مذهبیها قابل قبول باشه. عیسی، انتظارات مذهبیها رو برآورده نکرده بود. شدیداً اونها را توبیخ کرده بود و سنتهای مندراوردیاشون واسه عیسی اهمیتی نداشت و یهودیان را از زیر ظلم رومیها بیرون نیاورده بود. وقتی وارد هیکل میشه، از تخریب شدن معبد تو آینده نزدیک حرف میزنه که این برای یه یهودی، غیرممکن و حتی کفرآمیز بود یا روز بعدی که وارد معبد میشه و معبد رو از وجود فروشندهها پاک میکنه که نهایتاً باعث میشه تا افرادی که باید ازش اطاعت کنن، تصمیم میگیرن تا اونو قبل از فصح بکشن.
عیسی انتظارات اونها را برآورده نمیکنه ولی در عوض انتظاری رو که پدر میخواست، تماما بجا میاره.
وقتی به این آیههایی مربوط اومدن مسیح و پادشاهی اون تو عهد عتیق نگاه میکنیم، میتونیم راحت اختلاف اراده خدا و درخواست یهودیان رو از مسیح ببینیم.
عیسی که شهرتش تو تمام اسرائیل پیچیده بود، معجزاتی که به همراهش بود و اقتداری که با هیچ معلم یا نبی قابل مقایسه نبود، وارد اورشلیم شده. حتی تا امروز که بیشتر از ۲۰۰۰ سال میگذره از تولد عیسی، کسی تا حالا نیومده که حتی شبیه عیسی بوده باشه یا کارهایی رو مثل اون کرده باشه یا حتی چند پیشگویی از پیشگوییهای در مورد مسیح رو انجام داده باشه.
اون عیسی بود که فروتنانه، نه شمشیر به دست و سوار بر اسب، برای فتح اورشلیم اومده باشه بلکه سوار بر الاغ، فروتنانه با ملایمت آمد تا خیمه افتاده داوود رو بلند کنه و سلامتی و آرامش را با برای مردم همراه بیاره.
کتاب داوران، از داورهایی صحبت میکنه که سوار بر الاغ قوم اسرائیل را داوری میکردن و تا زمانی که زنده بودن، بین یهودیان و خدا و اقوام دیگه، آرامش برقرار بود، اینبار عیسی، داور و شاه فروتن قوم اسرائیل، برای داوری بر گناه آمده بود و با خودش سلامتی و آرامش خدا رو آورد نه فقط برای یهودیان، بلکه برای هر کسی که بهش ایمان آورده باشه.
بزودی اون برمیگرده و اینبار سلطنت را تا ابد در دست میگیره.
-
Published: 17/03/2023